قبول کردن آبخوری واهمیت تعادل در سواری

ناشناس

Active member
مترجم: شهرام امين زاده

قراردادن اسب در ميان اثرات يا رساندن اسب به حالتي که پذيراي اثرات سوارکار باشد همانند پختن يک کيک است. در واقع تمامي مواد تشکيل دهنده يک کيک لازم است تا آن کيک پف کرده و بالا آيد و به اصطلاح عمل بيايد.

اصطلاح قبول کردن دهنه (Accepting the bit) بيشتر مي تواند مصداق داشته باشد تا اصطلاحاتي که گاهي اوقات مي شنويم مانند به دهنه يا On the bit.

در واقع با قبول کردن آبخوري، ما مي خواهيم که اسب اثرات (پاها، نشست و دست ها) سوارکار را قبول کند. در اين حالت اسب مي بايست آرام، نرم و انعطاف پذير، ملايم و زيرک، مطيع و همينطور مشتاق به سواري باشد.

براي اينکه يک اسب اثرات سوارکار را قبول کند مي بايست مطمئن شويم که سوارکار اثراتي را به کار مي برد که اسب مي تواند آنها را بفهمد. لزوما" سوارکار بايد داراي يک نشست قوي، مستقل و متعادل باشد تا بتواند مشوق و محرک اسب در جهت حرکت دادن قسمت خلفي و کمر گردد. دست هاي سوارکار مي بايست نرم و مستقل از ديگر اجزاي بدن و در عين حال ثابت باشد، به صورتي که اسب بتواند تماسي نرم و مطمئن با دست جلوهاي سوارکار برقرار نمايد.

يک اسب زماني آبخوري را قبول مي کند که:



- از لحاظ ذهني و فيزيکي کاملا" آرامش داشته باشد



- توسط اثرات سوارکار به جلو حرکت کند



- مستقيم و در يک خط صاف يا به صورت منحني روي يک دايره حرکت کند



- داراي آهنگ و ريتم حرکت و بنابراين تعادل باشد



- حالت طبيعي قوس پشت سر را بدون هيچ گونه مقاومتي در دهانش حفظ نمايد.



در اين حالت احساس آرامش را در چشمان اسب مي توان ديد و هيچ کدام از گوش ها به سمت عقب نخوابيده است مگر آنکه جايي در ميان کار

اهميت تعادل

اگر سوارکاري نتواند تعادل خود را حفظ نمايد در واقع غير ممکن خواهد بود که اسب را در تعادل نگه دارد و زماني مي توان به قدرت تشخيص و درک مفهوم تعادل دست پيدا کرد که مدت زماني را زير نظر يک استاد مناسب و قابل، مشغول تحصيل شد.

سواري کردن بدون رکاب مي تواند فوايد بسياري را براي عميق تر کردن نشست سوارکار، بهبودي و همچنين پيشرفت تعادل سوارکار داشته باشد. شايان ذکر است که در رسيدن به تعادل، نشست مي بايست قوي و مستقل اما بدون فشار بيش از اندازه عمل نمايد.

کار روزانه اسب بايد به سه بخش تقسيم گردد:

ابتدا گرم کردن (Warm Up)، سپس کار و در پايان سرد کردن (Cool down).

در گرم کردن اسب را به کار با قدم هاي بلندتر از معمول، يورتمه و حتي چهارنعل تشويق مي نماييم. اسب بايد هميشه به شکل صحيح هدايت شود (آرام، مستقيم و به جلو). در روي يک دايره به شعاع 20 متر حرکت کنيد، همينطور مي توانيد آن را به دو دايره چسبيده به هم شبيه به عدد هشت انگليسي (Figure 8) در اندازه هاي مختلف تبديل کنيد.

همچنين اين تمرينات مقدماتي مي تواند در حالت کار (Work) مورد استفاده قرار گيرد تا آنجا که بتوانيم اسب را تحت اثرات قرارداده و اين حالت را حفظ نماييم.

در دايره 20 متري مي توان از حرکات انتقالي مانند قدم به يورتمه و انتقال دوباره به قدم و نيز کوتاه کردن و بلند و کشيده تر کردن گام استفاده نمود. اين تمرينات مي تواند در جهت بهبود تعادل و متوجه ساختن اسب به کار گرفته شود. افزايش و کاهش شعاع دايره توسط فشار ساق سوارکار باعث نرم شدن و افزايش انعطاف پذيري پهلوها يا دو سمت جانبي اسب خواهد شد.

همچنين سه تا پنج حرکت مارپيچ که با تغيير جهت حرکت اسب همراه خواهد بود کمک زيادي در برقراري تعادل بر روي هر دو دست يا هر دو سمت اسب به صورت مساوي خواهد داشت.

حالت کار بايد به صورت فاصله دار از لحاظ زماني و با دوره هايي از استراحت همراه باشد.

مرحله خنک کردن

در اين مرحله مجددا" اسب را تشويق مي نماييم به کار در گام هاي کشيده اما هميشه به شکل خوب و صحيح (به جلو، مستقيم با آهنگ، آرام و در تعادل).

يکي از نکات مهمي که بايد هميشه مورد توجه قراردهيم تطابق و سازگاري اسب و سوارکار است.

وقتي که يک اسب را انتخاب مي کنيم بايد فاکتور هايي از جمله اندازه مناسب، خلق و خوي، تجربه و کارآزمودگي و درجه آموزش را مورد توجه قراردهيم. به عنوان مثال براي يک سوارکار مبتدي بسيار دشوار است که بر روي اسبي با يورتمه پر تحرک و بلند بنشيند. هميشه اسبي را انتخاب نماييد که از لحاظ سطح کارآزمودگي با ترکيب بدني و توانايي سوارکار مطابقت داشته باشد.

در مورد به دهنه کردن اسب يا قبول آبخوري از طرف اسب يا به فرمان کردن آن با قراردادن اسب تحت اثرات، بسيار نوشته و گفته شده است اما توجه هوشمندانه و به خاطر سپردن نکات فوق و رعايت آنها به سادگي، هم اسب و هم سوارکار در مسير پيشرفت قرار خواهند گرفت.
 

علی واحدی

Active member
ناشناس گفت:
مترجم: شهرام امين زاده

قراردادن اسب در ميان اثرات يا رساندن اسب به حالتي که پذيراي اثرات سوارکار باشد همانند پختن يک کيک است. در واقع تمامي مواد تشکيل دهنده يک کيک لازم است تا آن کيک پف کرده و بالا آيد و به اصطلاح عمل بيايد.

اصطلاح قبول کردن دهنه (Accepting the bit) بيشتر مي تواند مصداق داشته باشد تا اصطلاحاتي که گاهي اوقات مي شنويم مانند به دهنه يا On the bit.

در واقع با قبول کردن آبخوري، ما مي خواهيم که اسب اثرات (پاها، نشست و دست ها) سوارکار را قبول کند. در اين حالت اسب مي بايست آرام، نرم و انعطاف پذير، ملايم و زيرک، مطيع و همينطور مشتاق به سواري باشد.

