Dr_Ghaffari
Active member
مرتضي غفاري تويسركان
الون من بايد دوست و همكار اداري من در بانك كشاورزي جهرم باشد كه ليسانس كامپيوتر است و نام و نشانش را اگر خود صلاح بداند بگويد كه "صلاح كار كجا و من خراب كجا"
اما من مرتضي غفاري تويسركان فرزند علي متولد 9 خرداد 1355 با شماره شناسنامه 5174 صادره از تهران در خانه كاهگلي مادر بزرگ در روستاي فقير و سوخته و برهنه جندق از توابع بخش خور و بيابانك شهرستان نايين اصفهان به دنيا آمدم ! از سال چهارم دبستان به تهران آمدم چون مدرسه راهنمايي دخترانه در آن زمان در جندق نبود و خانواده براي تحصيل خواهر بزرگم كه الان پزشك است به تهران آمدند . در سال پنجم دبستان با اسب آشنا شدم در منطقه لواسانات تهران و هم كلاسي شدن با كردبچه ها ! در سال 1374 در رشته دامپزشكي دوره دكتراي عمومي دانشگاه شيراز پذيرفته شدم و در سال 1380 دانش آموخته اين رشته شدم و مدرك گرفتم ! با همسرم نجمه كاظمي در سال 1378 آشنا شدم كه شاگرد من در سواركاري بود و الان 3 سال است كه ازدواج كرده ايم. دو خواهر و يك برادر دارم و يك پدر و مادر يك خواهر و يك برادرم پزشك هستند خواهر و برادر دو قلوي من يكي دانشجوي عمران و ديگري دانشجوي كشاورزي است و برادر كوچكترم امسال به پيش دانشگاهي خواهد رفت و به الكترونيك علاقه دارد . خواهرم بهاره كه دانشجوي عمران است فوتسال حرفه اي بازي مي كند و دروازه بان تيم دانشگاه تفرش است. به سواركاري علاقه مند است و هر اسبي را بي زين و دهنه سوار مي شود و مي تازد ! اگر اطلاعات بيشتري مي خواهيد بدانيد بگوييد بي كم و كاست خواهم گفت از دروغ بيزارم و هر چند در كودكي بسيار دروغ مي گفتم و به مرتضي چاخان معروف بودم اين زمان عقيده دارم كه :
"گفتار دروغ را اثر نيست چيزي ز دروغ زشت تر نيست"
"تا پيشه تست راست گويي هرگز نبري سياه رويي "
يا به گفته فردوسي :
"هر آنگه كه روشن شود راستي فروغ دروغ آورد كاستي"
الون من بايد دوست و همكار اداري من در بانك كشاورزي جهرم باشد كه ليسانس كامپيوتر است و نام و نشانش را اگر خود صلاح بداند بگويد كه "صلاح كار كجا و من خراب كجا"
اما من مرتضي غفاري تويسركان فرزند علي متولد 9 خرداد 1355 با شماره شناسنامه 5174 صادره از تهران در خانه كاهگلي مادر بزرگ در روستاي فقير و سوخته و برهنه جندق از توابع بخش خور و بيابانك شهرستان نايين اصفهان به دنيا آمدم ! از سال چهارم دبستان به تهران آمدم چون مدرسه راهنمايي دخترانه در آن زمان در جندق نبود و خانواده براي تحصيل خواهر بزرگم كه الان پزشك است به تهران آمدند . در سال پنجم دبستان با اسب آشنا شدم در منطقه لواسانات تهران و هم كلاسي شدن با كردبچه ها ! در سال 1374 در رشته دامپزشكي دوره دكتراي عمومي دانشگاه شيراز پذيرفته شدم و در سال 1380 دانش آموخته اين رشته شدم و مدرك گرفتم ! با همسرم نجمه كاظمي در سال 1378 آشنا شدم كه شاگرد من در سواركاري بود و الان 3 سال است كه ازدواج كرده ايم. دو خواهر و يك برادر دارم و يك پدر و مادر يك خواهر و يك برادرم پزشك هستند خواهر و برادر دو قلوي من يكي دانشجوي عمران و ديگري دانشجوي كشاورزي است و برادر كوچكترم امسال به پيش دانشگاهي خواهد رفت و به الكترونيك علاقه دارد . خواهرم بهاره كه دانشجوي عمران است فوتسال حرفه اي بازي مي كند و دروازه بان تيم دانشگاه تفرش است. به سواركاري علاقه مند است و هر اسبي را بي زين و دهنه سوار مي شود و مي تازد ! اگر اطلاعات بيشتري مي خواهيد بدانيد بگوييد بي كم و كاست خواهم گفت از دروغ بيزارم و هر چند در كودكي بسيار دروغ مي گفتم و به مرتضي چاخان معروف بودم اين زمان عقيده دارم كه :
"گفتار دروغ را اثر نيست چيزي ز دروغ زشت تر نيست"
"تا پيشه تست راست گويي هرگز نبري سياه رويي "
يا به گفته فردوسي :
"هر آنگه كه روشن شود راستي فروغ دروغ آورد كاستي"