نسترن
New member
:biggrin:ده رمز آشنایی با اسب
یک سوارکار خوب میتواند اسب را به انجام کاری وادار کند ولی بهترین سوارکار کسی است که اسب را طوری تربیت کند که با میل خودش کاری را انجام دهد نه به زور اسبهای جوان را از هر دو طرف تمرین دهید. نه فقط به روش سنتی گذشته از طرف چپ تا درآینده وقتی از طرف دیگر (راست) به آنها نزدیک میشوید از شما نترسند.
زبان اسب، زبانی کاملاً قابل پیشبینی، قابل تشخیص و تأثیرگذار است. وظیفه ماست تا جایی که امکان دارد این زبان را یاد بگیریم.
منطقی نیست که از اسبمان بخواهیم که هیچ وقت نترسد. ولی میتوانیم طوری تربیتش کنیم که در هنگام ترس هم واکنشی کنترل شده از خودش نشان دهد. به خاطر داشته باشید که هروقت اسب را آزرده خاطر کنید حق اینکه از شما بترسد را دارد.
یک سوارکار واقعی از ارزش برقراری ارتباط دوستی با اسب خود غافل نمیشود.
مقاله علمی :
کتاب اسرار چند گانه نوشته «کلی مارکس» از دست پروردگان سوار کار با نفوذ کالیفرنیایی «مانتی رابرتز» یا همان کسی که او را نجواگر واقعی اسب نام نهادهاند میباشد.
هر چه میگذرد روش به هم پیوستن اسب و انسان مانتی رابرتز به عنوان بهترین راه ممکن برای تعلیم اسبهای جوان و ارتباط برقرار کردن با اسبهایی که مشکلات رفتاری دارند بیش از پیش در اذهان سوارکاران جا باز میکند.
مانتی در روش خود که آن را «ایکاس» Equsمینامد به جای خیره شدن در چشمهای اسب یا بستن و محدود کردن حیوان از زبان اندامی برای ارتباط با اسبها استفاده میکند که درحقیقت تقلیدی از زبان اندامی خود اسب میباشد.
روش او مستلزم داشتن درک عمیقی از خصوصیات روحی اسب یا همان روانشناسی اسب میباشد که ما را قادر میسازد تا اسبها را به روشی کاملاً دلسوزانه، مؤثر و بیخطر تربیت کنیم.
«مانتی» معتقد است که همه افراد جامعه اسب میتوانند «ایکاس» را یاد بگیرند و به همین منظور دانش خود را از طریق سخن رانیها، نمایشها، کتابها و ویدئوها و در انگلستان از طریق کلاسهای سوارکاری «کلی مارکس» و همچنین نوشتن مقالاتی برای مجله «اسب و سوارکار» (Horse & Riders) به گوش مخاطبان خود میرساند.
در ادامه مطلب مانتی «کلی مارکس» دانش خود را در مورد اسبها دراختیار شما قرار خواهند داد.
لطفاً قبل از اینکه حتی به فکر تربیت اسب خودتان بیفتید آنها را بخوانید!
رمز اول :
اسب حیوانی است پرشی نه جنگیدنی :
هرگز از اهمیتی که این مسأله در تربیت اسب دارد غافل نشوید.
در جهان وحش «اسب» همیشه نقش طعمه را داشته است تا اینکه حیوانی شکارچی باشد.
وقتی شما به جای اینکه نقش میزبان را داشته باشید نقش غذا را بازی کنید دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به زندگی خواهید داشت. «مانتی رابرتز» بر این عقیده است که خانمها خیلی بهتر از آقایان این دیدگاه اسب را درک میکنند چرا که آنها معنای آسیبپذیری را در شرایطی از جمله وقتی که دیر وقت در خیابانی قدم میزنند یا وقتی که تنها مسافر قطار هستند و ناگهان مردی وارد کوپه میشود حس کردهاند.
البته پیشینه زندگی و طرز تربیت ما در گذشته تأثیر مستقیمی بر روی واکنش ما در چنین مواردی دارد.
این مسأله در مورد اسبها هم صدق میکند. اصلاً منطقی نیست که از اسبمان بخواهیم که هیچ وقت نترسد. ولی میتوانیم طوری تربیتش کنیم که در هنگام ترس هم واکنشی کنترل شده از خودش نشان دهد. به خاطر داشته باشید که هر وقت اسب را آزردهخاطر کنید حق اینکه از شما بترسد را دارد!
