وقتی که با من و غزلم آشنا شدی
در آسمان آبی شعرم رها شدی
شانه به شانه ام همه جا آمدی به تاخت
شهزاده ی خیالی این قصه ها شدی
هر روز دل به شیهه تازه سپردی و
با هق هق شبانه من هم صدا شدی
امشب چگونه سنگدلانه رمیدی و
دیگر به سوز شیهه تو بی اعتنا شدی؟
شاید ستاره های جهان خواب رفته اند
شاید خموش شدی، بی وفا شدی
دلتنگ روزهای گذشته م که بی غرور
دلداده ی صمیمی بی ادعا شدی
مهلت نمی دهی به من و فرصت حضور
با لحن بیقرار زمان هم نوا شدی
قدری درنگ،پشت سرت را نگاه کن
باور نمی کنم که ز روحم جدا شدی
...
در آسمان آبی شعرم رها شدی
شانه به شانه ام همه جا آمدی به تاخت
شهزاده ی خیالی این قصه ها شدی
هر روز دل به شیهه تازه سپردی و
با هق هق شبانه من هم صدا شدی
امشب چگونه سنگدلانه رمیدی و
دیگر به سوز شیهه تو بی اعتنا شدی؟
شاید ستاره های جهان خواب رفته اند
شاید خموش شدی، بی وفا شدی
دلتنگ روزهای گذشته م که بی غرور
دلداده ی صمیمی بی ادعا شدی
مهلت نمی دهی به من و فرصت حضور
با لحن بیقرار زمان هم نوا شدی
قدری درنگ،پشت سرت را نگاه کن
باور نمی کنم که ز روحم جدا شدی
...
آخرین ویرایش: