ناشناس
Active member
من و اوكلاهما بالاتر از همه مردها
ايران- ليلي خرسند:
بازيهاي آسيايي دوحه، اولين مسابقهاي است كه سواركاري ايران، بعد از 30 سال ميتواند آنجا خودي نشان بدهد.
اما موضوع مهم، اين است كه از بين همة سواركاران ايراني، تنها يك نفر در حد و اندازة اين مسابقات تشخيص داده شده است: يك دختر 23 ساله؛ هاله نكويي، سواركار مشهدي.
با اينكه همه تصور ميكنند تمام سواركاران حرفهاي در تهران جمع شدهاند، اما اين نكويي مشهدي است كه توانسته همة سواركاران مرد و زن ايران را كنار بزند و از موانع 140 سانتيمتري بپرد.
البته او اعتراف ميكند كه اين برتري، تنها به خاطر خودش نيست. اسبش هم در اين موفقيت، بيتأثير نبوده است. يك سوار خوب، با يك اسب خوب ميتواند به جاهاي خوب برسد. هالة ايراني و اوكلاهماي بلژيكي ميخواهند در دوحه خوب بپرند. اگرچه ميدانند آوردن مقام در ميان حرفهايهاي آسيا بيشتر شبيه يك رؤياست.
* چي شد كه از بين اين همه سواركار ايراني، فقط هاله نكويي در بازيهاي آسيايي دوحه شركت ميكند؟
من از شش سالگي سواركاري را شروع كردم. الان 23 سالم است و از 9 سالگي كه در مسابقهها شركت كردهام، تقريبا هميشه نتايج خوبي گرفتهام. آن سالهايي كه من مسابقه ميدادم، ردة سني نونهالان و نوجوانان نبود. با بزرگسالان و جوانان ميپريدم و وضعيت خوبي داشتم. الان هم سه سال است آقايان و خانمها با هم رقابت ميكنند. البته اول آقايان ميپرند و چند دقيقه بعد خانمها. من باز هم خوب كار كردهام. در اين چند ساله كار سختتر شده. آقايان حرفهاي هستند و خانمها ديگر زياد شركت نميكنند.
* يعني خانمها اينقدر ضعيفاند؟
بهترين سواركاران ايران، حدود 80 نفر ميشوند. از بين آنها فقط بيست آقاي تازه كار داريم. بقيه سي چهل سال است كه سواري ميكنند. من و دو سه خانم تهراني هستيم كه ماندهايم. بقيه يا نميآيند، يا اگر باشند هم زود حذف ميشوند. خانمها واقعا خيلي حرفهاي نيستند.
* با اين حال، بين همة آقايان و خانمها، شما تنها سواركاري بوديد كه براي شركت در مسابقات آسيايي انتخاب شديد. معيار اين انتخاب چي بود؟ يعني هيچ كدام از مردان سواركار، بهتر از شما نبودند؟
در چند مسابقهاي كه گذاشتند، من بهتر از بقيه پريدم. در جام يگاني تهران، از بين 46 سواركار، من نفر اول بودم. براي انتخابي بازيهاي آسياييها هم، بد نپريدم. راستش را بخواهيد، بيشتر خطاهايم در مانع 130سانتي متري بود. در مانع 140سانتيمتري بهتر كار كردم. با اين حال از آقاياني كه 60-50 خطا داشتند، بهتر بودم.
* با اين حساب، رفتنتان به دوحه جدي است؟
بله. الان دارند در كيش يا تهران اردوي آمادگي ميگذارند. ترجيح ميدهم اين اردو، در تهران باشد.
* شرايط آب و هوايي كيش، به دوحه نزديك است. اردوي كيش بهتر نيست؟
فقط آب و هوايش خوب است. بقية شرايطاش به ضرر اسبم است. اگر بخواهيم برويم كيش، اسب را بايد با ماشين ببريم. رويش خيلي فشار وارد ميشود. حيوان 24 ساعت بايد سرپا باشد. از بندرعباس تا كيش را هم بايد با كشتي برويم. روي دريا، تكانهاي كشتي اذيتاش ميكند. ما خودمان اين راه را نميتوانيم تحمل كنيم، چه برسد به حيوان.