براي اينکه يک اسب اثرات سوارکار را قبول کند مي بايست مطمئن شويم که سوارکار اثراتي را به کار مي برد که اسب مي تواند آنها را بفهمد. لزوما" سوارکار بايد داراي يک نشست قوي، مستقل و متعادل باشد تا بتواند مشوق و محرک اسب در جهت حرکت دادن قسمت خلفي و کمر گردد. دست هاي سوارکار مي بايست نرم و مستقل از ديگر اجزاي بدن و در عين حال ثابت باشد، به صورتي که اسب بتواند تماسي نرم و مطمئن با دست جلوهاي سوارکار برقرار نمايد.

يک اسب زماني آبخوري را قبول مي کند که:



- از لحاظ ذهني و فيزيکي کاملا" آرامش داشته باشد



- توسط اثرات سوارکار به جلو حرکت کند



- مستقيم و در يک خط صاف يا به صورت منحني روي يک دايره حرکت کند



- داراي آهنگ و ريتم حرکت و بنابراين تعادل باشد



- حالت طبيعي قوس پشت سر را بدون هيچ گونه مقاومتي در دهانش حفظ نمايد.



در اين حالت احساس آرامش را در چشمان اسب مي توان ديد و هيچ کدام از گوش ها به سمت عقب نخوابيده است مگر آنکه جايي در ميان کار

اهميت تعادل

اگر سوارکاري نتواند تعادل خود را حفظ نمايد در واقع غير ممکن خواهد بود که اسب را در تعادل نگه دارد و زماني مي توان به قدرت تشخيص و درک مفهوم تعادل دست پيدا کرد که مدت زماني را زير نظر يک استاد مناسب و قابل، مشغول تحصيل شد.

سواري کردن بدون رکاب مي تواند فوايد بسياري را براي عميق تر کردن نشست سوارکار، بهبودي و همچنين پيشرفت تعادل سوارکار داشته باشد. شايان ذکر است که در رسيدن به تعادل، نشست مي بايست قوي و مستقل اما بدون فشار بيش از اندازه عمل نمايد.

کار روزانه اسب بايد به سه بخش تقسيم گردد:

ابتدا گرم کردن (Warm Up)، سپس کار و در پايان سرد کردن (Cool down).

در گرم کردن اسب را به کار با قدم هاي بلندتر از معمول، يورتمه و حتي چهارنعل تشويق مي نماييم. اسب بايد هميشه به شکل صحيح هدايت شود (آرام، مستقيم و به جلو). در روي يک دايره به شعاع 20 متر حرکت کنيد، همينطور مي توانيد آن را به دو دايره چسبيده به هم شبيه به عدد هشت انگليسي (Figure 8) در اندازه هاي مختلف تبديل کنيد.

همچنين اين تمرينات مقدماتي مي تواند در حالت کار (Work) مورد استفاده قرار گيرد تا آنجا که بتوانيم اسب را تحت اثرات قرارداده و اين حالت را حفظ نماييم.

در دايره 20 متري مي توان از حرکات انتقالي مانند قدم به يورتمه و انتقال دوباره به قدم و نيز کوتاه کردن و بلند و کشيده تر کردن گام استفاده نمود. اين تمرينات مي تواند در جهت بهبود تعادل و متوجه ساختن اسب به کار گرفته شود. افزايش و کاهش شعاع دايره توسط فشار ساق سوارکار باعث نرم شدن و افزايش انعطاف پذيري پهلوها يا دو سمت جانبي اسب خواهد شد.

همچنين سه تا پنج حرکت مارپيچ که با تغيير جهت حرکت اسب همراه خواهد بود کمک زيادي در برقراري تعادل بر روي هر دو دست يا هر دو سمت اسب به صورت مساوي خواهد داشت.

حالت کار بايد به صورت فاصله دار از لحاظ زماني و با دوره هايي از استراحت همراه باشد.

مرحله خنک کردن

در اين مرحله مجددا" اسب را تشويق مي نماييم به کار در گام هاي کشيده اما هميشه به شکل خوب و صحيح (به جلو، مستقيم با آهنگ، آرام و در تعادل).

يکي از نکات مهمي که بايد هميشه مورد توجه قراردهيم تطابق و سازگاري اسب و سوارکار است.

وقتي که يک اسب را انتخاب مي کنيم بايد فاکتور هايي از جمله اندازه مناسب، خلق و خوي، تجربه و کارآزمودگي و درجه آموزش را مورد توجه قراردهيم. به عنوان مثال براي يک سوارکار مبتدي بسيار دشوار است که بر روي اسبي با يورتمه پر تحرک و بلند بنشيند. هميشه اسبي را انتخاب نماييد که از لحاظ سطح کارآزمودگي با ترکيب بدني و توانايي سوارکار مطابقت داشته باشد.

در مورد به دهنه کردن اسب يا قبول آبخوري از طرف اسب يا به فرمان کردن آن با قراردادن اسب تحت اثرات، بسيار نوشته و گفته شده است اما توجه هوشمندانه و به خاطر سپردن نکات فوق و رعايت آنها به سادگي، هم اسب و هم سوارکار در مسير پيشرفت قرار خواهند گرفت.
با تشکر از آقای امین زاده مطالب بسیار ارزشمندی میباشند. البته در قبول آبخوری علاوه بر توضیحات داده شده یک و دو کردن با دهان اسب ظاهرا فراموش شده و آن این است که اسب همواره از ساق داخل باید به دستجلوی خارج برود(ساق داخل پر فشارتر و دستجلوی خارج در تماس بیشتر) البته یک و دو کردن با دهان اسب دقیقا زمان خاصی دارد که آنرا سوار با تجربه شخصی میتواند بدست بیاورد.
 

