sohrab
Active member
فتانه گفت:دوستان عزیز این شعر رو دوباره به درخواست دکتر غفاری گذاشتم
زن - دريا - اسب
سه گانه عشق
مغرور و سركش
رام نشدني
زيبا و پر وسوسه
خيال بر انگيز و مواج
با شكوه و پرطپش
زن - اسب - دريا
با يادهاي ماندگار
در گذرگاه روزگار
زن - دريا - اسب
مي آيد سوار
از درون آتش
با نجابت اسب
از دورترين دورها
سياوش وار چون آرش
زن - دريا - اسب
مي آيد سوار
آهاي مغول
با اسب و تازيانه
بي تبار
بي اصل
مست و ديوانه
زن - دريا- اسب
روح - تن - آب
سيمين دخت
مرگ نهنگها
شبديز
با سيال ذهن پر از خواب
زن - دريا - اسب
وا مانده - خسته - بي موج
با كدام گيسو ؟
با كدام آبي؟
با كدام يال؟
فرياد - درد - بي اوج
زن - دريا - اسب
آهاي بيابان گرد اين اسب شبديز است
اسب نيست
نجابت است
اين زن ايراندخت است
صلابت است
زن - دريا - اسب
آهاي زندانبان
برو به قعر جهنم
با كليدهاي سوزانت
آتش فريب
زن - دريا - اسب
با جام - شراي - شعر
مهربانو
رخش هاي بي سوار
رسيده هاي بي صدف
آهاي الهه گان مهر
زن - دريا - اسب
آن مرد مي آيد
او در باران مي آيد
او با اسب مي آيد
او از دريا مي گذرد
زن مي داند - دريا مي داند - اسب مي داند
حالا که زحمت کشیدید شاعر این اثر را هم معرفی کنید