رمز دوم :
اسبها احساسات بسیار پیشرفتهای دارند :
همه میدانند که سگها دوست دارند رضایت خاطر افراد را به خود جلب کنند و با تحسین و تشویق میتوان آنها را آموزش داد این مسأله در مورد اسبها نیز صدق میکند گرچه این خصلت ذاتی آنها خیلی دست کم گرفته شده است.
درست است که اسبها و سگها یکی نیستند ولی احتمالاً این تناقض ناشی از مدت زمانی است که به منظور تعلیم صرف هریک از این دو گونه میکنیم. اسبها طبیعتی اجتماعی دارند و متقابلاً نیاز به دوستی و معاشرت هم دارند، اگر حیوانی از تیره خودشان در دسترس نباشد آنها با موجودات دیگر از جمله انسانها خو خواهند گرفت.
همانطور که هر رابطهای در زندگی برای شما از اهمیت خاصی برخوردار است اگر رابطه شما با اسبان هم برایتان مهم است باید کمی از وقتتان را هم صرف معاشرت با او کنید.
یک سواری مختصر و برگشتن سرکار، دغدغههای روزمره چیزی نیست که بتوان اسمش را معاشرت گذاشت.
«این استارک» در طی مصاحبهای که بعد از مسابقات المپیک آتلانتا با او انجام شده بود گفته بود من ده دقیقه از روز را فقط صرف نوازش کردن و صحبت کردن با اسبم میکنم.
اگر چنین جملهای را از زبان یک سوارکار زن شنیده بودیم شاید کمتر تعجب میکردیم چون اصولاً خصلت لطافت و نرمی در مورد خانمها بیشتر صدق میکند تا آقایان.
ناگفته نماند که یک سوارکار واقعی هرگز از ارزش برقراری ارتباط دوستی با اسب خود غافل نمیشود.
حتی «زئوفون» هم که آنقدرها نسبت به اسبها احساساتی نبود ۲۳ قرن پیش در مورد آنها چنین گفته است:
وقتی اسب شما با دیدن چیزی رم میکند و تمایلی به نزدیک شدن به آن ندارد باید به او نشان دهید که هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد لااقل برای اسب شجاعی همچون او.
اما اگر باز هم از رفتن به سمت شیئی سرباز زد شیئی که از نظر اسبتان ترسناک است او را لمس کرده و سپس او را به آرامی به سمت آن شیئی هدایت کنید.
کورش کبیر ۱۳ ساله بود که از دست سربازان بزدل و دست و پا چلفتیاش که از پس مهار کردن و سواری گرفتن از اسب زیبا و سرحالش برنمیآمدند به تنگ آمد.
هنگامی که کورش گفت من بهتر از شما از پس این اسب برمیآیم، مورد تمسخر سربازانش قرارگرفت ولی او ناامید نشد و شجاعانه به سمت اسب دوید و افسارش را گرفت و سراسب را به سمت خورشید برگرداند چرا که میدانست اسب از سایه خودش ترسیده است. کورش بعد از اندکی ناز و نوازش و بدون اینکه کوچکترین صدمهای به اسب وارد کند سوارش شد.
از آن به بعد «بوسفالاس» اسب جنگی محبوب کورش شد. پیروزیهای بسیاری از سوار بر او بدست آورد. چندی بعدی شهری را به افتخار او به همین نام نهاد. یک سوارکار خوب میتواند اسب را به انجام کاری وادار کند ولی بهترین سوارکار کسی است که اسب را طوری تربیت کند که با میل خودش کاری را انجام دهد نه به زور!
اسبها موجوداتی اجتماعی هستند و از معاشرت با دیگر اسبها لذت میبرند. اگر اهمیتی برای رابطه خود با اسبتان قائل هستید اندکی هم زمان صرف معاشرت با او کنید.
رمز سوم :
اسبها مغز فندقی نیستند !
چند وقت پیش سوارکاری به کشور ما آمد تا کارهای خودش را به نمایش بگذارد چندین بار در حین برنامههایش از اسب به عنوان حیوانی با مغزی اندازه گرد و نام برد.
آیا گفتهاش صرفاً لطیفهای بود برای تحقیر کردن اسب؟ یا اینکه حضار گرامی واقعاً هیچ اطلاعی از آناتومی اسب نداشتند؟
بد نیست بدانید که اندازة مغز یک حیوان ربطی به هوش و درایت آن ندارد عوامل بسیاری از جمله اندازة مغز در ارتباط با بدن حیوان یا به بیانی بهتر تعامل قسمتهای مختلف مغز با بدن حیوان نیز دخیل هستند.
