سواران در ارتش هخامنشی

سپاهيان ارتش هخامنشي بر 2 گونه بودند :

1- سپاهيان هميشگي

2- سپاهيان چند گاهه ( موقتي )

سپاهيان چند گاهه ، هنگام جنگ از مردمان گوناگون كشورها و شهرها گرد آوري مي شدند و پس از جنگ سر كار خود مي رفتند . سپاهيان هميشگي شامل نيروي زميني و نيروي دريايي بود . نيروي زميني خود به رسته هاي زير بخش مي شد : رسته پياده ، رسته سوار ، رسته اراده سواران ، رسته مهندسان ، رسته نفت اندازان ، رسته كارگزان .

به سواره نظام در ارتش هخامنشی، « اسه باره » می گفتند.
همه پارسيان يك دل و يك زبان بودند كه سواري آموخته « هيپوسانتور » ( اسب آدم ، جانور افسانه اي و اسطوره اي نيمي آدم ، نيمي اسب )گردند.
كورش گفت : « در اين باره بايد قانوني پديد آيد تا كساني كه از دست من اسب ارمغان مي گيرند هر راهي را هر چند كه كوتاه و ناچيز باشد سواره بسپرند » .
گزنفون در دنباله سخنان كورش مي افزايد : « اين خوي پارسيها كه پياده راه نروند مگر به هنگام ناچاري ، بازماندن از همان زمان است » .
ارسيها از همان زمان كودكي ، سواري را به فرزندان خود ياد مي دادند و ايرانيان اين روزگار چه مادي و چه پارسي همگي سواركاران كارآمدي بودند . سواران هخامنشي بيشتر از بزرگان و نجبا و آزادگان برگزيده مي شدند ، ليك پياده گان از مردم عادي و آزاده بودند . بر اثر گذشت زمان نسبت ميان سواران و پيادگان به هم خورد به طوري كه اگر در سده هاي 5 و 6 پيش از ميلاد ، پياده نظام 90 درصد ارتش ايران را تشكيل مي داد ، در سده 4 پيش از ميلاد شمار پيادگان 25 تا 30 درصد ارتش بود .


سواركاران ارتش هخامنشي به 2 دسته :​


1- سواران گران افزار​

2- سواران سبك افزار تقسيم مي شدند​


سواران گران جنگ افزار​

جنگ افزار سواران در آغاز دوران هخامنشي با جنگ افزار پيادگان كه همان تيروكمان بود چندان جدايي نداشت و تنها سواران گاهي كلاه خود فلزي بر سر مي نهادند و وجوشني با پولكهايي مانند فلس هاي ماهي در بر مي كردند و رانهاي آنان نيز ران پا نگاهداري مي كردند .

در زمانهاي ديرتر جنگ افزار سواران بيشتر زوبين بود كه در به كار بردن آنان استادي فراوان داشتند و جنگ افزار دشمن در برابر آن به هيچ نمي ارزيد . نيزه هاي بلند و سپرهايي بيضي شكل و كتاره هاي مادي نيز از جنگ افزار هاي سواران گران جنگ افزار هخامنشي به شمار مي آمدند .



سواران سبك جنگ افزار​

ارتش ايران در هيچ يك از دوران هاي تاريخي خود به ويژه در دوران هخامنشي از سواران بادپاي سبك جنگ افزار تهي نبوده است . بيشتر سواركاران هخامنشي اسب سواران سبك جنگ افزار بودند . ليك اين سواران بيشتر حال چريك را داشته اند و براي جنگ و گريز و فريب دادن دشمن و كشانيدن آنها به درون كارزار ، آموخته مي شدند . اين سواران همچنان كه در دوران هاي پس از آن معمول بود ، ناگهان و ابر آسا بر لشگر دشمن سايه مي انداختند و آنان را به هراس و وحشت مي انداختند و اين سواران هنگام گريز و تاخت به پشت سر برگشته با اصطلاح در حال « ديقاج » دشمن را تيربار مي كردند و چنان در اين كار دست داشتند كه همه تيرهاي آنان به آماج مي نشست .