ناشناس

Active member
حفظ تعادل در سوارکاری

هر موجودي داراي مركز ثقلي است و تعادل هر موجودي با هماهنگي اين مركز ثقل با زمين حفظ مي شود و خط عمود فرضي رسم شده از مركز ثقل بر زمين خط ثقل ناميده مي شود . هر جسمي داراي فقط يك مركز ثقل است و از اين مركز به زمين هم فقط يك خط بنام خط ثقل عمود مي شود . هر موجودي با تكيه بر نقاط اتكاء مختلفي تعادل خود را حفظ مي كند . يك صندلي بر روي چهار پايه و يك اسب بر روي دو دست و دو پا و يك سواركار با نشستن بر روي اسب در حاليكه دو استخوان نشيمن و محل اتصال آنها در تماس با زين است حفظ تعادل مي كند و چنانچه اين تعادل بر هم بخورد ، موجود به حالت نامتعادل تغيير وضعيت مي دهد و هنگاميكه موجودي به حركت در ميآيد مركز ثقل او تغيير مي كند . در حالتهاي خاص از اجسام و يا وضعيت سوار بر روي اسب اين مركز ثقل مي تواند خارج از جسم قرار بگيرد . مانندگوي توخالي ، حلقه آهني و يا سواري به هنگام مسابقات اسب دواني و يا پرش .
سواركاري كه به درستي بر روي اسب مستقر مي شود مركز ثقل او تقريبا عمود بر مركز ثقل اسب مي شود و در هر حالتي كه اسب به خود مي گيرد حفظ ثقلي او منطبق است بر خط ثقل اسب و اين در حالتي است كه اسب ايستاده و يا روي سطحي صاف حركت مي كند و هر يك از حركتهاي اسب ، به مانند آوردن سر به بالا و يا بردن به پائين و هر نوع انحناء بدن به راست يا چپ مركز ثقل او را تا اندازه اي تغيير مي دهد و مربي اسب (سواركار) موظف است ثقل خود را در همه حالتها با ثقل اسب هماهنگ كند و فقط در اين صورت است كه اسب وزن سوار را به راحتي تحمل كرده و سوار هم حداكثر بهره برداري را از قدرت اسب مي نمايد .
تجسم اين حالت موقعي امكان پذير است كه با كوله باري بر پشت حركت مي كنيد و يا انتهاي ميله اي را بر نوك انگشت قرارداده و سعي مي كنيد در حال حركت آنرا حمل كنيد . به هنگام حمل وسيله اي بايد به جلو خم شوند تا بتوانند به راحتي حركت كنيد .
سواركار بايد به هنگام حركت اسب به جلو ، هماهنگ با سرعت اسب ، مركز ثقل خود را به سمت جلو ( جهت حركت اسب ) متمايل كند تا حدي كه مقداري جلوتر از مركز ثقل اسب قرار بگيرد و براي حفظ اين حالت بايد در حالت تعادل كامل در زين قرار گرفت ، يعني با اسب حركت كرده يا حركتهاي اسب را تعقيب كند .
اگر ثقل سوار از ثقل اسب عقب بماند ، فقط حمل مي شود سواركار بايد ابتداء ثقل خود را با اسب هماهنگ كند و سپس نشست خود را بر روي سه نقطه اتكاء تنظيم نمايد و حفظ اين دو حالت هماهنگ با هم امكان پذير نيست .
پس بايد يكي را برگزيد كه حالت نيم نشست را بوجود مي آورد در اين حالت سوار خود را به جلوي زين كشيده با پائين دادن پاشنه ها بيشتر اتكاء را بر روي رانها و پهناي ساق مستقر مي كند . در حركتهاي آرام (قدم ، يورتمه و چهار نعل جمع ) اين تضاد چندان مشهود نيست ولي اين مشكل عدم هماهنگي ثقل را در سوارهاي مبتدي و يا بدرستي آموزش نديده به وضوح مي توان ديد .
هماهنگي سواركار با اسب به هنگام اسب دواني و يا پرش كه سواركار ثقل خود را كاملا به جلو مي كشد ، نمايش نيست ، بلكه كمكي است به اسب براي بهبود دويدن و يا بهتر پريدن .
بهر حال از گستردگي بحث تعادل تا به همين جا بسنده كرده و اضافه مي كنيم كه ، سواركار ابتدا اسب را كمك مي كند تا متعادل و متوازن حركت كند و هر چه مراحل آموزش پيشرفته تر مي شود ، اين هماهنگي بيشتر شده و تا به جائي مي رسد كه سوار قادر مي شود به نفع حركت دلخواه خود تعادل اسب را بر هم زده و او را با ثقل خود هماهنگ كند.

روش انقلابي كاپريلي در سواری صحرا ئی و پرش با اسب
نگارنده :عباس قلی عربشيباني
برداشته شده از مجله اسب شماره 35 , شهريور 1356

فردريكو كا پريلي ( Frederico Caprilli) افسر جوان سوار نظام ارتش ايتاليا در سال 1868 متولد شد و در سال 1907 در گذشت . اين افسر موجد تحويل بزرگي در سوار كاري شد كه او را در رديف استادان بزرگ تاريخ اسب سواري قرارداد ودر مدت چهار سال آخر عمر , يعني پس از آزمايش كشف خود , طريقه جديد سواري را در مدرسه عالي سواري ايتاليا بنام( پين رولو (Pinerolo بشاگردان تعليم دا د و از آنجا كه طريقه اي مفيد و مناسب بود بتدريج در ممالك ديگر هم رايج شد ميتوان گفت اكنون در هر كشوري معمول و مجراست .

قبل از كاپريلي روش سوار كاري براين انديشه و عمل استوار بود كه طرز حركات اسب در موقع آزاد بودن هر چه باشد براي سواري دادن هر قد ر هم كه زمان بگيرد بايد طوري تعليم ببیند كه، در موقع لزوم بحالت جمع در آيد و توانائي پيداكند در حالت مختلف خود را با وزن سوار تطبيق دهد .

اين روش در عمل با اشكالاتي مواجه شد كه از جمله از نيروي واقعي اسب حداكثر استفاده نمی شد و گذشته براين خطراتي براي سوار و اسب بوجود ميآمد كه به آسيبهاي بدن ويا مرگ ميانجاميد . تكرار اين نوع ضايعات در ايتاليا به قدري زياد شد كه موجب نارضائي عامه شد و در محافل رسمي حتي در پارلمان با بحثهاي پر حرارت و انتقاد آميز بر آن شدند كه مسابقات خطر ناك را موقوف ويا محدود كنند .

بوجود آمدن چنين آثار و صحنه هائي كاپريلي را محرك شد كه به كشف علت وقوع حوادث بپردازد و چاره اي بينديشد . در نتيجه از بكار بردن نبوغ خود و آزمايشاتي كه شخصا” كرد موفق بيافتن روش سواري تازه اي شد و نتايج سودمند و مفيدي را چه از نظر پائين آوردن قابل توجه آمار ميزان ضايعات و چه از حيث وصول بمرز قدرت اسب بهنگام كار موجب شد .

در گذشته ها انتظار اين بود اسب خود را در موقع كار با سوار تطبيق دهد , كشف تازه كاپريلي بر اين پايه استوار شد كه در عمل سوار بايد خود را با اسب هم آهنگ كند , يعني در حالات مختلف چه در موقع پرش با جهش و يا سرعتها سوار مركز ثقل خود را با مركز ثقل اسب منطق و يا اقلاً خيلي به آ ن نزديك نگاهدارد . در اين حالت است كه اسب براي انجام دستورات سوار آزادي عمل دارد و ميتواند تا مرز قدرت خود پيش رود . اما آهنگ شدن سوار با اسب وايجاد آزادي كار براي ا و بدان معني نيست كه اسب بميل خود كار كند , بلكه بايد آنچه را كه سوار ميخواهد انجام دهد , و ظرافت كار در اين است كه سوار به اسب بفهماند چه بايد انجام دهد و سپس خود را با طريقه ا نجام كار اسب مطابقت دهد .