* در دوحه هم با اسب خودتان شركت ميكنيد؟
بله، مشكل قرنطينه حل شده و ميتوانيم اسب را ببريم. (پيش از اين بهدليل قرنطينه كردن اسبها براي انتقال از كشوري به كشور ديگر، حملونقل بهسختي انجام ميشد.) به احتمال زياد، هواپيما ميگيرند، البته اگر در تهران باشيم. اگر در كيش اردو بگذارند، اسب را بايد از همانجا با كشتي برد، يا دوباره بيايد تهران و از اينجا با هواپيما برود.
* در مسابقة جهاني آلمان، سواركاران 10 كشوري كه از خاورميانه شركت كرده بودند، همه بالاي 160سانتيمتر پريدهاند. به نظر ميرسد كار خيلي سختي در دوحه داريد.
بله، همينطور است. همهشان حرفهاياند و همه 160سانتيمتر ميپرند. اسبهاي خيلي خوبي دارند. اسب دارند كه سهميليارد قيمتش است.
* سه ميليارد تومان؟!
بله، سه ميليارد. اين اسب نميپرد، پرواز ميكند. تصورش هم وحشتناك است.
* آن وقت اسب شما چند ميليارد است؟
اسب من 150 ميليون تومان است.
* با اين وضعيت، نرويد بهتر نيست؟
بعد از 30 سال بالاخره مشكل قرنطينة اسبهاي ايران حل شده و ما ميتوانيم از ايران خارج شويم. اين خودش خيلي عالي است. يك بار هم كه بتواني با اسب خودت در مسابقة بينالمللي شركت كني، خودش خيلي است.
* به نظر ميرسد از حالا مطمئن هستيد كه نفر آخر اين بازيها ميشويد.
ببينيد، من خودم ميدانم كه حريفهايم بهترين هستند. هيچ موقع نميتوانم بگويم نتيجة خوبي ميگيرم. اما همانطور كه گفتم، مهم اين است كه هستم.الان خيلي از آقايان تهران ناراحتاند كه چرا من ميروم. سواركاري هست كه 50 سال است دارد كار ميكند، اما نميتواند برود. چرا؟ به خاطر اينكه اسبش را نداشته.
* منظورتان اين است كه اگر اسب خوب داشتند، ميتوانستند بروند؟
بله. خيليهايشان ميتوانستند. خيلي از آنها زندگيشان سواركاري است. تمام عمرشان را كنار اسب بودهاند. وقتي ميبينند بعد از اين همه سال، مشكل حل نشده، ناراحت ميشوند كه چرا نيستند. البته بماند كه بعضي از آنها حرف در آوردهاند كه فلاني اسبش دوپينگي است.
* مگر تست دوپينگ نگرفتهاند؟
گرفتهاند. اما آنها ميگويند كه اگر دوپينگ اسبم هم مشخص شود، فدراسيون رو نميكند. فكر ميكنند چون خانم هستم، فدراسيون از من حمايت ميكند. مهم نيست. هميشه كساني هستند كه زياد حرف ميزنند. من فقط ميروم كه كارم را انجام بدهم.
* حرفهايتان نشان ميدهد كه شما به خاطر اسب خوبي كه داريد، توانستيد از مانع 140سانتيمتر بپريد و به دوحه برويد. اما بقيه كه سواركارهاي خوبي هستند، به دليل اينكه نميتوانند اسب خوب بخرند، كنار ماندهاند. اما تهران باشگاههاي زيادي دارد و به نظر نميرسد مشكل مالي براي خريد اسب داشته باشند.