رسته اراده سواران​

در دوران مادها ، ايرانيان طرز به كار بردن اراده ها را آموختند و در زمان صلح از آنان براي شكار و مسافرت و باربري و هنگام جنگ براي شتافتن و درهم ريختن آرايش رده هاي لشگر دشمن و بردن بار و بنه و جنگ افزار در پس لشگر استفاده مي كردند . اراده هاي آشوري و بابلي بسيار ناچيز و خرد مي نمود و اتاقك و چرخ هاي كوچكي داشت و از اين رو هنگام تاخت و تاز بزودي و به آساني واژگون مي شد و به سرنشينان خود آسيب مي رسانيد اما ايرانيان در ساختن اراده ها دگرگوني هايي پديد آوردند و آنها را براي بهره گيري بيشتري در ميدان هاي نبرد آماده كردند بدين سان كه قطر دايره چرخهاي اراده ها را به اندازه بالاي يك آدمي گرفته محور آنان را ستبر تر و بلند تر و شماره هاي پره هاي چرخ را بيشتر كردند بدين گونه چرخها ، هم تندتر مي چرخيدند و هم محكم تر بودند و هم اراده ها به انگيزه بلندي محور چرخها به آساني واژگون نمي گرديدند . و براي اينكه چرخها درراه رفتن بر روي خاك و ناهمواريها را گاز بگيرند لبه چرخها را دندانه دندانه مي كردند .

اتاقك اراده ها از 3 سو داراي ديواره اي بودند كه بلندي آن تا آرنج راننده مي رسيد ليك آنچنان نبود كه از آزادي دست و بازوي او و سربازي كه در آن بود بكاهد . در 2 سوي ديواره ها و در پشت اراده ها و در بالاي سينه آن ، دست گيره هاي فلزي كار گذاشته شده بود كه هنگام سوار و پياده شدن و تاخت آنها را با دست مي گرفتند تا اراده ها نيافتند .

اتاقك و چرخها و مالبند اراده ها از چوب و تخته هاي سخت ساخته مي شد و براي محكمي بيشتر گل ميخها و ميخكها و پولكها و نوارها و نقشهاي آرايشي فلزي يا هراس انگيز برروي آنها كوبيده مي شد و در 2 سوي اراده ها بر روي ديوارها تيردندانهاي پر از تير بسته مي شد كه به هنگام نياز به كار برده مي شد . اراده ها نسبت به بزرگي و كوچكي خود و شماره اسبهايي كه بدان بسته مي شد داراي يك يا دو مالبند چوبي بود . مالبند از زير كفه اراده ها تا برابر سينه و گردن اسبها بالا مي آمد و سر آن به شكل جانوري آرايش مي يافت . از اراده هايي كه دارايي 4 مالبند و 8 اسب بود نيز ياد كرده اند . چنانكه گزنفون در جنگ ايرانيان با كشور لوديا مي نويسد : « سپاهيان او ( كورش بزرگ ) پس از خوردن خوراك ، جامه ها و جوشن ها ي نيكو در بر كرده و كلاه خودهاي زيبا بر سر نهادند ، به اسبها بر گستوان پوشانده كفل آنها را نيز جوشن پوش كردند ، پهلوهاي اراده ها هم جوشن پوش بود ، همه سپاه از آهن و مفرغ مي درخشيد و پارچه هاي ارغواني تر و تازگي ويژه يي به آن مي داد اراده « آبرادات » ( پادشاه شوش كه فرمانده رسته اسب سواران بود ) به 4 مالبند و 8 اسب بسته بود و آرايش هاي بسيار زيبا داشت . چون در آن زمان « خاموت » به كار برده نمي شد از اينرو براي كشيدن اراده ها به وسيله اسبها ، يوغي از چوب هاي سخت يا فلز بر سر مالبند ها مي بستند كه بر گرده اسبها قرار مي گرفت . اسبهاي اراده ها داراي تنگ و سينه بند و كلگي و دهنه بوده اند . افسار آنها در 2 سوي پوزه اسب به دهنه هاي فلزي بسته مي شد و پس از گذشتن از چنبرهايي كه در پشت گردن اسب بر روي يوغ نصب شده بود در دست راننده اراده قرار مي گرفت . گاهي نيز سر و گردن و سينه اسب با منگوله ها و يراق ها و پرهايي آرايش مي يافت و بر روي گرده آنها بر بالاي حلقه ها منگوله ها يا توپوزهايي از مو و پرهاي سفيد به طور افشان يا صفحه هاي فلزي به همان شكل براي زيبايي بسته مي شد . با اين همه ، آرايش اراده هاي ايراني كمتر از آرايش اراده هاي مصري و آشوري بود . هر اراده ، يك راننده داشت كه در دستي افسار اسبها و در دست ديگر شلاق مي گرفت و سرباز ديگري كه در اراده ايستاده بود با جنگ افزارهاي خود با دشمن مي جنگيد . هنگام صلح كه اراده ها را به كارهاي ديگر مي گماشتند در كف اطاقك هاي آنها چهارپايه هايي براي نشستن مي گذاشتند و اين موضوع از نمونه اراده زريني كه در گنجينه جيحون به دست آمده به خوبي پيداست . گاهي شاهنشاهان هخامنشي در ميدان هاي جنگ سوار بر اراده شده و به افسران و سرداران فرمان مي دادند و در جشن ها و عيد ها نيز براي سواري ، شاهان از اراده ها بهره گيري مي كردند .