بدين طريق عملاً حاصل اين همكاري با صحت , سهولت و سرعت وصول بهدف همراه شد . در تجزيه و تحليل بيشتر اين حالت ذيلاً بشرح روش عملي اين همكاري مبادرت مي شود :

اگر ساده ترين حالت اسب د رحال توقف را ( بدون سوار ) در نظر بگيريم كه قائم روي چهار دست و پاباشد , گردن و سر هم د رامتداد ستون فقرات قرار داشته باشد , د راين وضع بدن بطور مساوي روي چهار دست و پا، مستقيم شده و مركز ثقل آن د رمنطقه پائين جدوگاه قراردا رد . د راين حال نمايانگر وزن عمودي بدن اسب خط مفروضي است كه ا ز اين نقطه بسطح زمين عمود شود . هنگاميكه سوار و زين روي گرده اسب باشد , محل نشست صحيح سوار درست كمي عقب نقطه مركز ثقل اسب و هرگاه بطور قائم و صحيح روي زين نشسته باشد نمايانگر وزن عموديش مفروضي است كه از مركز زين به سطح زمين عمود شود . با توجه به اين شرح و وضع معلوم شد كه در حال توقف بين مركز ثقل اسب و سوار فاصله ايست كه نتيجه آن ايجاد دو خط عمود مفروض و نمايانگر و وزن عمودي است . حال اگر اسب بجلو حركت كند به نسبت سرعت و حركتي كه انجام ميدهد مركز ثقلش بجلو و جلوتر ميرود و اگر سوار در وضع بدن خود تغييري ندهد و مانند وضع د رحال توقف اسب بماند مراكز ثقل از يكديگر دور و دورتر ميشوند و اين حال موجب ميشود كه جهش , پرش و حركت براي اسب مشكل شود .

در طول تاريخ سواركاري يعني از زمان گزنفون بعد روش اين بوده است كه در بكار بردن روشهاي مختلف و پرشها و عبور از موانع براي منطبق كردن وزن سوار و اسب , از طريق بالابردن سر و خم كردن گردن در ناحيه اتصال سرو گردن و يا با آوردن قسمت عقب اسب بزير بدن و يا با تركيبي ا ز دو نوع عمل مذكور فاصله بين دو خط عمود مفروض نمايانگر اوزان عمودي سوار واسب را كم كنند . نظريه انقلابي كاپريلي اين شد كه انطباق دو خط عمود مفروض و دو مركز ثقل بر يكديگر مركز ثقل سوار بجلو آيد . براي انجام اين كار بند ركابها را كوتاه كرد . قسمت پائين پا راعقب خط عمودي بدن خود جاي داد و مراقبت كرد درسرعت كم كمي و در سرعت زياد , زيادتر بدن را پيش و بيشتر بجلو قرار دهد تا آنجا كه درسرعت خيلي زياد و هنگام پرش اسب بدن سواركار ا ز زين جدا و بطرف گردن اسب خميده شود و روي ركابها در حال ايستاده قرار گرفت .

در سواري كلاسيك قديم جاي دو دست طوري قرار داشت كه از آرنج بجلو موازي با زمين بود و اثر دستها براي خم كردن گردن اسب با پيچاندن مچ ها و خم كردن آرنج ها بطرف بالا انجام مي گرفت كه در نتيجه مركز ثقل اسب بعقب برده ميشد و در تحرك , جهش و پرش اسب نه تنها اشكال پيش ميآمد , بلكه اسب نميتوانست قدرت ذاتي خود را آزادنه بكار برد . طريقه كاپريلي اين شد كه دستها نبايد بالا رود و چون لازمه تحرك اسب در سرعتها بطور طبيعي قرار گرفتن سرش به نسبت سرعت بجلو و پائين است , همكاري سوار بر اين مبناء قرار ميگيرد كه همراه با جلو بردن بدن دستها هم بجلو برود . معيار كار در سرعت متوسط باين شكل رسيد كه سر اسب طوري قرار گيرد كه با زمين يك زاويه 45 درجه تشكيل دهد . در چنين حالتي دستها و آرنج و مچ با دسته جلوها تا دهان اسب در امتداد خط مستقيم قرار ميگيرد . و موجد زاويه اي با زمين ميشود و سر اسب با دست نرم سوار آزادي خواهد داشت بمقدار لازم بطرف جلو پيش رود و در نتيجه ناخودآگاهانه به دهان اسب صدمه اي كه موجب تغيير وضع ميشود وارد نمايد .

براي زياد كردن سرعت اسب بطور ساده دستها به طرف دهان اسب بجلو ميرود . در چنين حالتي بايد بدن سوار هماهنگ كه با اثر عضلات پشت به جلو رود تا مركز ثقل او با مركز ثقل اسب منطبق شود . نتيجه اين حركت سوار اسب را به حركت در مي آورد . و اگر اسب تربيت شده و ذاتاً پر تحرك باشد براي راندنش بطرف جلو ديگر فشار ساق احتياج نيست . اين حالت يعني قرار دادن بدن بجلو و روي مركز ثقل اسب موجب مي شود تا اسب هنگام پرش به آساني گردن را به جلو بكشاند و موقعي كه آنطرف مانع بزمين ميرسد بدون احتياج به مكث براي متعادل كردن وزن خود با وزن سوار بچهار نعل ادامه دهد .

براي كم كردن سرعت كافيست بطريق عكس عمل شود . يعني بدن با دستهائي كه در امتداد آرنج , مچ , دسته جلوها و دهان اسب قرار دارد تا ميزان لازم كه نقطه بهائي نشستن روي زين است بعقب برگردد .

كاپريلي تماس مداوم با دهان اسب را لازم ميشمرد و سواري با دسته جلوهاي شل یا رها شده را مناسب نميدانست , كار آبخوري را بر كار با هويزه ترجيح مي دا د , توقف ناگهاني و حركت روي قوس و دايره بشعاع كم را مضر ميدانست , ا زد يا د و كم كردن سرعتها را بصورت آهسته و تدريجي انجام ميدا د . هنگام پرش اسب بطرف بالا بروي مانع و در سمت ديگر بطرف پائين مانع , حالت خمیدگی بطرف جلو را حفظ ميكرد , زيرا در صعود و نزول تقريبا” مراكز ثقل بايكديگر منطبق و لحظه روي مانع قرار گرفتن بسيار ا ندك است .

در اين باره طريقه كار طرفداران متد قديم اين بود كه موقع بالا رفتن بجلو خم شوند و هنگام سرازير شدن بدن را طوري بعقب ببرند كه پاها ا ز ران به پائين در حال فشار روي ركاب و بطرف جلو روي خط مستقيم قرار گيرد و متعصبانه معتقد بودند كه اگر اسب در موقع رسيدن به زمين رو برود به جلو پرتاب نميشوند و ممكن است از زمين خوردن اسب هم جلوگيري شود . اما استدلال كاپريلي اين بود كه اسب هنگام رسيدن به زمين، سوار را اعم از اينكه جلو يا عقب باشد خواه ناخواه بايد تحمل كند و تأثيري در زمين خوردن احتماليش ندارد . در حاليكه بعقب رفتن آني ممكن است سبب كشش در دهان اسب بشود و آزادي كار را از آو سلب كند .

