سنا
Active member
اسب جوان مغروری بین چند حیوان ایستاده بود و ادعا می کرد که قلبی سالم و زیبا دارد.
حیوانات دور او جمع شده بودند و او را تحسین می کردند که با ورزش و تغذیه مناسب ، از قلبش مراقبت کرده است.
همه ، حرفهای او را قبول می کردند و می گفتند که قلب او زیباترین قلب است که تا حالا شنیده و دیده اند .
اسب جوان با افتخار از خودش تعریف می کرد .
ناگهان اسب پیری به نزدیک جمعیت آمد و گفت : قلب تو هر چقدر هم زیبا باشد به زیبایی قلب من نیست. اسب جوان با تعجب به اسب پیر نگاه کرد، همه حیوانات همهمه کردند و گفتند بهتر است قلب اسب پیر را هم ببینیم . وقتی قلب او را دیدند متوجه شدند با تمام وجود می تپد ولی پر بود از زخم .
قسمت هایی از قلب او جدا شده بود و تکه هایی با شکل دیگری جای آن را گرفته بود و به درستی جای خالی را پر نکرده بود و گوشه هایی از آن دندانه دندانه شده بود .
در بعضی از جاها سوراخهای عمیق بود که اصلاً با هیچ تکه ای پر نشده بود حیوانات خیره خیره به او نگاه می کردند و با خودشان فکر می کردند که چرا اسب پیر می گوید که قلب من از همه زیباتر است .
اسب جوان با نگاهی تمسخر آمیزی به قلب اسب پیر اشاره کرد و در حالی که می خندید گفت: حتماً شوخی می کنی آخر قلبت را با قلب من مقایسه کن ، قلب تو چیزی جز زخم،
فرو رفتگی و بریدیگی ندارد .
اسب پیر گفت: بله درست می گویی ظاهراً قلب تو سالمتر است، اما هیچ می دانی که من این قلب را هرگز با قلب تو مقایسه نمی کنم. اصلاً می دانی که این زخمها هر کدام نشانه و خاطره یاد انسانی است که من محبت و دوستی ام را به او بخشیده ام .
بله من هر بار بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به انسانی بخشیده ام .
من در محبت به انسان ها و حیوانهای دیگر تکه های قلبم را بخشیده ام.
گاهی وقت ها آنها هم بخشی از قلب خود را به من هدیه داده اند و من آنها را به جای خالی آن تکه ها چسبانده ام .
اما چون این تکه ها با هم برابر نبودند قلب من دندانه دندانه شده ولی این نقاط برای من خیلی ارزش داد ، آنها یاد آور محبت و دوستی بین من و یک انسان یا یک دوست دیگر است.
بعضی وقت ها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ام اما آنها هیچ چیز حتی ذره ای از قلبشان را به من نبخشیدند این ها همان سوراخهای عمیقی هستند که اگر چه بسیار ناراحت کننده اند اما به هر حال یاد آوری کننده محبت و دوستی هستند که من نسبت به دیگران داشته ام .
حالا فهمیدی یک قلب چه زمانی واقعاً زیباست ؟
بله ، قلبی که سختی سنگ بخود نگیرد و احساس شکننده نداشته باشد، قلبی که ببخشد و قلبی که بپذیرد ، بهترین قلب است.
اسب جوان بدون هیچ کلامی ایستاده بود و بهت زده نگاه می کرد .
اشکهایش از گونه جاری شد به سمت اسب پیر رفت از قلب سالم و جوانش تکه ای جدا کرد و به اسب پیر داد اسب پیر آن را گرفت و در قلبش جا داد و به جای آن بخشی از قلب پیر و
زخم خورده اش را به جای خالی قلب اسب جوان گذاشت.
اسب جوان نگاهی به قلبش انداخت دیگر مثل قبل سالم نبود اما زیباتر بود ، عاشقتر ، با محبت تر و بخشنده تر .