نه، مشكل مالي ندارند. در تهران، اسب خوب زياد ميآورند، اما صاحبش دوست ندارد آن را به سواركار ديگري بدهد. به سوار خودش ميدهد كه در حد معمولي است و در همان مانع 130سانتيمتري حذف ميشود.
اما سواركاري مثل همايون وجداني با يك اسب خوب در مسابقههاي آسيايي ميتواند مقام بياورد. ما سواركاران خيلي خوبي داريم. حرفهاياند، اما تنها مشكلشان اسب است. سواركاري هست كه هميشه قهرمان ايران است، اما اسبش به زور دوا و درمان ميپرد. دامپزشك تا اين اسب را ميبيند، ميگويد اصلا نميتواند وارد مانژ شود و چه برسد به اينكه بپرد.
* وضعيت اسب شما چطور است؟
من اين اسبم را واقعا مفت خريدهام. 50 ميليون تومان. اسب يك دختر بلژيكي بود. اسب مزرعهاي است. خيلي اسب خوبي است. نزديك يك سال است كه با آن ميپرم. خوب ميپرد. نميتوانم خيلي ببرمش بالا و تعريف كنم. دوتايمان در حد معمولي هستيم. اوكلاهما و من سعي ميكنيم بهترين پرشها را داشته باشيم.
* مربي هم داريد يا اين كه خودتان تمرين ميكنيد؟
قبلا پدرم مربيام بود. اما الان كسي را ندارم. خودم سواري ميكنم. وقتي ميآيم تهران، آقاي محمدزاده با من كار ميكند. الان اسبم دستش است. سوارش ميشود. من سه روز قبل از مسابقهها، اسب را تحويل ميگيرم.
* با اين كه بعد از مدتها يك سواركار ايراني در بازيهاي آسيايي شركت ميكند، اما فدراسيون تداركات خوبي براي شما نديده.
نه اينطور نيست. فدراسيون همة تلاشش را ميكند. همين كه مشكل قرنطينه را حل كرده، خيلي است. اگر هم ميبينيد اردو نداريم، به خاطر خودمان است. هر كس خودش كار كند، راحتتر است. اسبها كمتر اذيت ميشوند.
* اما مهم اين است كه مربي داشته باشيد و نداريد.
ميتوانستند مربي خارجي بياورند، اما در اين يك ماه نميشود كاري كرد. در اين مدت كم كه مربي نميتواند به ما چيزي ياد بدهد. تا بيايد اسب را بشناسد، يك ماه تمام شده. فدراسيون شاهرخ مقدم را به عنوان مربي من گذاشته. مربي خوبي است. در اين چند ساله، همة شرايط ما را ديد و ميداند بايد چه كار كند.
* در اين يك ماهه كه تصميم نگرفتهاند شما به دوحه برويد. بايد از چهار ماه پيش به فكر مربي خارجي بودند و مربي ميآمد و چندهفته يك بار كلاس ميگذاشت.
من نميدانم چرا اين كار را نكردند. البته چند بار مربي خارجي آمد. اما هيچكس با اسب عالياش در اين كلاسها شركت نميكرد. ميگفتند روي اسب فشار ميآيد. هيچكس از مربي خارجي بدش نميآيد.هر مربي خارجي در نوع خودش خوب است و به درد ميخورد.
* جالب است كه كشورهاي همساية ايران در سواركاري خيلي جلوتر هستند. فاصلة 20سانتيمتر در مانع كم نيست. جاي تعجب دارد كه سواركاران سوريه و بحرين و... در حد جهاني باشند و ما از آسيا هم خيلي عقبتر.