آمار به ما نشان میدهد که مغز اسب دارای وزنی در حدود ۲۳ اونس (۶۵۰ گرم) میباشد.
قسمت جلوی مغز از لایههای هم پوشانی تشکیل شده است.
لایه بیرونی نئوکورتکس (Neocor Tex) به پردازش اعمالی نظیر فکر کردن، تصور کردن، برنامهریزی و صحبت کردن اختصاص داده شده است. اندازه نئوکورتکس در مغز انسان تقریباً در برابر مغز اسب میباشد.
لایه بعدی لایمبیک سیستم (limbic system) نام دارد که ارتباط آن با حواسی نظیر واکنشهای عاطفی، درد و لذتبردن توسط اکثر محققان پذیرفته شده است. لازم به یادآوری است که فرآیند یادگیری هم در همین لایه انجام میشود.
جالب است بدانید که این بخش از مغز اسب و انسان تقریباً هم اندازهاند که بیشک دلیل محکمی بر این ادعاست که اسبها موجوداتی عاطفی هستند.
رمز چهارم :
اسبها میبایست اجسام را از هر دو طرف ببینند :
در مقایسه با عملکرد مغز انسان مغز اسب توانایی اندکی در برقراری ارتباط بین نیمکره چپ و راست دارد.
اگر همیشه اسب خود را از یک طرف تمرین میدهید (همان طرفی که به شما نزدیکتر است) احتمالاً در هنگام نزدیک شدن به او از سمت دیگر، با عکسالعمل غیرمنتظرهای رو به رو خواهید شد.
پس وقتی که برای اولینبار سوار اسبی میشوید مراقب گردش کردنش به سمت راست باشید گرچه ممکن است شما را با چشم دیگرش دیده باشد، اگر اسبی از جناح نزدیکتر بهتر از جناح دورتر با شما همکاری میکند صرفاً به این خاطر است که شما اسبتان را فقط از سمت نزدیکتر به خودتان تعلیم دادهاید.
البته خلاف این مطلب نیز صادق است یعنی اگر اسبی هنگام تعلیم در طرفی که به شما دورتر است، بهتر عمل میکند، احتمالاً یا تمرینات در سمت نزدیک خشن بوده یا ضربه شدیدی از آن سمت به اسب وارد شده است. اسبهای جوان را از هر دو طرف تمرین دهید نه فقط به روش سنتی گذشته از طرف چپ تا درآینده وقتی از طرف دیگر (راست) به آنها نزدیک میشوید از شما نترسند.
رمز پنجم :
اسب برای یادگیری به آرامش نیاز دارد :
شاید شما بتوانید یک اسب مضطرب را وادار کنید که به اصطبل وارد شود یا از چیزی که قبلاً از آن میترسید عبور کند یا حتی از روی موانع بپرد ولی مجبور کردن اسب به انجام یک کار با یادگیری یک رفتار جدید زمین تا آسمان فرق میکند.
مسلماً وقتی اسب از نبودن شلاق جارو یا چیزهایی که از آن میترسیده اطمینان حاصل کند کار مربی خیلی سختتر خواهد شد.
طی جلسات تمرین اسب باید از آرامش کامل برخوردار، و ذهنش پذیرای تعالیم جدید باشد.
خیلی وقتها مربی جلسه تمرین را با هدف خاصی آغاز میکند ولی در پایان به نتیجهای میرسد که هیچ ربطی به هدف اولیهاش نداشته است. به عنوان مثال ممکن است مربی یکی از جلسات تمرین را صرف آموزش اسب برای رفتن به داخل اصطبل یا تریلر کند و برای رسیدن به این هدف از فشار استفاده کند به این طریق که هر بار که افسار را میکشد به اسب فرصت بدهد تا یاد بگیرد چطور خودش را از فشار وارده خلاص کند و هر بار که در رفتار اسب کوچکترین پیشرفتی حاصل میشود با دادن پاداش او را به ادامه کار تشویق کند. اگر برای مدتی این تمرین ادامه پیدا کند اسب به راحتی وارد اصطبل یا تریلر خواهد شد و مهمتر از آن حس اعتمادش نسبت به مربی افزایش خواهد یافت.
به خاطر داشته باشید که این یادگیری باید پلهپله و به تدریج انجام شود. خیلی از مربیها تا چشمشان به اسب میافتد میخواهند اسب را به هر طریقی که شده وارد اصطبل کنند ولی اسم این روش را نمیتوان تمرین گذاشت.
پس همیشه به این فکر باشید که تمرینات را پیش ببرید تا اینکه به فکر سرعت یادگیری باشید.