اراده هاي داسدار​

اراده هاي داسدار را ايرانيان نخستين بار پديد آوردند و به گفته گزنفون كورش آن را اختراع كرده و در جنگ ها ي خود به كار برد . از اين اراده ها در زمان كورش 300 دستگاه ساخته و آماده شد و به فرمان او اين اراده ها در آرايشهاي جنگي پيشاپيش پيادگان جاي گرفتند و كار آنها تاختن بر رده هاي سپاهيان دشمن و شكافتن آرايش آنها و باز كردن و هموار ساختن راه پيادگان بود . تاخت هراس انگيز و برق آساي اين اراده ها هر گونه ايستادگي را در راه خود در هم مي كوبيد . همين تاريخ نويس مي نويسد : « چگونگي به كار بردن اراده ها تا آن زمان مانند مردم « ترووا » بود و هنوز هم مردم « سيرن » بدانسان است . مادها ، سريانيها ، تازيها و مردمان ديگر آسيا نيز تا آن هنگام به همان سان اراده ها را مي راندند . كورش چون ديد كه گروهي از سپاهيان را به روي اراده ها مي نشانند و آنها را به پيكارهاي كم ارزشي مي گمارند و از آنان در زد و خوردهاي پر ارزش تر چندان بهره نمي برند و از آن گذشته براي 300 تن سپاهي ، 1200سر اسب و 300 تن اراده ران دربايست است تا به راه افتد و اراده رانان نيز بايد از ميان سربازان طرف اطمينان برگزيده شوند و گرنه از آنان آسيبي به دشمن نمي رسد ، از اين رو سپاه خود را از به كار انداختن چنين اراده هايي باز داشت و اراده هايي پديد آورد كه براي پيكار بهتر و كارآمدتر بود . چرخ اراده هايي كه كورش پديد آورد ، ستبر و نبرومند است و كمتر گمان شكستن آنها مي رود . محور چرخ ها بلند تر است زيرا هر اندازه درازي محور بيشتر باشد واژگون شدن اراده كمتر است . نشيمنگاه اراده ها از چوب هاي سخت و ستبر ، به سان برجي بالا آمده است ، ليك اراده ران را بالاتر از آرنج نمي پوشاند تا او در راندن و نگهداشتن اسبها آزاد باشد . سر و تن اراده ران به جز 2 چشمش سر تا پا پوشيده شده است ، در 2 سر محور چرخهاي اراده 2 داس آهنين به پهناي 2 ارش جا داده اند و 2 داس ديگر در زير بسته شده كه نوك تيز آنها به سوي زمين است و بايد به هنگام پيكار و تاخت به تن سپاهيان بر خورده آنها را سوراخ كند . اين اختراع نوين كورش كنون نيز در كشورهايي كه در دست شاهنشاهان ايرانند ، به كار برده مي شود .

