رویای اسبی یک کودک!



رویای پرواز (روایت دوم : اسب)
1209784d819kiekim697.gif
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
123945jfm7xllknl593.jpg

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و آن دختر با خوشحالی زیاد به سمت اسب رفت و یال هایش را نوازش کرد . دلش می ترسید سوار بشه، اما از طرفی دوست داشت زودتر احساس کند. از باباش پرسید : خب بعدش ، سوار شد ؟ باباش گفت : تو چی فکر می کنی؟ و دختر فکر کرد . تمام آن شب و شب های متوالی بعد آن ، شب هایی که با رویای سوارکاری در خواب می گذشت . قصه ی شیرینی که فقط یک روایت بود ، بابا با اشتیاق فراوان واسه دختر ۵ ساله اش بازگو می کرد ... قصه ی سوارکاری ها و مسابقه هایی که همیشه "مهرشاد" حرف اول را در آن میزد . اسب خاکستری ـ سفیدی که پدر روزهای زیبایی را با آن می گذراند و وقت آن رسیده بود این عاشقانه رو به دختر کوچیک و عاشق اسبش تقدیم کند . تقدیمی شبانه با بهترین آرزوها که سوارش بشه و به اوج آسمان ها پرواز کند . [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
582130icduuomrsd125.gif
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
123945jfm7xllknl593.jpg
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
402092957_eab1ae90dc346.jpg
رویای شیرینی بود آن شب ، تا صبح در تماشای یال های بلورین نقره فامش درخششی در چشمانش موج میزد . بهتره بگم هر شب ، همین رویا و همین درخشش در علفزار زرین و گام های آرام اسب، که خرامان مسیر منتهای خورشید را طی می کرد و دخترک با تارهای افشان و احساس پر هیجان به آرامش معصومانه اش خیره می نگریست . دلش می خواست میتونست سیب سرخی را در مقابلش بگیره و باهاش دوست بشه . وقتی با خوشحالی وهمچنان ترسی فروخورده به اسب نزدیک می شد، زمان ایستاد . عضلات صورتش شل شد ! دستش همچنان در مقابل اسب ومهربانی اش قرار داشت . صورت سرخ سیب در برابر نورآفتاب عاشقانه می درخشید . علفزار آرام بود و باد نمی وزید . می ترسید ، نمی تونست جلوی لرزش دستاشو بگیره که حالا دیگه در ورای چشمان یاقوتی اسب فرو رفته بود . یه لحظه ی افسانه ای اسب به آرامی سیب رو به دهان گرفت و خورد . نگاه جستجو گر دخترک دیدن داشت اینکه حالا نمی تونست باور کنه اسب اونو دوست خودش میدونه
.
[/FONT]

biganton343fr866.jpg
tsjalkep383.jpg


حالا بعد مدت ها و سپری شدن آن خاطرات ، آن خواب ها که از برآورده شدنش هم قشنگ تر بود،دختر کوچولوی داستان ما بزرگ شده، به تناسب بزرگ شدن هنوز اما مثل یه بچه وقتی در مسیر چشمش به پیستی می خوره و یا اسب هایی را عاشقانه می بیند که در میان چمنزار و یا هر مرتعی به تفریح می پردازند و دُم نرم و بلند خود را به رقص وامی دارند، لبخندش رو هدیه ی مسیر می کند. اسب ها هم می دونند که منصوره عاشقشونه... همیشه هم دوسشون خواهم داشت . در کودکی دوست داشتم اسب سفید داشته باشم که
1765074osseeecwfk491.jpg
هم اش برمی گشت به دیدن سریال «روزی روزگاری» وآن آهنگ مطرحی که با یورتمه ی اسبی سفید در بیابان های اتوبان قم - تهران گرفته شد . هر وقت هم در آن مسیر از پشت شیشه های ماشین به بیابان نگاه می کنم آهنگ سریال رو زمینه افکارم قرار می دهم و اسبی که در پس زمینه ی آن بوته ها در حال یورتمه است و چه زیبا یال هایش در آفتاب می درخشد . چقدرم هم دوربین ازش عقب می موند . دستامو گره می زدم و با چشمایی از شوق پُر اشک شده و لبخندی به بلندای سحر به تلوزیون می دوختم و تا تیتراژ تمام نمی شد از جام جُم نمی خوردم!