رمز ششم :
اسبها تحسین کردن شما را کاملاً درک میکنند :
قبل از هر چیز باید با اسب یک رابطه عاطفی برقرار کنید تا جلب رضایت شما برای او مهم باشد.
بنابراین نتایجی که شما از ناز و نوازش اسب خواهید گرفت بسیار قابل توجه است. اگر چه این تنها زبان برای برقراری ارتباط با اسب نیست ولی اسبها میتوانند یاد بگیرند که چطور از این پاداشها لذت ببرند.
بهترین لذت وقتی است که شما فشار را از روی اسب برمیدارید که این کار خودش بزرگترین پاداش برای او به حساب میآید. اگر شما پس از اینکه اسبتان از پس انجام حرکت مشکلی برآمد از آن پیاده شوید و «تنگ» او را شل کنید آن حرکت به عنوان یک حرکت خوب در ذهن او حک خواهد شد.
تشویق در عمل :
در دوران مسابقات آماتور، پرش با اسب به دو اسب مسابقهای سرکش برخوردم که همه به من میگفتند این دو هرگز نخواهند پرید. ولی حدس بزنید بعداً چه اتفاقی افتاد.
با وجود اینکه شش روز در هفته با آنها به سواری میرفتم. روزهای تعطیل هم دوست داشتم به سواری بروم. وقتی اسب اولی را چهار نعل به طرف بستههای شاخ و برگ درختها هدایت کردم خیلی راحت و بدون دردسر از روی آنها عبور کرد.
دفعه بعدی دو مرتبه همین اتفاق تکرار شد اما این بار از اسب پیاده شدم و به خانه برگشتیم.
به مدت پنج هفته یکشنبهها من این کار را تکرار میکردم و هر دفعه نسبت به قبل پیشرفت کمی حاصل میشد تا اینکه یک روز بالاخره موفق شد از روی نردههای کوتاه حصیری به راحتی عبور کند. دیگر وقت آن رسیده بود که آن را به دست حرفهایها بسپارم.
در اولین مسابقهاش برنده شد. آن روز خیلیها ناراحت شدند چون هیچکس روی آن اسب شرط نسبته بود. البته هیچکس هم نپرسید چطور این اسب از تمرینهای یکشنبه ناگهان به یک اسب پرشی تبدیل شد. من هم هیچ وقت راجع به آن حرفی نزدم.
رمز هفتم :
اسبها نسبت به لمس شدن بسیار حساس هستند :
اسبها با نوازش یکدیگر برای برقراری رابطه دوستی استفاده میکنند.
تحریکات حسی در اسبها از اهمیت ویژهای برخوردار است. یک اسب میتواند مزاحمت یک مگس را روی پوستش حس کند و به راحتی آن را دور کند، اما بسیاری از انسانها با اسبها رفتار خشنی دارند و ظاهراً اسب را با تراکتور اشتباه گرفتهاند.
«لندا تلینگتن جونز» تحقیقات بسیار جالبی بر روی تحریکات حسی اسبها انجام داده که اشاره به آنها در اینجا مقدور نیست.
حتی یک مربی معمولی هم باید به حساسیت اسب نسبت به تحریکات حسی و لذتی که اسب از این تحریکات میبرد توجه داشته باشد (رابطه بین فیزیولوژی و روانشناسی).
از جمله این روابط حسی میتوان به آرامشی که اسب از پایین آوردن سرش بدان دست مییابد اشاره کرد.
رمز هشتم :
برداشت اسبها از غذا نسبت به برداشتی که حیوانات درنده از غذا به عنوان پاداش دارند کاملاً متفاوت است :
پاداش غذایی در مورد حیوانات وحشی چون سگها و ماهیها و خرسها اثر مطلوبی دارد چرا که این حیوانات طبیعتی شکارگر دارند و همواره در کمین غذا نشستهاند و چنانچه موفق به شکار نشوند با گرسنگی مواجه خواهند شد.
حیوانی مثل اسب که همیشه در طبیعت نقش طعمه را داشته هرگز مثل حیوانات شکارگر غذا و پاداش را به هم مرتبط نمیداند.
غذا همیشه در اطرافش وجود داشته و هیچ وقت در کمین علوفه نبوده و یا اینکه بخواهد به دنبال علوفه بدود.
ممکن است استفاده از غذا برای فرستادن اسب گرسنه به داخل اصطبل یا گرفتار کردن آن جواب بدهد ولی اگر نتوانیم در نبود. غذا آن را به داخل اصطبل هدایت کنیم حاکی از این مطلب است که تعلیمات، تأثیر مفیدی بر روی حیوان نداشته است.