باز در راه پيمايي سپاهيان اردشير شاهنشاه هخامنشي به سوي كارزار و اراده هاي لشكر او مي نويسد : « هنگامي كه سپاه اردشير نزديك شد از درخشش جنگ افزار هاي فلزي آنان چشمها خيره مي گرديد و رده هاي سپاهيان و زوبين هاي آنان به خوبي ديده مي شد . در سوي چپ كارزار گروهي از سواران بودند كه جوشن هاي سفيد در بر داشتند و از پشت سر آنان پياده ها مي آمدند كه سپرهايشان از تركه بيد بافته شده بود ، از پشت سر آنان يگانه هاي گران جنگ افزار مي آمدند و سپرهاهاي اينان چوبين و به اندازه ايي بلند بود كه تا پاهايشان مي رسيد . سپس سواره نظام و تيراندازان بودند و همه اين سپاهيان از روي تيره و نژادشان به 4 برهاي ( مربع ) جداجدا بخش شده بودند و در پيشاپيش لشكريان اراده هاي داس دار به فاصله بسيار از يكديگر راه افتاده بود ، داس ها به محور بسته بودند ، برخي از داس ها در 2 سوي اراده و برخي در زير آنان بود . اين اراده ها را به سوي سپاهيان يوناني مي راندند تا رده ها و آرايش آنان را در هم شكنند . كورش ( برادر اردشير ) از پيش ، يوناني ها را آگاه كرده بود كه دشمن فرياد زنان خواهد تاخت و آنان نبايد از اين كار بترسند ، ليك دانسته شد كه او اشتباه كرده است ، سپاه اردشير با آرامش ژرف و با گامهاي برابر و يك نواخت به كندي پيش مي آيد » .

از نوشته هاي گزنفون درباره جنگ « كوناخا » چنين بر مي آيد كه در سپاه كورش كوچك 20 اراده داس دار بوده است ، در جايي ديگر گزنفون در خورده گيري بر سپاهيان پس از كورش بزرگ مي نويسد : « ديگر اراده هاي داس دار براي كاري كه كورش به ديده گرفته بود به كار نمي رود زيرا در برابر پاداشي كه او به اراده رانان مي داد آنان آماده بودند كه خود را بيمان گيرودار نبرد بفكنند و جانبازي كنند و اكنون اراده راناني كه چندان بي ارزش و آسان گرفته اند كه گمان مي كنند هر كس مي تواند بي آمادگي و ورزش اراده ران گردد . راست است كه اكنون كساني اراده مي رانند ، ليك برخي از آنان در كارزار بي آنكه بخواهند از اراده ها بيافتند و برخي نيز از ترس از اراده ها به زير مي جهند ، بدين سان اراده بي راننده ، به دوستان بيش از دشمنان آسيب مي رساند » .

و خواست او از اين سخنان اين است كه اسب ها اراده را برداشته و به سوي سپاهيان خودي مي برند و به جاي دشمن بدانها زيان مي زنند چنانچه از تاريخي ها پيداست در آن روزگار در ارتش يونان يا كشورهاي ديگر از اين گونه اراده ها به كار برده نمي شده است و به گفته « پلو تارخ » يونانيان به موثر بودن اين اراده ها چندان باور نداشتند . در جنگ « گوگمل » كه در ميان داريوش سوم و اسكندر روي داد ، در آغاز جنگ اراده هاي داس دار كه شمار آنها در لشكر ايران 700 دستگاه بود ناگهان به تندي بر سپاهيان مقدوني تاختند و آنان را سخت در هراس انداختند ، به ويژه كه « مازه » سردار ايراني در پيشاپيش سوارگان ايران و مقدوني ها تاخته كار اراده هاي داس دار را پشتيباني كرد ، اما مقدوني ها چنان كه اسكندر سپرده بود سپرهاي خود را تنگ يكديگر چسبانيده با نيزه هايشان بر سپرها كوبيدند و آواز هراس انگيزي از آنها بر خاست و اسب هاي اراده ها از اين صدا ترسيده بازگشتند و در سپاه ايران آشوبي پديد آوردند ، با اين همه برخي از آنها به رده هاي سپاهيان مقدوني رسيدند و در اين هنگام سربازان مقدوني راه را براي آنها باز كردند و اراده ها بي آنكه بدانها آسيبي برسانند گذشتند ، اما برخي نيز با سپاهيان برخورد كرده آسيب فراواني رسانيدند . داس ها هنگام برخورد ، دست يا سر سربازان را مي بريد و پياده ها را از كمر به 2 نيم مي كرد و برش اين داس ها چنان تند بود كه « ديودور » مي نويسد : « هنگامي كه سرهاي سپاهيان مقدوني به زمين افتاد هنوز چشمهاي آنان باز بود و دگرگوني در چهره هايشان ديده نمي شد » .

