♘امیرحسین♞
♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
در ميان ژانرهاي مختلف ادبيات شفاهي، ضربالمثل يا مثل و غيره جايگاه ويژهاي دارد زيرا مثل بيان موجزترين دانشها، بينشها، حكمتها و عقايد يك قوم يا ملت است كه با تمسك به مؤلفههاي خاص منطقهاي ابراز ميگردد. از همين رو نسبت به ساير ژانرهاي ادبيات شفاهي ويژگيهاي بومشناختي آن نمايانتر است.
در مثلها معمولاً از تعابير، استعارات، كنايهها و مجازهايي استفاده ميشود كه به گونهاي مستقيم با وضعيت جغرافيايي، معيشي، فرهنگي، تاريخي و اجتماعي يك قوم يا مردمان ساكن يك منطقه مربوط باشد. به همين دليل امثال مردم كوهنشين با صحرانشين متفاوت است. همين تفاوت را ميتوان درميان مردمي كه در كنار دريا زندگي ميكنند و از اين راه معيشت خود را ميگذرانند با گروههايي از انسانها كه با دريا بيگانهاند مشاهده كرد. سرزمين ايران به دليل تكثر فرهنگي قومي، زباني، مذهبي و تنوع نظرگاه جغرافيايي خود، داراي گنجينة منحصربهفردي در اين زمينه است، اما بيشتر مثلهايي كه تاكنون از گوشه و كنار سرزمين ايران گردآوري شده است گرايش به مثلهاي فارسي زبانان دارد و كمتر نشاني از فرهنگ و محيط جغرافيايي منطقة خود را دارا ميباشد.
با عنايت به مطالبي كه در فوق آمد و با توجه به تكثر اقوام ايراني ميبايد به مثلهاي ديگر اقوام نيز در زمينههاي ديگر خاصه اسب توجه شود، تركمنها كه از سه طايفه اصلي: گوكلان، يموت و تكه و تيرههاي مختلف تشكيل شده است، در شمالغربي ايران زندگي ميكنند داراي اسبان با نژادي مشهور هستند و تعداد زيادي مثل هم درباره اين حيوان دارند كه گزيدهاي از آن به فارسي برگردانده شد و به نظر شما ميرسد.
• آت آدمينگ قاناتي دير.
- اسب بال و پر انسان است.
• آت آريق ليقده، قيز غريب ليقده.
- اسب را در لاغري و دختر را در غريبي بيازماي.
• آت المه اييرال، آت آلسنگ عقلنگ ساليب آل.
- قبل از خريد اسب زينش را بخر و در خريدن اسب نيز عقلت را بكار ببر.
• آت آلسنگ قونانآل، ديه آلسنگ اينن.
- اسب اگر ميخري، سركشش را بخر، شتر اگر ميخري بار كشمش را.
• آت اوركن يريندن، ارقورقان يريندن.
- اسب از هر جا كه رم كند ميترسد و مرد از جايي كه ترس دارد پرهيز ميكند.
• آت بوسه، حاميت تا پيلار.
- اسب براي صاحباش حميت ميآورد يا (صاحب اسب داراي حميت هم هست).
• آت چاپيسيندان بلبلي، بايقوش اوچيشيندان.
- اسب را از تكش (دو، دونيده) و جغد را از پروازش ميشناسند.
• آت چاپما غنگدان گشديم، اييرينك قاشيندان قايم يابيش.
- قاچ زين را بگير، از اسب دوانيت گذشتم.
• آت قاريسمه هووره قاويلار.
- اسب پير را به دشت رها ميكنند
• آت قدرين مينن بيلار، اوق قدريني آنان.
- قدر اسب را سوار ميداند و قدر كمان را تيرانداز، به مصداق (قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري).
• آت قلغندن ايم آرتار، قيز قليغندن سِب.
- از رفتار اسب كاه و يونجهاش زياد ميشود و از كردار دختر احترامش.
• آت قليغني ايه سي بيلار.
- خوي و خلق اسب را صاحبش ميداند.
آتلانان آقاسيني تانيماز.
- سوار حتي پدرش را نميشناسد. (مغرور و متكبر ميشود.)
• آتي آت بوليانچا، مايه سي ماد.
- تا كره اسب شود، صاحبش «مات» ميشود، (به مصداق اين ضربالمثل فارسي تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود.)
• آتي بارينگ قاناتي بار، اوغل بارينگ دولتي.
- صاحب اسب بال دارد، صاحب پسر اقبال.
• آتي دواك قارريدار، يگيدي اوراق.
- اسب را پاي بند، پير ميكند، جوان را داس.
آتي سمريتسنگ بر دردينگه دال بولار.
- اگر ناز اسب را بكشي، روزي به دردت ميخورد.
• آتي قامچه بيلان سورمه، سوله بيلان سور.
- اسب را با شلاق مران، با تعليم بران.
• آتينگ آياوينچي، يا بي نينگ دايانچي.
- اسب چابك و تيز و يا بو بايد چاق و محكم باشد.
• آتينگ زينتي قوروغي، عيال زينتي ساچي.
- زينت اسب دم و زينت زن گيسوان اوست.
• أرسيزعيال، اويانسيزآت.
- زن بدون شوهر، اسب بدون افسار است.
• آتينگ يوريك بولانيندن، بختنگ يوريك بولسون.
- الهي كه بختت از تك اسب تندرو هم تيزتر باشد.
• آتيتي ساتيب بائسيماديق، اتني ساتيپ بائسيمايق.
- اسب را فروختيم ثروتمند نشديم، گوشتش را فروختيم ثروتمند نشديم.