بعضی اوقات اسبهایی را دیدهایم که پس از گرفتن غذا چند قدم به عقب میروند.
غذا دادن میتواند خوی گاز گرفتن و رفتارهای هلدادن را نیز در مورد اسب تقویت کند. از طرف دیگر غذا دادن به عنوان وسیلهای برای ایجاد ارتباط و همبستگی میتواند مفید واقع شود همچنین میتوان از آن به عنوان وسیلهای برای ایجاد حواسپرتی در اسب استفاده کرد. این روش بخصوص در هنگام فیزیوتراپی وقتی که میخواهیم اسب گردنش را برگرداند بسیار مفید واقع میشود.
رمز نهم :
اسبها از زبان اندامی واضح و قابل فهم (کپیبرداری) استفاده میکنند که مانتی آن را Equus ایکاس (ارتباط برقرار کردن) مینامد :
فرض کنید به فرانسه برویم و مردم آنجا را وادار کنیم با ما انگلیسی صحبت کنند چنین رفتاری نه تنها بیادبانه است بلکه ممکن است باعث شود در نظر آنها فردی خودخواه جلوه کنیم.
مسلماً در پی چنین رفتاری نخواهیم توانست ارتباط گرمی با آنها برقرار کنیم. در مورد اسبها هم چنین است. در تاریخ ششهزار ساله سوارکاری همیشه از اسبها انتظار میرفته که از چیزی که ما میخواستیم به آنها بفهمانیم سر دربیاورند. آیا وقت آن نرسیده که ما هم کمی به خودمان سختی بدهیم یا آنچه آنها سعی میکنند. به ما بفهمانند را درک کنیم؟
بعضی اوقات وقتی در ارتباط با اسبها به مشکل برمیخورم به یاد کتاب پرفروش «مردان مریخی و زنان ونوسی» میافتم که نویسندة آن بر این باور است که در یک رابطه هر دو طرف باید سعی کنند تا همدیگر را درک کنند.
زبان اسب، زبانی کاملاً قابل پیشبینی، قابل تشخیص و تأثیرگذار است.
وظیفه ماست تا جایی که امکان دارد این زبان را یاد بگیریم.
رمز دهم :
کافیست سه مرتبه یک حرکت را به اسب نشان دهید تا آنرا یاد بگیرد :
برای اسبها مهم است که بدانند چه چیزهایی برایشان خطرآفرین است تا بتوانند به موقع از آنها فرار کنند و گرفتار نشوند. البته این مسأله تا حدودی یک توانایی ذاتی است. به همان اندازه که احساس خطر در اسبها اهمیت دارد درک موقعیتهای بیخطر هم برایشان مهم است. در غیر این صورت اسب تا آخر عمر از خشخش برگهایی که سر راهش افتاده است فرار خواهد کرد.
به طور طبیعی در دنیای وحش حیوانات کم سن و سالتر با الگوبرداری از عکسالعمل مادر و دیگر اعضای گله نسبت به محرکها هدایت میشوند. آنها بسیار سریع اینگونه عکسالعملها را یاد میگیرند و در زندگی آینده خود به کار میگیرند.
یادگیری مورد بحث ما با یادگیری که به طور طبیعی در دنیای وحش اتفاق میافتد زمین تا آسمان فرق میکند و منظور از آن چیزهایی است که اسب از بدو تولد تا موقعی که از آن سواری گرفته شود یاد میگیرد.
اسبهای تحت تعلیم که آمادگی یادگیری را داشته باشند معمولاً بعد از سه بار تکرار تمرین حرکت مورد نظر را از بر میشوند.
اگر اسب مورد تعلیم بعد از سه مرتبه حرکت مورد نظر را یاد نگرفت به احتمال زیاد شما حرکت را به درستی به آن نشان ندادهاید و شاید هم لازم شود در روش تعلیم خود تجدیدنظر کنید.
این مسأله در مورد یادگیری انسان هم صدق میکند. خوشبختانه مربیان سوارکاری گذشته که فقط با فریاد کشیدن سعی داشتند سوارکار را آموزش دهند جای خود را به مربیان جدیدی نظیر «ماری و انلس» دادهاند که به خوبی میدانند با تغییر روش آموزش میتوان سوارکارهای خوبی را تربیت کرد.