123945jfm7xllknl593.jpg

446304hbd4hozbux601.gif
بعد مدتی باز با دیدن سریال «اسب سیاه» به رنگ مشکی علاقمند شدم. سریالی استرالیایی که داستان اسبی به نام مشکی رو بازگو می کرد که عاشق مسابقات سوارکاری ست . یه پسر کم سن و سال داشت که اسبش رو خیلی دوست داشت . داستان حاوی نکات عاطفی و زیبایی بود که هر عاشق اسبی رو به تحسینش وا می داشت. شاید بگم درصد زیادی از علاقه ی اکنون من به اسب ها بخاطر این سریال بود. در طی آن روزها سفری به شمال کشور داشتیم . جایی که اول بار به فاصله ی خیلی نزدیک از یک اسب ایستادم. کنار دریا اسبی خاکستری رنگ به نژاد کهرُبا دیدم که خیلی معصوم بود. آخه چشماش با من حرف میزد . راستش خیلی می ترسیدم مبادا اسب از من بدش بیاد و حمله کند، فقط دوست داشتم دُمش رو نوازش کنم و ببینم از چه جنسیه! باورم نمی شد چه تارهای ضخیم و سِفتی! همیشه دورنمای چشمانم از یال و دُم اسب، جنسی از ابریشم خالص رو تداعی می کرد اما لمس آن حرف دیگری میزد ... بابا وقتی علاقه ام رو دید منو سوار همون اسب بلند کرد . وقتی به آن لحظه فکر می کنم که .... بلند بود، زمین فاصله ی زیادی با چشمام داشت، لذتـ بخش و رویایی، من سوار اسب شده بودم... تموم مزه ی آن لحظه هنوزم میان دندانــ هایم حس میشه ... خدایا چقدر این موجود زیبا، با وقار، متین و نجیبــ ه ...

wild-horse-picture_13203948.jpg

روزها می گذشت، در بازی های کودکیم، در رسم نقاشی ها، با مداد، گاهی خودکار، اما همیشه با دل، شروع به رسم اسب کردم. همیشه هم چشمایی یاقوتی که یالی بلند و دمی افشان در هوا، نمی تونستم اسبی نشسته بکشم! اما همیشه اسب های سوارکاری بهمراه یه دختر موبلند و سوارکار می کشیدم. چه روزهایی آمیخته با لبخند و نگاه یه اسب که در تموم لحظه هام در کنارم بود. ولی نمی تونم برای اسبم اسمی انتخاب کنم. شما چی پیشنهاد میدین؟ پرنسس خوبه؟ من مادیان بیشتر دوست دارم اما اسب های ترکمن یه زیبایی خاصی دارند، مطمئن باشید توسَن انتخاب نمی کنم. بهونه ی نوشتن این پست همین بود که برای فقط لحظه ای کوتاه پرت شم به آرزوهای همیشگی ام، بند اسب رو می گرفتم و با دو پا ادای سوارکاری در می آوردم و حتی صدای اسبم با خودم بود: پیتیکو پیتیکو ... اسب یه جواهره، حاضر نیستم با هیچی عوضش کنم...
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
free_horse_racing_screensaver-29749849.jpg
174903yunanjnc1w966.jpg

123945jfm7xllknl593.jpg

خوشحالم تهیه کنندگان به فکر اسب هم افتادند. نمیدونم فیلم «اسپیریت اسب سیمارون» رو دیدید یا نه ؟ فیلمی عاشقانه سرشار از اسب و زندگی زیباش، داستان یه اسبه از نوع توسَنش که عاشق آزادی ست و البته نر هست:) در طول فیلم فرازونشیب های زیادی وجود داره و حتی از مادر و قبیله ی اسب های وحشی که خودش رئیس آنهاست دور میشه.(توسط پادگانی آمریکایی اسیر میشه و میخوان اهلی اش کنن اما در پایان داستان اسب وحشی ما اصالت خود رو حفظ می کند و به زندگی آزادانه ی ادامه میده ..) شیفته ی این انیمیشنم، طراوت خاصی داره و موزیک متنش فوق العاده ست . در ادامه دلم میخواد همون حسی که منم هنگام نوشتن این پست داشتم شما هم داشته باشید با دانلود آهنگ فیلم اسپیریت شاهکار برایان آدامز ...
اسپیریت اسبی از سیمارون
g715.jpg
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]عاشقم، عاشق شیهه از دل، عاشقم عاشق یال های سبز، می درخشد بر مسیر ، می درخشد در دلم، تو به وسعت روزهای کودکیم، به وسعت آنچه خداوند مقدس خواند می گذری و چشم را خیره به دوران ، و من آن برجای مانده بر احساس، هستم، هستیم با هم، تا به پایان مسیر خواهیم رسید ....
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
155180vsofzbgdeq874.jpg

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
123945jfm7xllknl593.jpg
[/FONT]
فصلی بنام بهار - رویای پرواز (روایت دوم : اسب)
منبع:
[/FONT]
[/FONT]
[/FONT]


[/FONT]
 
بالا