شیخ حسن آل کثیر

alkasir

New member
مصاحبه حضوري با حاج شیخ حسن آل كثير يكي از پرورش دهندگان اسب اصيل عرب خوزستان
طي مصاحبه اي كه با ايشان به سفارش سايت اسب هاي ملي داشتيم متني از مصاحبه را آماده و به نظر بينندگان ميرسانيم.
بيوگرافي حاج حسن آل كثير
حاج حسن آل كثير فرزند پنجم شيخ خلف حيدر و از همسر هشتم وي مي باشد.پدرش در سال 1339 تصميم گرفت تا به هر يك از پنج فرزند ارشد خود حدود 200 هكتار زمين كشاورزي ببخشيد تا به فاصله كيلومترها از يكديگر پنج روستاي جديد تاسيس شود،حاج حسن هم در شرق املاك اهدا شده در كرانه هاي رودخانه خروشان دز در زميني خالي از سكنه خانه اي از جنس گل توسط بناهايي از دزفول بنا نمود و در سال 1335 به همراه همسر و فرزند 6 ماهه خود در آن خانه ساكن شد.به مرور زمان خانواده هايي از اطراف به آنها پيوسته ،تا اينكه آن خانه گلي باعث تاسيس روستايي كه همكنون با نام روستاي شيخ حين يا حاج حسن معروف است تاسيس گردد.
از چند سالگي شروع به پرورش اسب نموديد؟
يك سال قبل از ازدواج يعني از سن 18 سالگی
چه كسي شما را تشويق به پرورش اسب مي كرد؟
پدرم چون رياست قبيله آل كثير در خوزستان را بر عهده داشت مي بايست اسب هاي زيادي را در اختيار داشته باشد تا در مواقع ضروري بخصوص در مقابله با تهاجمات قبايل اطراف آنها مورد استفاده قرار گيرد،پس من از روزي كه خودم را شناختم اسب را در كنار خود ديدم و اين امر خود باعث ايجاد علاقه در من شد.
يك خاطره از اسب كه هيچ وقت فراموش نمي كنيد را براي ما تعريف كنيد.
در ايام بهار بود من در سن 29 سالگي و سوار همان اولين اسب حمداني بودم كه پدرم به من هديه داد در اطراف روستا مشغول سركشي به مزارع گندم بودم و از دور ديدم گله بزرگي از گاوها در مزارع گندم مشغول چرا بودند ، خيلي تلاش كردم كه گاوها را از مزارع جمع اوري كنم كه ناگهان بر بر اثر پرش اسب از بالاي يكي از گاوها من ازبالاي اسب بر سرزمين افتادم و بي هوش شدم دقيقا نمي دانم بي هوش من چقدر طول كشيد ولي وقتي چشم باز كردم ترسيدم كه اسب فرار يا گم شده باشد اما اسب زيبايم را ديدم كه سرش را بالاي صورتم قرارداده ومانند يك نگهبان خوب بي حركت وايستاده از من حراست مي كرد يا لهاي گردن اسب را گرفتم او مرا كمك كرد تا بر زمين نشستم و بعد از مدتي استراحت به خانه برگشتم .

منبع : تحقیقات وبلاگ آل کثیر www.alkasir.blogfa.com
 

alkasir

New member
ادامه مصاحبه با شیخ حسن آل کثیر
در مورد اولین اسبی که داشتند تعریف کنید : اولین اسبی که پدرم قبل از ازدواج به من داد از نژاد کحیله بود ولی بعد از چند ماه پدرم تصمیم گرفت همان اسب را به مرحوم غلامرضاخان بعنوان هدیه بدهند و من چون به اسبهای حمدانی بیشتر علاقه داشتم پس موافقت کردم و یکی از بهترین اسب های حمدانی را برای خود انتخاب کردم معمولا اسب های حمدانی خیلی خوش اندام و چابک هستند به همین دلیل است که در مراسم عزاداری یا شبیه خوانی در روستا ،مرکب امام حسین (ع) و حضرت عباس(ع) و بزرگان لشکر یزید مانند شمر و غیره از اسب های حمدانی استفاده می نمایند.
ضرب المثل یا روایت جالبی در مورد اسب اگر می دانید : در زمان قدیم مردم عرب چنین می گفتند اگر مردی یک اسب خوب و یک زن خوب و یک شمشیر خوب داشته باشد در دنیا سعادتمند است.
محبوبترین اسبی که داشتید ؟ دومین اسبی بود که پدرم به من داد یعنی از نژاد حمدانی و تمتم اسب های من از آن نسل بودند.وقتی اسب محبوبم از دنیا رفت بخاطر اینکه سگها و حیوانات وحشی بدن او را پاره پاره نکنند گودالی برایش حفر کردم و آن را دفن کردم.
در مورد نجابت اسب برای ما بگویید : اسب و گاومیش نسبت به صاحب خود با وفا هستند ،مثلا در روستای ما گاومیشهای یک خانه بچه چهار ساله آنها را از دهان پلنگ نجات دادند یا مثلا اگر بچه ای یا شخصی در آب غرق میشد ، یک اسب اصیل می آوردند تا به آب نگاه کند.در هر منطقه ای که خیره شود و یا دست و پا بزند و شیهه کشد غریق را همانجا پیدا می کردند.
 
بالا