گذشته بر اين او عقيده داشت اگر اسبي د راثر بهم خوردن تعادلش بايد بزمين بخورد بهيچوجه هيچ سواري قادر نيست با كشيدن دسته جلوها از سقوط او جلوگيري كند و اگر ممانعت از زمين خوردن با اين طريق امكان داشت براي پرش و عبور از موانع مشكل بسيار بزرگي حل شده بود .

استدلال ديگر قدما اين بود كه فرود اسب از حال پرش بزمين با ضربه اي همراه است و حالت ديگر رو رفتن جزئي اسب است كه لازمه تحمل آن براي سوار و جلوگيري از پرتاب شدن ملازمه با تمايل بدن بعقب دارد .

كاپريلي نظر داشت كه هردو مورد , ممانعت از سقوط سوار را در وضع صحيح سوار روي اسب بايد جستجو كرد و نه د رقرا ر دادن بدن بسمت عقب , زيرا اين حالت صحيح است كه يا مانع پرتاب شدن سوار مي شود ويا به ميزان بسيار خطر پرتاب شدن را نقصان ميدهد . صحيح نشستن روي اسب يعني , تماس ران و زانو به زين و رعايت آزادي در مفصل هاي ران , زانو و مچ پا , قراردادن پا در ركاب بصورتيكه پنجه ها بالا , پاشنه ها كمي پائين باشند .

روش سواري كاپريلي مانند بسياري كارهاي ديگر از بموقع اجرا در آوردن خاصه در پرشها و خدمات ديگر سواري صحرائي آسانتراست .

سواركاران تعليم ديده و مجرب در زمان كاپريلي براي پرش عقيده داشتند كه سوار بايد زمان شروع سرعت لازم براي پرش و لحظه پريدن را به اسب بفهماند , از فاصله دو رگامهاي اسب را طوري بلند و كوتاه كند كه با حساب دقيق آخرين گام درست روي نقطه اصلي پرش قرار گيرد , اقلا ” سه گام مانده به نقطه پرش با دو ساق به اسب فشار آورد و همين كه روي نقطه پرش قرار گيرد دوباره با دو ساق فشار آورد , زيرا بدون رعايت اين شرايط اسب در رسيدن بمانع و نقطه پرش ممكن است يك گام زود يا يك گام دير بردارد در اينصورت در لحظه پرش اشتباه روي ميدهد و بصورت صحيح عمل پرش انجام نمي گيرد و در اين حال است كه خطا يا خطر، بوجود ميآيد .

پيروان طريقه كاپريلي بر اين عقيده شدند كه هرگاه از ابتداي كار , سوار اسب خود را بتدريج و رعايت طول زمان لازم ا ز موانع كم ارتفاع و كم عرض بپراند و بعداً به پرش از موانع مرتفع و عريض در حد مسابقات مهم برساند اسب قادر خواهد شد فاصله تا مانع را شناسائي كرده شلنگها خود را بلند يا كوتاه كند . نقطه پرش را بيابد وپرش را حساب شده انجام دهد , مشروط بر اينكه سوار تعادل اسب را برهم نزند و او را بحال خود واگزا رد .

بنظر نگارنده وصول باين هدف يعني واگذاردن اختيار به اسب كار هركس نيست زيرا ملازمه با دانائي فراوان علمي وعملي سوار دا رد و فعلا” چنين سوار كار را بندرت ميتوان يافت تا اسب را تعليم و تربيت دهد . چنين سوار كاري بايد اسب خود را نه تنها شخصا” تربيت كند بلكه مواقع شركت د رمسابقات منحصراًخودش سوار شود و به شخص ديگري ندهد . زيرا در اين حال است كه راكب و مركوب يكديگر را خوب مي شناسند و از جهات روح و جسم با هم مربوط و مانوس ميباشند .

در وضع امروز جمع بين دو نظر توصيه ميشود زيرا هنوز , هم سواران و هم اسبان موجود ما , ا ز سواران و اسبان تعليم يافته و منتخب د ركشورهائي نظير انگلستان , امريكا , آلمان , سويس و فرانسه عقب هستند ولي با سير تكميلي بهبود در امر سواركاري و پيدايش مدرسه عالي سواركاري رجائ واثق است كه، بتدريج كمبود موجود رفع و خلاء پر شود .

در حال حاضربا يگانه اسبي كه ميتوان بطريقه ياد شده از پيروان كاپريلي كا ركرد اسب ات فيلد هيل Oat Fiald Hill

است كه از جهات قدرت , جمع بودن و تنظيم حركات و پرش تكاليف را ميدا ند و ا نجام ميدهد .

در خارج از كشور ايتاليا د رابتدا كسي نسبت به كشف كاپريلي توجه نداشت و منحصرا” عده معد ودي كه در مدرسه عالي( پين رولو)كيفيت سواري را مطالعه و مشاهده كردند تحت تأثير واقع شدند و مشهودات را در مطبوعات تشريح و درج كردند , ولي آنچه موجب شهرت و قبول قطعي طريقه سواري كاپريلي شد ، شركت سواركاران ايتاليا در سال 1907 در مسابقات بين المللي بود كه باتوفيق تحسین امیزو چشمگیرهمراه بوده و برمبناي صحيح و عميق علمي قرار داشت .

طريقه سواري كاپريلي فراتر از شركت در مسابقات پرش قرار گرفت و در محيط ارتش هم مورد قبول واستفاده قرا ر گرفت و نظامي سوار را قادر كرد، با اسب خود از هر نوع زمين و موانع قابل عبور موجود در آن به آساني و سهولت بگذرد . زيرا توجه كاپريلي منحصراً به پرش نبود بلكه علاقه داشت براي ارتش ايتاليا هم اسبهائي توانا , روان , آ رام و معتاد به چهار نعل طولاني رفتن و مقاوم در مسافرتها و در مقابل طبيعت بوجود آورد .

در اين زمينه توفيق شايان يافت , ارتش ايتاليا نظرات ا و را پذيرفت و عمل كرد و دكترين و سيستم او بعدها در بعضي ممالك ديگر هم مورد قبول واقع شد و بعمل در آمد
__________________
 