نميدانم چه جوابي بدهم. همه پيشرفت كردهاند و ما عقب ماندهايم. شايد يك دليلش قرنطينه باشد. اما وقتي كه همه ورزش ما شده فوتبال، نبايد انتظار ديگري هم داشت. من هيچوقت اخبار ورزشي تلويزيون را نگاه نميكنم. اصلا تا ميخواهد شروع شود، تلويزيون را خاموش ميكنم. همهاش دربارة فوتبال حرف ميزند، از ليگ برتر گرفته تا ردههاي پايين. همة برنامهها و تفريحها شده فوتبال. مرديم از بس كه فوتبال ديديم. يك بار هم ما را تحويل بگيرند.
* فقط مشكل از تلويزيون نيست، خيلي از رشتههاي ديگر هم از تلويزيون پخش نميشوند، اما خوب پيشرفت كردهاند.
بله. الان ميگويند دوچرخه سواري به سطح خوبي رسيده. رتبهشان در جهان خيلي بالاتر از قبل است. ما اصلا امكان گرفتن مدال را نداريم. اما از اين به بعد، ديگر وضعيت بهتر ميشود. در مسابقههاي خارجي شركت ميكنيم، اسبهاي خوب ميآوريم و... الان بعضي از سواركاران هستند كه يك ماه به يك ماه ميروند آلمان كلاس ميبينند.
آقاي محمدزاده واقعا سواركار خوبي است. پيش مربيان درجه يك خارجي سواري ميكند. در بلژيك هم مسابقه داده و 140سانتيمتر پريده. قبول كنيد كه مشكل اصلي ما اسب است. محمدزاده ميگويد در بلژيك، پريدن اسبها عجيب است. جور ديگري ميپرند. امير كلانتري، همايون وجداني و... خيلي خوباند؛ اما چه فايده كه يك اسب خوب ندارند.
* اگر اينها اسب خوب داشتند، شما باز هم ميتوانستيد به دوحه برويد؟
معلوم است كه آنها بهتر از من هستند. من جلوي محمدزاده حرفي براي گفتن ندارم.
* حاضريد همين الان اسبتان را بدهيد و محمدزاده در دوحه بپرد؟
اگر اتفاقي بيفتد و نخواهند خودم را ببرند، مشكلي ندارم. محمدزاده ميتواند با اسب من برود.
* شما كه مطمئن هستيد محمدزاده بهتر نتيجه ميگيرد، در همين شرايط فعلي اين كار را انجام بدهيد.
قبول نميكند. من يك دختر شهرستانيام كه ميآيم تهران. او كمكم ميكند. وقتي اول ميشوم، هستند كساني كه به محمدزاده ميگويند چرا ميگذاري اول بشود؟ اما او خيلي آدم خوبي است. به اين حرفها گوش نميكند. وقتي هم كه معلوم شد من ميروم دوحه خيلي خوشحال شد. ميگويد بايد بروي.
* تا حالا خارج از ايران مسابقه دادهايد؟
بله، دو بار. سال 81 جايزه بزرگ قطر بود. خيلي از كشورها آمده بودند. من و خواهرم، با عمو و زنعمويم رفتيم. اسب قرضي گرفتيم. اسبهايي داده بودند كه از خر هم بدتر بود. موانع، 120، 130 و 140 سانتيمتر بود. روز اول بين 80 نفر، نوزدهم شدم.
فقط ما ايرانيها و آفريقاييها اسب قرضي داشتيم. بقيه با اسبهاي خودشان آمده بودند. اسب من به مانع 140 نرسيد. سال 82 هم فقط خانمها بودند. كسي نبود؛ ما بوديم و قطريها. دوم شدم.
* پس با مانژ دوحه آشنا هستيد.
تقريبا. مانژ خوبي دارند. نميدانم در همان مانژ مسابقه ميدهيم يا جاي ديگر. جايي كه ما بوديم، چمن بود. تا حالا در چمن نبودهام.
* مشكلي نداريد؟
نه. فقط نعل اسب فرق ميكند. مثل كفش فوتباليها كه استوك دارند، به نعل اسبها دو تا پيچ وصل ميكنند.
* اسبتان به اين نعل عادت دارد؟
در بلژيك با آنها پريده.