برج هاي چرخ دار​

كورش بزرگ گذشته از اراده ها ي داس دار دست با بتكار نوين ديگري زد و آنان راه انداختن برج هاي چوبي چرخ دار بود كه با 4 مالبند و 16 سر گاو نر كشيده مي شد ، آشكار است كه پيش از پيدايش ارتش نوين هخامنشي ، در سپاه آشور و شايد پس از آن در ارتش ماد ، برج هاي چرخ دار با دژكوبها ، براي نزديك شدن به باروهاي دژها و ديوار شهرها و ويران كردن آنها به كار مي رفت و نمونه هاي چندي از اين گونه برج ها را بر روي نقش برجسته هاي آشوري مي توان ديد ، ولي گويا در ارتش هخامنشي براي نخستين بار اين افزار بزرگ جنگي به دستور كورش ساخته شده به كار رفت .

گزنفون دراين كه كورش چگونه در انديشه پديد آوردن چنين برج هايي افتاد مي نويسد : « ... پس از چندي « ابرادات » دريافت كه كورش اراده هاي داس دار و اسبهاي گستوان پوش را بسيار مي پسندد ، از اين رو 100 دستگاه اراده داس دار بساخت و اسبهاي آنها را از ميان اسبان سوارگان خود برگزيد و خود وي بر اراده يي سوار شد كه داراي 4 مالبند و 8 اسب بود . آنگاه كه كورش اين اراده را ديد بر اين انديشه افتاد كه مي توان شماره مالبند ها را 8 تا كرده و 8 جفت گاو به آنها بست و اين نيرو براي كشيدن برجي كه با چرخها داراي 18 پا بلندي باشد بسنده است . كورش پيش بيني كرد كه اگر اين چرخها را در پشت سر رده هاي سپاهيان خود بگمارد كمكي بزرگ براي آنان و اسيبي سخت براي دشمنان خواهد بود . از آن پس وي در درون اين برجها دالانها و در بيرون آنها كنگره هايي بساخت و در هر برج 20 تن جا داد ، چون برجها آماده شد آنها را راه انداختند ، دانسته شد كه راه انداختن اين برجها با 8 جفت گاو بسيار آسان تر و ساده تر از راندن اراده هاي كوچكي است كه براي باروبنه به كار مي رود زيرا هر اراده ي كوچك دست كم 25 تالان ( هر تالان آتني برابر 9 من يا 27 كيلوگرم ) است ، ليك برجهاي كورش هر چند از چوبهاي ستبر مانند چوبهايي كه براي ساختن تئاترهاي تراژدي به كار مي بردند ساخته شده بود و با آنكه هر يك از آنها 20نفر سرباز را با جنگ افزارشان در خود مي گنجاندند ، باز براي هر جفت گاو كمتر از 15 تالان سنگيني داشت . هنگامي كه كورش از راه رفتن برجها اطمينان يافت چنين گزيريد كه چند تايي از اين برجها را در پشت سر لشكريان خود جا دهد ...

بي گمان راه انداختن و كشيدن اين برجها در بيراهه ها و تپه ماهورها بسيار سخت و دشوار بود ، ليك هنگامي كه در ميدان نبرد در پشت سر جنگند گان رده مي بستند ، پشتيبان با ارزشي براي آنها بودند . بلندي اين برجها به اندازه اي بود كه تيراندازان به هنگام خود ، از بالاي آنها با بارانيدن تير ، دشمن را از ميدان به در مي بردند و شاهان و سرداران جنگ ، از بالاي آن كارزار و ميدان نبرد را زير ديده مي گرفتند و آنچه مي بايست كرد به فرماندهان زير دست خود دستور مي دادند .
 

پیوست ها

  • 4i6j020.gif
    4i6j020.gif
    80.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • 2qu6qns.gif
    2qu6qns.gif
    125.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • gjgjgj.GIF
    gjgjgj.GIF
    71.4 کیلوبایت · بازدیدها: 0
بالا