اغلب مردم فکر میکنند که اگر از روشی برای انجام کاری استفاده کردند و نتیجه مثبت گرفتند، بدون توجه به تغییر شرایط انتظار دارند آن روش همیشه برایشان نتیجهای مطلوب به بار آورد.
تدوین : حسن انصاری
یک سوارکار خوب میتواند اسب را به انجام کاری وادار کند ولی بهترین سوارکار کسی است که اسب را طوری تربیت کند که با میل خودش کاری را انجام دهد نه به زور اسبهای جوان را از هر دو طرف تمرین دهید. نه فقط به روش سنتی گذشته از طرف چپ تا درآینده وقتی از طرف دیگر (راست) به آنها نزدیک میشوید از شما نترسند.
زبان اسب، زبانی کاملاً قابل پیشبینی، قابل تشخیص و تأثیرگذار است. وظیفه ماست تا جایی که امکان دارد این زبان را یاد بگیریم.
منطقی نیست که از اسبمان بخواهیم که هیچ وقت نترسد. ولی میتوانیم طوری تربیتش کنیم که در هنگام ترس هم واکنشی کنترل شده از خودش نشان دهد. به خاطر داشته باشید که هروقت اسب را آزرده خاطر کنید حق اینکه از شما بترسد را دارد.
یک سوارکار واقعی از ارزش برقراری ارتباط دوستی با اسب خود غافل نمیشود.
مقاله علمی :
کتاب اسرار چند گانه نوشته «کلی مارکس» از دست پروردگان سوار کار با نفوذ کالیفرنیایی «مانتی رابرتز» یا همان کسی که او را نجواگر واقعی اسب نام نهادهاند میباشد.
هر چه میگذرد روش به هم پیوستن اسب و انسان مانتی رابرتز به عنوان بهترین راه ممکن برای تعلیم اسبهای جوان و ارتباط برقرار کردن با اسبهایی که مشکلات رفتاری دارند بیش از پیش در اذهان سوارکاران جا باز میکند.
مانتی در روش خود که آن را «ایکاس» Equsمینامد به جای خیره شدن در چشمهای اسب یا بستن و محدود کردن حیوان از زبان اندامی برای ارتباط با اسبها استفاده میکند که درحقیقت تقلیدی از زبان اندامی خود اسب میباشد.
روش او مستلزم داشتن درک عمیقی از خصوصیات روحی اسب یا همان روانشناسی اسب میباشد که ما را قادر میسازد تا اسبها را به روشی کاملاً دلسوزانه، مؤثر و بیخطر تربیت کنیم.
«مانتی» معتقد است که همه افراد جامعه اسب میتوانند «ایکاس» را یاد بگیرند و به همین منظور دانش خود را از طریق سخن رانیها، نمایشها، کتابها و ویدئوها و در انگلستان از طریق کلاسهای سوارکاری «کلی مارکس» و همچنین نوشتن مقالاتی برای مجله «اسب و سوارکار» (Horse & Riders) به گوش مخاطبان خود میرساند.
در ادامه مطلب مانتی «کلی مارکس» دانش خود را در مورد اسبها دراختیار شما قرار خواهند داد.
لطفاً قبل از اینکه حتی به فکر تربیت اسب خودتان بیفتید آنها را بخوانید!
رمز اول :
اسب حیوانی است پرشی نه جنگیدنی :
هرگز از اهمیتی که این مسأله در تربیت اسب دارد غافل نشوید.
در جهان وحش «اسب» همیشه نقش طعمه را داشته است تا اینکه حیوانی شکارچی باشد.
وقتی شما به جای اینکه نقش میزبان را داشته باشید نقش غذا را بازی کنید دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به زندگی خواهید داشت. «مانتی رابرتز» بر این عقیده است که خانمها خیلی بهتر از آقایان این دیدگاه اسب را درک میکنند چرا که آنها معنای آسیبپذیری را در شرایطی از جمله وقتی که دیر وقت در خیابانی قدم میزنند یا وقتی که تنها مسافر قطار هستند و ناگهان مردی وارد کوپه میشود حس کردهاند.
البته پیشینه زندگی و طرز تربیت ما در گذشته تأثیر مستقیمی بر روی واکنش ما در چنین مواردی دارد.
این مسأله در مورد اسبها هم صدق میکند. اصلاً منطقی نیست که از اسبمان بخواهیم که هیچ وقت نترسد. ولی میتوانیم طوری تربیتش کنیم که در هنگام ترس هم واکنشی کنترل شده از خودش نشان دهد. به خاطر داشته باشید که هر وقت اسب را آزردهخاطر کنید حق اینکه از شما بترسد را دارد!