ايران- ليلي خرسند:
بازيهاي آسيايي دوحه، اولين مسابقهاي است كه سواركاري ايران، بعد از 30 سال ميتواند آنجا خودي نشان بدهد.
اما موضوع مهم، اين است كه از بين همة سواركاران ايراني، تنها يك نفر در حد و اندازة اين مسابقات تشخيص داده شده است: يك دختر 23 ساله؛ هاله نكويي، سواركار مشهدي.
با اينكه همه تصور ميكنند تمام سواركاران حرفهاي در تهران جمع شدهاند، اما اين نكويي مشهدي است كه توانسته همة سواركاران مرد و زن ايران را كنار بزند و از موانع 140 سانتيمتري بپرد.
البته او اعتراف ميكند كه اين برتري، تنها به خاطر خودش نيست. اسبش هم در اين موفقيت، بيتأثير نبوده است. يك سوار خوب، با يك اسب خوب ميتواند به جاهاي خوب برسد. هالة ايراني و اوكلاهماي بلژيكي ميخواهند در دوحه خوب بپرند. اگرچه ميدانند آوردن مقام در ميان حرفهايهاي آسيا بيشتر شبيه يك رؤياست.
* چي شد كه از بين اين همه سواركار ايراني، فقط هاله نكويي در بازيهاي آسيايي دوحه شركت ميكند؟
من از شش سالگي سواركاري را شروع كردم. الان 23 سالم است و از 9 سالگي كه در مسابقهها شركت كردهام، تقريبا هميشه نتايج خوبي گرفتهام. آن سالهايي كه من مسابقه ميدادم، ردة سني نونهالان و نوجوانان نبود. با بزرگسالان و جوانان ميپريدم و وضعيت خوبي داشتم. الان هم سه سال است آقايان و خانمها با هم رقابت ميكنند. البته اول آقايان ميپرند و چند دقيقه بعد خانمها. من باز هم خوب كار كردهام. در اين چند ساله كار سختتر شده. آقايان حرفهاي هستند و خانمها ديگر زياد شركت نميكنند.
* يعني خانمها اينقدر ضعيفاند؟
بهترين سواركاران ايران، حدود 80 نفر ميشوند. از بين آنها فقط بيست آقاي تازه كار داريم. بقيه سي چهل سال است كه سواري ميكنند. من و دو سه خانم تهراني هستيم كه ماندهايم. بقيه يا نميآيند، يا اگر باشند هم زود حذف ميشوند. خانمها واقعا خيلي حرفهاي نيستند.
* با اين حال، بين همة آقايان و خانمها، شما تنها سواركاري بوديد كه براي شركت در مسابقات آسيايي انتخاب شديد. معيار اين انتخاب چي بود؟ يعني هيچ كدام از مردان سواركار، بهتر از شما نبودند؟
در چند مسابقهاي كه گذاشتند، من بهتر از بقيه پريدم. در جام يگاني تهران، از بين 46 سواركار، من نفر اول بودم. براي انتخابي بازيهاي آسياييها هم، بد نپريدم. راستش را بخواهيد، بيشتر خطاهايم در مانع 130سانتي متري بود. در مانع 140سانتيمتري بهتر كار كردم. با اين حال از آقاياني كه 60-50 خطا داشتند، بهتر بودم.
* با اين حساب، رفتنتان به دوحه جدي است؟
بله. الان دارند در كيش يا تهران اردوي آمادگي ميگذارند. ترجيح ميدهم اين اردو، در تهران باشد.
* شرايط آب و هوايي كيش، به دوحه نزديك است. اردوي كيش بهتر نيست؟
فقط آب و هوايش خوب است. بقية شرايطاش به ضرر اسبم است. اگر بخواهيم برويم كيش، اسب را بايد با ماشين ببريم. رويش خيلي فشار وارد ميشود. حيوان 24 ساعت بايد سرپا باشد. از بندرعباس تا كيش را هم بايد با كشتي برويم. روي دريا، تكانهاي كشتي اذيتاش ميكند. ما خودمان اين راه را نميتوانيم تحمل كنيم، چه برسد به حيوان.