علی واحدی

Active member
کپی کردن با عنوان کردن منبع کار درستی است مرتضی محمدی عریز

حفظ تعادل در سوارکاری

هر موجودي داراي مركز ثقلي است و تعادل هر موجودي با هماهنگي اين مركز ثقل با زمين حفظ مي شود و خط عمود فرضي رسم شده از مركز ثقل بر زمين خط ثقل مي شود . هر جسمي داراي فقط يك مركز ثقل است و از اين مركز به زمين هم فقط يك خط بنام خط ثقل عمود مي شود . هر موجودي با تكيه بر نقاط اتكاء مختلفي تعادل خود را حفظ مي كند . يك صندلي بر روي چهار پايه و يك اسب بر روي دو دست و دو پا و يك سواركار با نشستن بر روي اسب در حاليكه دو استخوان نشيمن و محل اتصال آنها در تماس با زين است حفظ تعادل مي كند و چنانچه اين تعادل بر هم بخورد ، موجود به حالت نامتعادل تغيير وضعيت مي دهد و هنگاميكه موجودي به حركت در ميآيد مركز ثقل او تغيير مي كند . در حالتهاي خاص از اجسام و يا وضعيت سوار بر روي اسب اين مركز ثقل مي تواند خارج از جسم قرار بگيرد . مانندگوي توخالي ، حلقه آهني و يا سواري به هنگام مسابقات اسب دواني و يا پرش .
سواركاري كه به درستي بر روي اسب مستقر مي شود مركز ثقل او تقريبا عمود بر مركز ثقل اسب مي شود و در هر حالتي كه اسب به خود مي گيرد حفظ ثقلي او منطبق است بر خط ثقل اسب و اين در حالتي است كه اسب ايستاده و يا روي سطحي صاف حركت مي كند و هر يك از حركتهاي اسب ، به مانند آوردن سر به بالا و يا بردن به پائين و هر نوع انحناء بدن به راست يا چپ مركز ثقل او را تا اندازه اي تغيير مي دهد و مربي اسب (سواركار) موظف است ثقل خود را در همه حالتها با ثقل اسب هماهنگ كند و فقط در اين صورت است كه اسب وزن سوار را به راحتي تحمل كرده و سوار هم حداكثر بهره برداري را از قدرت اسب مي نمايد .
تجسم اين حالت موقعي امكان پذير است كه با كوله باري بر پشت حركت مي كنيد و يا انتهاي ميله اي را بر نوك انگشت قرارداده و سعي مي كنيد در حال حركت آنرا حمل كنيد . به هنگام حمل وسيله اي بايد به جلو خم شوند تا بتوانند به راحتي حركت كنيد .
سواركار بايد به هنگام حركت اسب به جلو ، هماهنگ با سرعت اسب ، مركز ثقل خود را به سمت جلو ( جهت حركت اسب ) متمايل كند تا حدي كه مقداري جلوتر از مركز ثقل اسب قرار بگيرد و براي حفظ اين حالت بايد در حالت تعادل كامل در زين قرار گرفت ، يعني با اسب حركت كرده يا حركتهاي اسب را تعقيب كند .
اگر ثقل سوار از ثقل اسب عقب بماند ، فقط حمل مي شود سواركار بايد ابتداء ثقل خود را با اسب هماهنگ كند و سپس نشست خود را بر روي سه نقطه اتكاء تنظيم نمايد و حفظ اين دو حالت هماهنگ با هم امكان پذير نيست .
پس بايد يكي را برگزيد كه حالت نيم نشست را بوجود مي آورد در اين حالت سوار خود را به جلوي زين كشيده با پائين دادن پاشنه ها بيشتر اتكاء را بر روي رانها و پهناي ساق مستقر مي كند . در حركتهاي آرام (قدم ، يورتمه و چهار نعل جمع ) اين تضاد چندان مشهود نيست ولي اين مشكل عدم هماهنگي ثقل را در سوارهاي مبتدي و يا بدرستي آموزش نديده به وضوح مي توان ديد .
هماهنگي سواركار با اسب به هنگام اسب دواني و يا پرش كه سواركار ثقل خود را كاملا به جلو مي كشد ، نمايش نيست ، بلكه كمكي است به اسب براي بهبود دويدن و يا بهتر پريدن .
بهر حال از گستردگي بحث تعادل تا به همين جا بسنده كرده و اضافه مي كنيم كه ، سواركار ابتدا اسب را كمك مي كند تا متعادل و متوازن حركت كند و هر چه مراحل آموزش پيشرفته تر مي شود ، اين هماهنگي بيشتر شده و تا به جائي مي رسد كه سوار قادر مي شود به نفع حركت دلخواه خود تعادل اسب را بر هم زده و او را با ثقل خود هماهنگ كند.

روش انقلابي كاپريلي در سواری صحرا ئی و پرش با اسب
نگارنده :عباس قلی عربشيباني
برداشته شده از مجله اسب شماره 35 , شهريور 1356

فردريكو كا پريلي ( Frederico Caprilli) افسر جوان سوار نظام ارتش ايتاليا در سال 1868 متولد شد و در سال 1907 در گذشت . اين افسر موجد تحويل بزرگي در سوار كاري شد كه او را در رديف استادان بزرگ تاريخ اسب سواري قرارداد ودر مدت چهار سال آخر عمر , يعني پس از آزمايش كشف خود , طريقه جديد سواري را در مدرسه عالي سواري ايتاليا بنام( پين رولو (Pinerolo بشاگردان تعليم دا د و از آنجا كه طريقه اي مفيد و مناسب بود بتدريج در ممالك ديگر هم رايج شد ميتوان گفت اكنون در هر كشوري معمول و مجراست .

قبل از كاپريلي روش سوار كاري براين انديشه و عمل استوار بود كه طرز حركات اسب در موقع آزاد بودن هر چه باشد براي سواري دادن هر قد ر هم كه زمان بگيرد بايد طوري تعليم ببیند كه، در موقع لزوم بحالت جمع در آيد و توانائي پيداكند در حالت مختلف خود را با وزن سوار تطبيق دهد .

اين روش در عمل با اشكالاتي مواجه شد كه از جمله از نيروي واقعي اسب حداكثر استفاده نمی شد و گذشته براين خطراتي براي سوار و اسب بوجود ميآمد كه به آسيبهاي بدن ويا مرگ ميانجاميد . تكرار اين نوع ضايعات در ايتاليا به قدري زياد شد كه موجب نارضائي عامه شد و در محافل رسمي حتي در پارلمان با بحثهاي پر حرارت و انتقاد آميز بر آن شدند كه مسابقات خطر ناك را موقوف ويا محدود كنند .

بوجود آمدن چنين آثار و صحنه هائي كاپريلي را محرك شد كه به كشف علت وقوع حوادث بپردازد و چاره اي بينديشد . در نتيجه از بكار بردن نبوغ خود و آزمايشاتي كه شخصا” كرد موفق بيافتن روش سواري تازه اي شد و نتايج سودمند و مفيدي را چه از نظر پائين آوردن قابل توجه آمار ميزان ضايعات و چه از حيث وصول بمرز قدرت اسب بهنگام كار موجب شد .

در گذشته ها انتظار اين بود اسب خود را در موقع كار با سوار تطبيق دهد , كشف تازه كاپريلي بر اين پايه استوار شد كه در عمل سوار بايد خود را با اسب هم آهنگ كند , يعني در حالات مختلف چه در موقع پرش با جهش و يا سرعتها سوار مركز ثقل خود را با مركز ثقل اسب منطق و يا اقلاً خيلي به آ ن نزديك نگاهدارد . در اين حالت است كه اسب براي انجام دستورات سوار آزادي عمل دارد و ميتواند تا مرز قدرت خود پيش رود . اما آهنگ شدن سوار با اسب وايجاد آزادي كار براي ا و بدان معني نيست كه اسب بميل خود كار كند , بلكه بايد آنچه را كه سوار ميخواهد انجام دهد , و ظرافت كار در اين است كه سوار به اسب بفهماند چه بايد انجام دهد و سپس خود را با طريقه ا نجام كار اسب مطابقت دهد .

