علی اصفهانی
Active member
در دهه آخر عمر مری خانم که نیاز مالی شدیدی پیش آمده بوده یکی از دوستان مشتری بسیار پولداری را برای خرید یک مادیان به منزل خانم بردند . این مشتری چک سفید امضایی را به خانم میده و میگه هر مبلغی را خواستین بنویسین . خانم هم بهش میگن تو هم میتونی بری و هر مادیانی را که خواستی انتخاب کنی .
مشتری میره توی اصطبل و همه اسبها را میبینه ولی از آنجایی که تازه کار بوده نمیتونه شخصا تصمیم بگیره و ناگزیر از یک نفر مشورت میکنه و به این نتیجه میرسه که مادیانی که اختصاصی خود خانم هست و خیلی دوستش دارن و همیشه سوار همون میشن را بخره .
مشتری میاد پیش خانم و میگه من انتخاب کردم . خانم میپرسن کدام مادیان را ؟ میگه : فرخ !
خانم چک سفید را بهش پس میدن و میگن نمیفروشم !!!
فرخ لقا ( خبیثه / حداد )
مشتری میره توی اصطبل و همه اسبها را میبینه ولی از آنجایی که تازه کار بوده نمیتونه شخصا تصمیم بگیره و ناگزیر از یک نفر مشورت میکنه و به این نتیجه میرسه که مادیانی که اختصاصی خود خانم هست و خیلی دوستش دارن و همیشه سوار همون میشن را بخره .
مشتری میاد پیش خانم و میگه من انتخاب کردم . خانم میپرسن کدام مادیان را ؟ میگه : فرخ !
خانم چک سفید را بهش پس میدن و میگن نمیفروشم !!!
فرخ لقا ( خبیثه / حداد )