* در دوحه هم با اسب خودتان شركت ميكنيد؟
بله، مشكل قرنطينه حل شده و ميتوانيم اسب را ببريم. (پيش از اين بهدليل قرنطينه كردن اسبها براي انتقال از كشوري به كشور ديگر، حملونقل بهسختي انجام ميشد.) به احتمال زياد، هواپيما ميگيرند، البته اگر در تهران باشيم. اگر در كيش اردو بگذارند، اسب را بايد از همانجا با كشتي برد، يا دوباره بيايد تهران و از اينجا با هواپيما برود.
* در مسابقة جهاني آلمان، سواركاران 10 كشوري كه از خاورميانه شركت كرده بودند، همه بالاي 160سانتيمتر پريدهاند. به نظر ميرسد كار خيلي سختي در دوحه داريد.
بله، همينطور است. همهشان حرفهاياند و همه 160سانتيمتر ميپرند. اسبهاي خيلي خوبي دارند. اسب دارند كه سهميليارد قيمتش است.
* سه ميليارد تومان؟!
بله، سه ميليارد. اين اسب نميپرد، پرواز ميكند. تصورش هم وحشتناك است.
* آن وقت اسب شما چند ميليارد است؟
اسب من 150 ميليون تومان است.
* با اين وضعيت، نرويد بهتر نيست؟
بعد از 30 سال بالاخره مشكل قرنطينة اسبهاي ايران حل شده و ما ميتوانيم از ايران خارج شويم. اين خودش خيلي عالي است. يك بار هم كه بتواني با اسب خودت در مسابقة بينالمللي شركت كني، خودش خيلي است.
* به نظر ميرسد از حالا مطمئن هستيد كه نفر آخر اين بازيها ميشويد.
ببينيد، من خودم ميدانم كه حريفهايم بهترين هستند. هيچ موقع نميتوانم بگويم نتيجة خوبي ميگيرم. اما همانطور كه گفتم، مهم اين است كه هستم.الان خيلي از آقايان تهران ناراحتاند كه چرا من ميروم. سواركاري هست كه 50 سال است دارد كار ميكند، اما نميتواند برود. چرا؟ به خاطر اينكه اسبش را نداشته.
* منظورتان اين است كه اگر اسب خوب داشتند، ميتوانستند بروند؟
بله. خيليهايشان ميتوانستند. خيلي از آنها زندگيشان سواركاري است. تمام عمرشان را كنار اسب بودهاند. وقتي ميبينند بعد از اين همه سال، مشكل حل نشده، ناراحت ميشوند كه چرا نيستند. البته بماند كه بعضي از آنها حرف در آوردهاند كه فلاني اسبش دوپينگي است.
* مگر تست دوپينگ نگرفتهاند؟
گرفتهاند. اما آنها ميگويند كه اگر دوپينگ اسبم هم مشخص شود، فدراسيون رو نميكند. فكر ميكنند چون خانم هستم، فدراسيون از من حمايت ميكند. مهم نيست. هميشه كساني هستند كه زياد حرف ميزنند. من فقط ميروم كه كارم را انجام بدهم.
* حرفهايتان نشان ميدهد كه شما به خاطر اسب خوبي كه داريد، توانستيد از مانع 140سانتيمتر بپريد و به دوحه برويد. اما بقيه كه سواركارهاي خوبي هستند، به دليل اينكه نميتوانند اسب خوب بخرند، كنار ماندهاند. اما تهران باشگاههاي زيادي دارد و به نظر نميرسد مشكل مالي براي خريد اسب داشته باشند.
