سرگذشت نیچه

"... نیچه فیلسوف نابغه قرن 19 آلمان که رحم و مهربانی و گذشت را زائیده ضعف و زبونی می دانست و از میان همه فضائل انسانی و معنویت های اخلاقی تنها و تنها به اصالت قدرت معتقد بود و می گفت حق از آن زور است و ضعیف نه تنها قابل دفاع نیست و نباید به او ترحم کرد بلکه باید نابودش کرد زیرا ضعیف شایسته ماندن نیست ، در حادثه شگرفی جان داد :

در رهگذری اسب ضعیف یک گاری سنگین در جویی افتاده بود و گاری بر رویش. گاری چی که گویا صاحب اسب نبوده است ، بی رحمانه او را در آن وضع رقت بار تازیانه می زد تا با آزار و شکنجه حرکتش دهد. نیچه در دفاع از حیوان ضعیف و بیچاره با گاری چی قوی و بیرحم گلاویز می شود و قاعدتا یک گاری چی از یک فیلسوف زورمندتر است و به حساب نیچه شایسته تر برای ماندن !! بی رحمانه چند لگد جانانه به پهلوی نیچه می زند و فیلسوف در خاک می غلتد و سپس می میرد.

در این جا نیچه برای دفاع از یک حیوان زبان بسته ، بی هیچ طمع معنوی یا مادی ، فقط و فقط برای نفس دفاع از مظلوم ، نفس جانب داری از یک معصوم ضعیف جانش را به خطر می اندازد و با ستمگر نیرومند در می افتد.

نه بر اساس بینش خود نیچه که عملا خودش با فلسفه اش مخالف است بلکه با بینش خودتان کار او را یک عمل اخلاقی و انسانی بسیار بزرگ و شورانگیز و تحسین آمیز تلقی می کنید یا یک کار ابلهانه؟ درباره این حادثه چه قضاوتی دارید؟

به هرحال در این حادثه یک فیلسوف نابغه انسانی قربانی یک اسب گاری شده است. برای چنان کالای پرداخت چنین بهائی سنگین نیست؟ ... "


و نیچه با انتخاب مرگ آگاهانه به خاطر دفاع از یک اسب ، ثابت کرد که فلسفه ی اخلاق او دچار تناقض است. چرا که آدمی بدون ارزش ها و فضیلت های انسانی همچون فداکاری برای آزادی و عدالت ، تنها یک موجود دوپایی بیش نیست.

مجموعه آثار " گفتگوهای تنهایی " دکتر علی شریعتی
 
بالا