رمز دوم :
اسبها احساسات بسیار پیشرفتهای دارند :
همه میدانند که سگها دوست دارند رضایت خاطر افراد را به خود جلب کنند و با تحسین و تشویق میتوان آنها را آموزش داد این مسأله در مورد اسبها نیز صدق میکند گرچه این خصلت ذاتی آنها خیلی دست کم گرفته شده است.
درست است که اسبها و سگها یکی نیستند ولی احتمالاً این تناقض ناشی از مدت زمانی است که به منظور تعلیم صرف هریک از این دو گونه میکنیم. اسبها طبیعتی اجتماعی دارند و متقابلاً نیاز به دوستی و معاشرت هم دارند، اگر حیوانی از تیره خودشان در دسترس نباشد آنها با موجودات دیگر از جمله انسانها خو خواهند گرفت.
همانطور که هر رابطهای در زندگی برای شما از اهمیت خاصی برخوردار است اگر رابطه شما با اسبان هم برایتان مهم است باید کمی از وقتتان را هم صرف معاشرت با او کنید.
یک سواری مختصر و برگشتن سرکار، دغدغههای روزمره چیزی نیست که بتوان اسمش را معاشرت گذاشت.
«این استارک» در طی مصاحبهای که بعد از مسابقات المپیک آتلانتا با او انجام شده بود گفته بود من ده دقیقه از روز را فقط صرف نوازش کردن و صحبت کردن با اسبم میکنم.
اگر چنین جملهای را از زبان یک سوارکار زن شنیده بودیم شاید کمتر تعجب میکردیم چون اصولاً خصلت لطافت و نرمی در مورد خانمها بیشتر صدق میکند تا آقایان.
ناگفته نماند که یک سوارکار واقعی هرگز از ارزش برقراری ارتباط دوستی با اسب خود غافل نمیشود.
حتی «زئوفون» هم که آنقدرها نسبت به اسبها احساساتی نبود ۲۳ قرن پیش در مورد آنها چنین گفته است:
وقتی اسب شما با دیدن چیزی رم میکند و تمایلی به نزدیک شدن به آن ندارد باید به او نشان دهید که هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد لااقل برای اسب شجاعی همچون او.
اما اگر باز هم از رفتن به سمت شیئی سرباز زد شیئی که از نظر اسبتان ترسناک است او را لمس کرده و سپس او را به آرامی به سمت آن شیئی هدایت کنید.
کورش کبیر ۱۳ ساله بود که از دست سربازان بزدل و دست و پا چلفتیاش که از پس مهار کردن و سواری گرفتن از اسب زیبا و سرحالش برنمیآمدند به تنگ آمد.
هنگامی که کورش گفت من بهتر از شما از پس این اسب برمیآیم، مورد تمسخر سربازانش قرارگرفت ولی او ناامید نشد و شجاعانه به سمت اسب دوید و افسارش را گرفت و سراسب را به سمت خورشید برگرداند چرا که میدانست اسب از سایه خودش ترسیده است. کورش بعد از اندکی ناز و نوازش و بدون اینکه کوچکترین صدمهای به اسب وارد کند سوارش شد.
از آن به بعد «بوسفالاس» اسب جنگی محبوب کورش شد. پیروزیهای بسیاری از سوار بر او بدست آورد. چندی بعدی شهری را به افتخار او به همین نام نهاد. یک سوارکار خوب میتواند اسب را به انجام کاری وادار کند ولی بهترین سوارکار کسی است که اسب را طوری تربیت کند که با میل خودش کاری را انجام دهد نه به زور!
اسبها موجوداتی اجتماعی هستند و از معاشرت با دیگر اسبها لذت میبرند. اگر اهمیتی برای رابطه خود با اسبتان قائل هستید اندکی هم زمان صرف معاشرت با او کنید.
رمز سوم :
اسبها مغز فندقی نیستند !
چند وقت پیش سوارکاری به کشور ما آمد تا کارهای خودش را به نمایش بگذارد چندین بار در حین برنامههایش از اسب به عنوان حیوانی با مغزی اندازه گرد و نام برد.
آیا گفتهاش صرفاً لطیفهای بود برای تحقیر کردن اسب؟ یا اینکه حضار گرامی واقعاً هیچ اطلاعی از آناتومی اسب نداشتند؟
بد نیست بدانید که اندازة مغز یک حیوان ربطی به هوش و درایت آن ندارد عوامل بسیاری از جمله اندازة مغز در ارتباط با بدن حیوان یا به بیانی بهتر تعامل قسمتهای مختلف مغز با بدن حیوان نیز دخیل هستند.