نه، مشكل مالي ندارند. در تهران، اسب خوب زياد ميآورند، اما صاحبش دوست ندارد آن را به سواركار ديگري بدهد. به سوار خودش ميدهد كه در حد معمولي است و در همان مانع 130سانتيمتري حذف ميشود.
اما سواركاري مثل همايون وجداني با يك اسب خوب در مسابقههاي آسيايي ميتواند مقام بياورد. ما سواركاران خيلي خوبي داريم. حرفهاياند، اما تنها مشكلشان اسب است. سواركاري هست كه هميشه قهرمان ايران است، اما اسبش به زور دوا و درمان ميپرد. دامپزشك تا اين اسب را ميبيند، ميگويد اصلا نميتواند وارد مانژ شود و چه برسد به اينكه بپرد.
* وضعيت اسب شما چطور است؟
من اين اسبم را واقعا مفت خريدهام. 50 ميليون تومان. اسب يك دختر بلژيكي بود. اسب مزرعهاي است. خيلي اسب خوبي است. نزديك يك سال است كه با آن ميپرم. خوب ميپرد. نميتوانم خيلي ببرمش بالا و تعريف كنم. دوتايمان در حد معمولي هستيم. اوكلاهما و من سعي ميكنيم بهترين پرشها را داشته باشيم.
* مربي هم داريد يا اين كه خودتان تمرين ميكنيد؟
قبلا پدرم مربيام بود. اما الان كسي را ندارم. خودم سواري ميكنم. وقتي ميآيم تهران، آقاي محمدزاده با من كار ميكند. الان اسبم دستش است. سوارش ميشود. من سه روز قبل از مسابقهها، اسب را تحويل ميگيرم.
* با اين كه بعد از مدتها يك سواركار ايراني در بازيهاي آسيايي شركت ميكند، اما فدراسيون تداركات خوبي براي شما نديده.
نه اينطور نيست. فدراسيون همة تلاشش را ميكند. همين كه مشكل قرنطينه را حل كرده، خيلي است. اگر هم ميبينيد اردو نداريم، به خاطر خودمان است. هر كس خودش كار كند، راحتتر است. اسبها كمتر اذيت ميشوند.
* اما مهم اين است كه مربي داشته باشيد و نداريد.
ميتوانستند مربي خارجي بياورند، اما در اين يك ماه نميشود كاري كرد. در اين مدت كم كه مربي نميتواند به ما چيزي ياد بدهد. تا بيايد اسب را بشناسد، يك ماه تمام شده. فدراسيون شاهرخ مقدم را به عنوان مربي من گذاشته. مربي خوبي است. در اين چند ساله، همة شرايط ما را ديد و ميداند بايد چه كار كند.
* در اين يك ماهه كه تصميم نگرفتهاند شما به دوحه برويد. بايد از چهار ماه پيش به فكر مربي خارجي بودند و مربي ميآمد و چندهفته يك بار كلاس ميگذاشت.
من نميدانم چرا اين كار را نكردند. البته چند بار مربي خارجي آمد. اما هيچكس با اسب عالياش در اين كلاسها شركت نميكرد. ميگفتند روي اسب فشار ميآيد. هيچكس از مربي خارجي بدش نميآيد.هر مربي خارجي در نوع خودش خوب است و به درد ميخورد.
* جالب است كه كشورهاي همساية ايران در سواركاري خيلي جلوتر هستند. فاصلة 20سانتيمتر در مانع كم نيست. جاي تعجب دارد كه سواركاران سوريه و بحرين و... در حد جهاني باشند و ما از آسيا هم خيلي عقبتر.
نميدانم چه جوابي بدهم. همه پيشرفت كردهاند و ما عقب ماندهايم. شايد يك دليلش قرنطينه باشد. اما وقتي كه همه ورزش ما شده فوتبال، نبايد انتظار ديگري هم داشت. من هيچوقت اخبار ورزشي تلويزيون را نگاه نميكنم. اصلا تا ميخواهد شروع شود، تلويزيون را خاموش ميكنم. همهاش دربارة فوتبال حرف ميزند، از ليگ برتر گرفته تا ردههاي پايين. همة برنامهها و تفريحها شده فوتبال. مرديم از بس كه فوتبال ديديم. يك بار هم ما را تحويل بگيرند.