بدين طريق عملاً حاصل اين همكاري با صحت , سهولت و سرعت وصول بهدف همراه شد . در تجزيه و تحليل بيشتر اين حالت ذيلاً بشرح روش عملي اين همكاري مبادرت مي شود :

اگر ساده ترين حالت اسب د رحال توقف را ( بدون سوار ) در نظر بگيريم كه قائم روي چهار دست و پاباشد , گردن و سر هم د رامتداد ستون فقرات قرار داشته باشد , د راين وضع بدن بطور مساوي روي چهار دست و پا، مستقيم شده و مركز ثقل آن د رمنطقه پائين جدوگاه قراردا رد . د راين حال نمايانگر وزن عمودي بدن اسب خط مفروضي است كه ا ز اين نقطه بسطح زمين عمود شود . هنگاميكه سوار و زين روي گرده اسب باشد , محل نشست صحيح سوار درست كمي عقب نقطه مركز ثقل اسب و هرگاه بطور قائم و صحيح روي زين نشسته باشد نمايانگر وزن عموديش مفروضي است كه از مركز زين به سطح زمين عمود شود . با توجه به اين شرح و وضع معلوم شد كه در حال توقف بين مركز ثقل اسب و سوار فاصله ايست كه نتيجه آن ايجاد دو خط عمود مفروض و نمايانگر و وزن عمودي است . حال اگر اسب بجلو حركت كند به نسبت سرعت و حركتي كه انجام ميدهد مركز ثقلش بجلو و جلوتر ميرود و اگر سوار در وضع بدن خود تغييري ندهد و مانند وضع د رحال توقف اسب بماند مراكز ثقل از يكديگر دور و دورتر ميشوند و اين حال موجب ميشود كه جهش , پرش و حركت براي اسب مشكل شود .

در طول تاريخ سواركاري يعني از زمان گزنفون بعد روش اين بوده است كه در بكار بردن روشهاي مختلف و پرشها و عبور از موانع براي منطبق كردن وزن سوار و اسب , از طريق بالابردن سر و خم كردن گردن در ناحيه اتصال سرو گردن و يا با آوردن قسمت عقب اسب بزير بدن و يا با تركيبي ا ز دو نوع عمل مذكور فاصله بين دو خط عمود مفروض نمايانگر اوزان عمودي سوار واسب را كم كنند . نظريه انقلابي كاپريلي اين شد كه انطباق دو خط عمود مفروض و دو مركز ثقل بر يكديگر مركز ثقل سوار بجلو آيد . براي انجام اين كار بند ركابها را كوتاه كرد . قسمت پائين پا راعقب خط عمودي بدن خود جاي داد و مراقبت كرد درسرعت كم كمي و در سرعت زياد , زيادتر بدن را پيش و بيشتر بجلو قرار دهد تا آنجا كه درسرعت خيلي زياد و هنگام پرش اسب بدن سواركار ا ز زين جدا و بطرف گردن اسب خميده شود و روي ركابها در حال ايستاده قرار گرفت .

در سواري كلاسيك قديم جاي دو دست طوري قرار داشت كه از آرنج بجلو موازي با زمين بود و اثر دستها براي خم كردن گردن اسب با پيچاندن مچ ها و خم كردن آرنج ها بطرف بالا انجام مي گرفت كه در نتيجه مركز ثقل اسب بعقب برده ميشد و در تحرك , جهش و پرش اسب نه تنها اشكال پيش ميآمد , بلكه اسب نميتوانست قدرت ذاتي خود را آزادنه بكار برد . طريقه كاپريلي اين شد كه دستها نبايد بالا رود و چون لازمه تحرك اسب در سرعتها بطور طبيعي قرار گرفتن سرش به نسبت سرعت بجلو و پائين است , همكاري سوار بر اين مبناء قرار ميگيرد كه همراه با جلو بردن بدن دستها هم بجلو برود . معيار كار در سرعت متوسط باين شكل رسيد كه سر اسب طوري قرار گيرد كه با زمين يك زاويه 45 درجه تشكيل دهد . در چنين حالتي دستها و آرنج و مچ با دسته جلوها تا دهان اسب در امتداد خط مستقيم قرار ميگيرد . و موجد زاويه اي با زمين ميشود و سر اسب با دست نرم سوار آزادي خواهد داشت بمقدار لازم بطرف جلو پيش رود و در نتيجه ناخودآگاهانه به دهان اسب صدمه اي كه موجب تغيير وضع ميشود وارد نمايد .

براي زياد كردن سرعت اسب بطور ساده دستها به طرف دهان اسب بجلو ميرود . در چنين حالتي بايد بدن سوار هماهنگ كه با اثر عضلات پشت به جلو رود تا مركز ثقل او با مركز ثقل اسب منطبق شود . نتيجه اين حركت سوار اسب را به حركت در مي آورد . و اگر اسب تربيت شده و ذاتاً پر تحرك باشد براي راندنش بطرف جلو ديگر فشار ساق احتياج نيست . اين حالت يعني قرار دادن بدن بجلو و روي مركز ثقل اسب موجب مي شود تا اسب هنگام پرش به آساني گردن را به جلو بكشاند و موقعي كه آنطرف مانع بزمين ميرسد بدون احتياج به مكث براي متعادل كردن وزن خود با وزن سوار بچهار نعل ادامه دهد .

براي كم كردن سرعت كافيست بطريق عكس عمل شود . يعني بدن با دستهائي كه در امتداد آرنج , مچ , دسته جلوها و دهان اسب قرار دارد تا ميزان لازم كه نقطه بهائي نشستن روي زين است بعقب برگردد .

كاپريلي تماس مداوم با دهان اسب را لازم ميشمرد و سواري با دسته جلوهاي شل یا رها شده را مناسب نميدانست , كار آبخوري را بر كار با هويزه ترجيح مي دا د , توقف ناگهاني و حركت روي قوس و دايره بشعاع كم را مضر ميدانست , ا زد يا د و كم كردن سرعتها را بصورت آهسته و تدريجي انجام ميدا د . هنگام پرش اسب بطرف بالا بروي مانع و در سمت ديگر بطرف پائين مانع , حالت خمیدگی بطرف جلو را حفظ ميكرد , زيرا در صعود و نزول تقريبا” مراكز ثقل بايكديگر منطبق و لحظه روي مانع قرار گرفتن بسيار ا ندك است .