پي نوشت :
1- پر جغد زياد، نرم و بسيار كوكدار و به علت داشتن پرهاي نرم بيصدا پرواز ميكند و بدين جهت از ساير پرندگان پروازش متمايز ميگردد.
انتخاب و ترجمه : دكتر محمدرضا بيگدلي
در مثلها معمولاً از تعابير، استعارات، كنايهها و مجازهايي استفاده ميشود كه به گونهاي مستقيم با وضعيت جغرافيايي، معيشي، فرهنگي، تاريخي و اجتماعي يك قوم يا مردمان ساكن يك منطقه مربوط باشد. به همين دليل امثال مردم كوهنشين با صحرانشين متفاوت است. همين تفاوت را ميتوان درميان مردمي كه در كنار دريا زندگي ميكنند و از اين راه معيشت خود را ميگذرانند با گروههايي از انسانها كه با دريا بيگانهاند مشاهده كرد. سرزمين ايران به دليل تكثر فرهنگي قومي، زباني، مذهبي و تنوع نظرگاه جغرافيايي خود، داراي گنجينة منحصربهفردي در اين زمينه است، اما بيشتر مثلهايي كه تاكنون از گوشه و كنار سرزمين ايران گردآوري شده است گرايش به مثلهاي فارسي زبانان دارد و كمتر نشاني از فرهنگ و محيط جغرافيايي منطقة خود را دارا ميباشد.
با عنايت به مطالبي كه در فوق آمد و با توجه به تكثر اقوام ايراني ميبايد به مثلهاي ديگر اقوام نيز در زمينههاي ديگر خاصه اسب توجه شود، تركمنها كه از سه طايفه اصلي: گوكلان، يموت و تكه و تيرههاي مختلف تشكيل شده است، در شمالغربي ايران زندگي ميكنند داراي اسبان با نژادي مشهور هستند و تعداد زيادي مثل هم درباره اين حيوان دارند كه گزيدهاي از آن به فارسي برگردانده شد و به نظر شما ميرسد.
• آت آدمينگ قاناتي دير.
- اسب بال و پر انسان است.
• آت آريق ليقده، قيز غريب ليقده.
- اسب را در لاغري و دختر را در غريبي بيازماي.
• آت المه اييرال، آت آلسنگ عقلنگ ساليب آل.
- قبل از خريد اسب زينش را بخر و در خريدن اسب نيز عقلت را بكار ببر.
• آت آلسنگ قونانآل، ديه آلسنگ اينن.
- اسب اگر ميخري، سركشش را بخر، شتر اگر ميخري بار كشمش را.
• آت اوركن يريندن، ارقورقان يريندن.
- اسب از هر جا كه رم كند ميترسد و مرد از جايي كه ترس دارد پرهيز ميكند.
• آت بوسه، حاميت تا پيلار.
- اسب براي صاحباش حميت ميآورد يا (صاحب اسب داراي حميت هم هست).
• آت چاپيسيندان بلبلي، بايقوش اوچيشيندان.
- اسب را از تكش (دو، دونيده) و جغد را از پروازش ميشناسند.
• آت چاپما غنگدان گشديم، اييرينك قاشيندان قايم يابيش.
- قاچ زين را بگير، از اسب دوانيت گذشتم.
• آت قاريسمه هووره قاويلار.
- اسب پير را به دشت رها ميكنند
• آت قدرين مينن بيلار، اوق قدريني آنان.
- قدر اسب را سوار ميداند و قدر كمان را تيرانداز، به مصداق (قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري).
• آت قلغندن ايم آرتار، قيز قليغندن سِب.
- از رفتار اسب كاه و يونجهاش زياد ميشود و از كردار دختر احترامش.
• آت قليغني ايه سي بيلار.
- خوي و خلق اسب را صاحبش ميداند.
آتلانان آقاسيني تانيماز.
- سوار حتي پدرش را نميشناسد. (مغرور و متكبر ميشود.)
• آتي آت بوليانچا، مايه سي ماد.
- تا كره اسب شود، صاحبش «مات» ميشود، (به مصداق اين ضربالمثل فارسي تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب شود.)
• آتي بارينگ قاناتي بار، اوغل بارينگ دولتي.
- صاحب اسب بال دارد، صاحب پسر اقبال.
• آتي دواك قارريدار، يگيدي اوراق.
- اسب را پاي بند، پير ميكند، جوان را داس.
آتي سمريتسنگ بر دردينگه دال بولار.
- اگر ناز اسب را بكشي، روزي به دردت ميخورد.
• آتي قامچه بيلان سورمه، سوله بيلان سور.
- اسب را با شلاق مران، با تعليم بران.
• آتينگ آياوينچي، يا بي نينگ دايانچي.
- اسب چابك و تيز و يا بو بايد چاق و محكم باشد.
• آتينگ زينتي قوروغي، عيال زينتي ساچي.
- زينت اسب دم و زينت زن گيسوان اوست.
• أرسيزعيال، اويانسيزآت.
- زن بدون شوهر، اسب بدون افسار است.
• آتينگ يوريك بولانيندن، بختنگ يوريك بولسون.
- الهي كه بختت از تك اسب تندرو هم تيزتر باشد.
• آتيتي ساتيب بائسيماديق، اتني ساتيپ بائسيمايق.
- اسب را فروختيم ثروتمند نشديم، گوشتش را فروختيم ثروتمند نشديم.
پي نوشت :
1- پر جغد زياد، نرم و بسيار كوكدار و به علت داشتن پرهاي نرم بيصدا پرواز ميكند و بدين جهت از ساير پرندگان پروازش متمايز ميگردد.
انتخاب و ترجمه : دكتر محمدرضا بيگدلي