* فقط مشكل از تلويزيون نيست، خيلي از رشتههاي ديگر هم از تلويزيون پخش نميشوند، اما خوب پيشرفت كردهاند.
بله. الان ميگويند دوچرخه سواري به سطح خوبي رسيده. رتبهشان در جهان خيلي بالاتر از قبل است. ما اصلا امكان گرفتن مدال را نداريم. اما از اين به بعد، ديگر وضعيت بهتر ميشود. در مسابقههاي خارجي شركت ميكنيم، اسبهاي خوب ميآوريم و... الان بعضي از سواركاران هستند كه يك ماه به يك ماه ميروند آلمان كلاس ميبينند.
آقاي محمدزاده واقعا سواركار خوبي است. پيش مربيان درجه يك خارجي سواري ميكند. در بلژيك هم مسابقه داده و 140سانتيمتر پريده. قبول كنيد كه مشكل اصلي ما اسب است. محمدزاده ميگويد در بلژيك، پريدن اسبها عجيب است. جور ديگري ميپرند. امير كلانتري، همايون وجداني و... خيلي خوباند؛ اما چه فايده كه يك اسب خوب ندارند.
* اگر اينها اسب خوب داشتند، شما باز هم ميتوانستيد به دوحه برويد؟
معلوم است كه آنها بهتر از من هستند. من جلوي محمدزاده حرفي براي گفتن ندارم.
* حاضريد همين الان اسبتان را بدهيد و محمدزاده در دوحه بپرد؟
اگر اتفاقي بيفتد و نخواهند خودم را ببرند، مشكلي ندارم. محمدزاده ميتواند با اسب من برود.
* شما كه مطمئن هستيد محمدزاده بهتر نتيجه ميگيرد، در همين شرايط فعلي اين كار را انجام بدهيد.
قبول نميكند. من يك دختر شهرستانيام كه ميآيم تهران. او كمكم ميكند. وقتي اول ميشوم، هستند كساني كه به محمدزاده ميگويند چرا ميگذاري اول بشود؟ اما او خيلي آدم خوبي است. به اين حرفها گوش نميكند. وقتي هم كه معلوم شد من ميروم دوحه خيلي خوشحال شد. ميگويد بايد بروي.
* تا حالا خارج از ايران مسابقه دادهايد؟
بله، دو بار. سال 81 جايزه بزرگ قطر بود. خيلي از كشورها آمده بودند. من و خواهرم، با عمو و زنعمويم رفتيم. اسب قرضي گرفتيم. اسبهايي داده بودند كه از خر هم بدتر بود. موانع، 120، 130 و 140 سانتيمتر بود. روز اول بين 80 نفر، نوزدهم شدم.
فقط ما ايرانيها و آفريقاييها اسب قرضي داشتيم. بقيه با اسبهاي خودشان آمده بودند. اسب من به مانع 140 نرسيد. سال 82 هم فقط خانمها بودند. كسي نبود؛ ما بوديم و قطريها. دوم شدم.
* پس با مانژ دوحه آشنا هستيد.
تقريبا. مانژ خوبي دارند. نميدانم در همان مانژ مسابقه ميدهيم يا جاي ديگر. جايي كه ما بوديم، چمن بود. تا حالا در چمن نبودهام.
* مشكلي نداريد؟
نه. فقط نعل اسب فرق ميكند. مثل كفش فوتباليها كه استوك دارند، به نعل اسبها دو تا پيچ وصل ميكنند.
* اسبتان به اين نعل عادت دارد؟
در بلژيك با آنها پريده.