در اين باره طريقه كار طرفداران متد قديم اين بود كه موقع بالا رفتن بجلو خم شوند و هنگام سرازير شدن بدن را طوري بعقب ببرند كه پاها ا ز ران به پائين در حال فشار روي ركاب و بطرف جلو روي خط مستقيم قرار گيرد و متعصبانه معتقد بودند كه اگر اسب در موقع رسيدن به زمين رو برود به جلو پرتاب نميشوند و ممكن است از زمين خوردن اسب هم جلوگيري شود . اما استدلال كاپريلي اين بود كه اسب هنگام رسيدن به زمين، سوار را اعم از اينكه جلو يا عقب باشد خواه ناخواه بايد تحمل كند و تأثيري در زمين خوردن احتماليش ندارد . در حاليكه بعقب رفتن آني ممكن است سبب كشش در دهان اسب بشود و آزادي كار را از آو سلب كند .

گذشته بر اين او عقيده داشت اگر اسبي د راثر بهم خوردن تعادلش بايد بزمين بخورد بهيچوجه هيچ سواري قادر نيست با كشيدن دسته جلوها از سقوط او جلوگيري كند و اگر ممانعت از زمين خوردن با اين طريق امكان داشت براي پرش و عبور از موانع مشكل بسيار بزرگي حل شده بود .

استدلال ديگر قدما اين بود كه فرود اسب از حال پرش بزمين با ضربه اي همراه است و حالت ديگر رو رفتن جزئي اسب است كه لازمه تحمل آن براي سوار و جلوگيري از پرتاب شدن ملازمه با تمايل بدن بعقب دارد .

كاپريلي نظر داشت كه هردو مورد , ممانعت از سقوط سوار را در وضع صحيح سوار روي اسب بايد جستجو كرد و نه د رقرا ر دادن بدن بسمت عقب , زيرا اين حالت صحيح است كه يا مانع پرتاب شدن سوار مي شود ويا به ميزان بسيار خطر پرتاب شدن را نقصان ميدهد . صحيح نشستن روي اسب يعني , تماس ران و زانو به زين و رعايت آزادي در مفصل هاي ران , زانو و مچ پا , قراردادن پا در ركاب بصورتيكه پنجه ها بالا , پاشنه ها كمي پائين باشند .

روش سواري كاپريلي مانند بسياري كارهاي ديگر از بموقع اجرا در آوردن خاصه در پرشها و خدمات ديگر سواري صحرائي آسانتراست .

سواركاران تعليم ديده و مجرب در زمان كاپريلي براي پرش عقيده داشتند كه سوار بايد زمان شروع سرعت لازم براي پرش و لحظه پريدن را به اسب بفهماند , از فاصله دو رگامهاي اسب را طوري بلند و كوتاه كند كه با حساب دقيق آخرين گام درست روي نقطه اصلي پرش قرار گيرد , اقلا ” سه گام مانده به نقطه پرش با دو ساق به اسب فشار آورد و همين كه روي نقطه پرش قرار گيرد دوباره با دو ساق فشار آورد , زيرا بدون رعايت اين شرايط اسب در رسيدن بمانع و نقطه پرش ممكن است يك گام زود يا يك گام دير بردارد در اينصورت در لحظه پرش اشتباه روي ميدهد و بصورت صحيح عمل پرش انجام نمي گيرد و در اين حال است كه خطا يا خطر، بوجود ميآيد .

پيروان طريقه كاپريلي بر اين عقيده شدند كه هرگاه از ابتداي كار , سوار اسب خود را بتدريج و رعايت طول زمان لازم ا ز موانع كم ارتفاع و كم عرض بپراند و بعداً به پرش از موانع مرتفع و عريض در حد مسابقات مهم برساند اسب قادر خواهد شد فاصله تا مانع را شناسائي كرده شلنگها خود را بلند يا كوتاه كند . نقطه پرش را بيابد وپرش را حساب شده انجام دهد , مشروط بر اينكه سوار تعادل اسب را برهم نزند و او را بحال خود واگزا رد .

بنظر نگارنده وصول باين هدف يعني واگذاردن اختيار به اسب كار هركس نيست زيرا ملازمه با دانائي فراوان علمي وعملي سوار دا رد و فعلا” چنين سوار كار را بندرت ميتوان يافت تا اسب را تعليم و تربيت دهد . چنين سوار كاري بايد اسب خود را نه تنها شخصا” تربيت كند بلكه مواقع شركت د رمسابقات منحصراًخودش سوار شود و به شخص ديگري ندهد . زيرا در اين حال است كه راكب و مركوب يكديگر را خوب مي شناسند و از جهات روح و جسم با هم مربوط و مانوس ميباشند .

در وضع امروز جمع بين دو نظر توصيه ميشود زيرا هنوز , هم سواران و هم اسبان موجود ما , ا ز سواران و اسبان تعليم يافته و منتخب د ركشورهائي نظير انگلستان , امريكا , آلمان , سويس و فرانسه عقب هستند ولي با سير تكميلي بهبود در امر سواركاري و پيدايش مدرسه عالي سواركاري رجائ واثق است كه، بتدريج كمبود موجود رفع و خلاء پر شود .

در حال حاضربا يگانه اسبي كه ميتوان بطريقه ياد شده از پيروان كاپريلي كا ركرد اسب ات فيلد هيل Oat Fiald Hill

است كه از جهات قدرت , جمع بودن و تنظيم حركات و پرش تكاليف را ميدا ند و ا نجام ميدهد .

در خارج از كشور ايتاليا د رابتدا كسي نسبت به كشف كاپريلي توجه نداشت و منحصرا” عده معد ودي كه در مدرسه عالي( پين رولو)كيفيت سواري را مطالعه و مشاهده كردند تحت تأثير واقع شدند و مشهودات را در مطبوعات تشريح و درج كردند , ولي آنچه موجب شهرت و قبول قطعي طريقه سواري كاپريلي شد ، شركت سواركاران ايتاليا در سال 1907 در مسابقات بين المللي بو تحسی
مرتضیچشمگیره بوممرحمدی عزیز میشه لطف کنی نام مع کپی متن را هم ذکر کنی.ه و برمبناي صحيح و عميق علمي قرار

طريقه سواري كاپريلي فراتر از شركت در مسابقات پرش قرار گرفت و در محيط ارتش هم مورد قبول واستفاده قرا ر گرفت و نظامي سوار را قادر كرد، با اسب خود از هر نوع زمين و موانع قابل عبور موجود در آن به آساني و سهولت بگذرد . زيرا توجه كاپريلي منحصراً به پرش نبود بلكه علاقه داشت براي ارتش ايتاليا هم اسبهائي توانا , روان , آ رام و معتاد به چهار نعل طولاني رفتن و مقاوم در مسافرتها و در مقابل طبيعت بوجود آورد .

در اين زمينه توفيق شايان يافت , ارتش ايتاليا نظرات ا و را پذيرفت و عمل كرد و دكترين و سيستم او بعدها در بعضي ممالك ديگر هم مورد قبول واقع شد و بعمل در آمد

ککپی کردن ممتن با ذکر منبع آن کار درستیست مرتضی جان. لطفا نام کتاب را هم ذکر بفرمایید.__________________[/QUOTE
ککپی کردن ممتن با ذکر منبع آن کار درستیست مرتضی جان. لطفا نام کتاب را هم ذکر بفرمایید.]
 
بالا