بله ، قلب اسب جوان مهر را از اسب پیر دریافت کرده بود .
حیوانات دور او جمع شده بودند و او را تحسین می کردند که با ورزش و تغذیه مناسب ، از قلبش مراقبت کرده است.
همه ، حرفهای او را قبول می کردند و می گفتند که قلب او زیباترین قلب است که تا حالا شنیده و دیده اند .
اسب جوان با افتخار از خودش تعریف می کرد .
ناگهان اسب پیری به نزدیک جمعیت آمد و گفت : قلب تو هر چقدر هم زیبا باشد به زیبایی قلب من نیست. اسب جوان با تعجب به اسب پیر نگاه کرد، همه حیوانات همهمه کردند و گفتند بهتر است قلب اسب پیر را هم ببینیم . وقتی قلب او را دیدند متوجه شدند با تمام وجود می تپد ولی پر بود از زخم .
قسمت هایی از قلب او جدا شده بود و تکه هایی با شکل دیگری جای آن را گرفته بود و به درستی جای خالی را پر نکرده بود و گوشه هایی از آن دندانه دندانه شده بود .
در بعضی از جاها سوراخهای عمیق بود که اصلاً با هیچ تکه ای پر نشده بود حیوانات خیره خیره به او نگاه می کردند و با خودشان فکر می کردند که چرا اسب پیر می گوید که قلب من از همه زیباتر است .
اسب جوان با نگاهی تمسخر آمیزی به قلب اسب پیر اشاره کرد و در حالی که می خندید گفت: حتماً شوخی می کنی آخر قلبت را با قلب من مقایسه کن ، قلب تو چیزی جز زخم،
فرو رفتگی و بریدیگی ندارد .
اسب پیر گفت: بله درست می گویی ظاهراً قلب تو سالمتر است، اما هیچ می دانی که من این قلب را هرگز با قلب تو مقایسه نمی کنم. اصلاً می دانی که این زخمها هر کدام نشانه و خاطره یاد انسانی است که من محبت و دوستی ام را به او بخشیده ام .
بله من هر بار بخشی از قلبم را جدا کرده ام و به انسانی بخشیده ام .
من در محبت به انسان ها و حیوانهای دیگر تکه های قلبم را بخشیده ام.
گاهی وقت ها آنها هم بخشی از قلب خود را به من هدیه داده اند و من آنها را به جای خالی آن تکه ها چسبانده ام .
اما چون این تکه ها با هم برابر نبودند قلب من دندانه دندانه شده ولی این نقاط برای من خیلی ارزش داد ، آنها یاد آور محبت و دوستی بین من و یک انسان یا یک دوست دیگر است.
بعضی وقت ها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده ام اما آنها هیچ چیز حتی ذره ای از قلبشان را به من نبخشیدند این ها همان سوراخهای عمیقی هستند که اگر چه بسیار ناراحت کننده اند اما به هر حال یاد آوری کننده محبت و دوستی هستند که من نسبت به دیگران داشته ام .
حالا فهمیدی یک قلب چه زمانی واقعاً زیباست ؟
بله ، قلبی که سختی سنگ بخود نگیرد و احساس شکننده نداشته باشد، قلبی که ببخشد و قلبی که بپذیرد ، بهترین قلب است.
اسب جوان بدون هیچ کلامی ایستاده بود و بهت زده نگاه می کرد .
اشکهایش از گونه جاری شد به سمت اسب پیر رفت از قلب سالم و جوانش تکه ای جدا کرد و به اسب پیر داد اسب پیر آن را گرفت و در قلبش جا داد و به جای آن بخشی از قلب پیر و
زخم خورده اش را به جای خالی قلب اسب جوان گذاشت.
اسب جوان نگاهی به قلبش انداخت دیگر مثل قبل سالم نبود اما زیباتر بود ، عاشقتر ، با محبت تر و بخشنده تر .
بله ، قلب اسب جوان مهر را از اسب پیر دریافت کرده بود .
