یه کتابی هست به نام هنگ سگ گاوچران نوشتهء جان .آر.اریکسون این کتاب جلدهای مختلف داره با داستان های مختلف واز زبان سگی است به نام هنگ در این کتاب اسب از زبان یه سگ اینطوری تعریف شده:
«من با اسب ها میانهء خوبی ندارم و آبم با آنها تو یه جوی نمیرود ازشان خوشم نمیاد و هیچ وقت نیامده است .یکی به این خاطر که رفتاری رئیس مابانه و از خود متشکر دارند .ظاهرن فکر میکنند یک خورده بهتر از بقیه هستند همین حالا میتونم ببرمتون تو چرا گاه و چند اسب رو که همین خصوصیت رو دارند به شما نشون بدم...
اما آزار دهنده ترین اخلاق اسبها این است که اگر کوچکترین فرصتی گیرشان بیاید دنبال سگها میگذارند.به عبارت دیگر نه تنها فکر میکنند بهتر از بقیه هستند بلکه سعی دارند این را ثابت هم بکنند.واقعیت حتی از وانمود کردن هم بدتر است. و هر چیزی کهپانصد کیلو وزن داشته باشد و گاز بگیرد و جفتک بپراند و پا به زمین بکوبد را باید جزو واقعیت به حساب آورد...
خلاصه از معاشرت با اسب ها زیاد کیف نمیکنم یا به عبارتی نه تنها کیف نمیکنم بلکه کوفتم هم میشود.»