آمار به ما نشان میدهد که مغز اسب دارای وزنی در حدود ۲۳ اونس (۶۵۰ گرم) میباشد.
قسمت جلوی مغز از لایههای هم پوشانی تشکیل شده است.
لایه بیرونی نئوکورتکس (Neocor Tex) به پردازش اعمالی نظیر فکر کردن، تصور کردن، برنامهریزی و صحبت کردن اختصاص داده شده است. اندازه نئوکورتکس در مغز انسان تقریباً در برابر مغز اسب میباشد.
لایه بعدی لایمبیک سیستم (limbic system) نام دارد که ارتباط آن با حواسی نظیر واکنشهای عاطفی، درد و لذتبردن توسط اکثر محققان پذیرفته شده است. لازم به یادآوری است که فرآیند یادگیری هم در همین لایه انجام میشود.
جالب است بدانید که این بخش از مغز اسب و انسان تقریباً هم اندازهاند که بیشک دلیل محکمی بر این ادعاست که اسبها موجوداتی عاطفی هستند.
رمز چهارم :
اسبها میبایست اجسام را از هر دو طرف ببینند :
در مقایسه با عملکرد مغز انسان مغز اسب توانایی اندکی در برقراری ارتباط بین نیمکره چپ و راست دارد.
اگر همیشه اسب خود را از یک طرف تمرین میدهید (همان طرفی که به شما نزدیکتر است) احتمالاً در هنگام نزدیک شدن به او از سمت دیگر، با عکسالعمل غیرمنتظرهای رو به رو خواهید شد.
پس وقتی که برای اولینبار سوار اسبی میشوید مراقب گردش کردنش به سمت راست باشید گرچه ممکن است شما را با چشم دیگرش دیده باشد، اگر اسبی از جناح نزدیکتر بهتر از جناح دورتر با شما همکاری میکند صرفاً به این خاطر است که شما اسبتان را فقط از سمت نزدیکتر به خودتان تعلیم دادهاید.
البته خلاف این مطلب نیز صادق است یعنی اگر اسبی هنگام تعلیم در طرفی که به شما دورتر است، بهتر عمل میکند، احتمالاً یا تمرینات در سمت نزدیک خشن بوده یا ضربه شدیدی از آن سمت به اسب وارد شده است. اسبهای جوان را از هر دو طرف تمرین دهید نه فقط به روش سنتی گذشته از طرف چپ تا درآینده وقتی از طرف دیگر (راست) به آنها نزدیک میشوید از شما نترسند.
رمز پنجم :
اسب برای یادگیری به آرامش نیاز دارد :
شاید شما بتوانید یک اسب مضطرب را وادار کنید که به اصطبل وارد شود یا از چیزی که قبلاً از آن میترسید عبور کند یا حتی از روی موانع بپرد ولی مجبور کردن اسب به انجام یک کار با یادگیری یک رفتار جدید زمین تا آسمان فرق میکند.
مسلماً وقتی اسب از نبودن شلاق جارو یا چیزهایی که از آن میترسیده اطمینان حاصل کند کار مربی خیلی سختتر خواهد شد.
طی جلسات تمرین اسب باید از آرامش کامل برخوردار، و ذهنش پذیرای تعالیم جدید باشد.
خیلی وقتها مربی جلسه تمرین را با هدف خاصی آغاز میکند ولی در پایان به نتیجهای میرسد که هیچ ربطی به هدف اولیهاش نداشته است. به عنوان مثال ممکن است مربی یکی از جلسات تمرین را صرف آموزش اسب برای رفتن به داخل اصطبل یا تریلر کند و برای رسیدن به این هدف از فشار استفاده کند به این طریق که هر بار که افسار را میکشد به اسب فرصت بدهد تا یاد بگیرد چطور خودش را از فشار وارده خلاص کند و هر بار که در رفتار اسب کوچکترین پیشرفتی حاصل میشود با دادن پاداش او را به ادامه کار تشویق کند. اگر برای مدتی این تمرین ادامه پیدا کند اسب به راحتی وارد اصطبل یا تریلر خواهد شد و مهمتر از آن حس اعتمادش نسبت به مربی افزایش خواهد یافت.
به خاطر داشته باشید که این یادگیری باید پلهپله و به تدریج انجام شود. خیلی از مربیها تا چشمشان به اسب میافتد میخواهند اسب را به هر طریقی که شده وارد اصطبل کنند ولی اسم این روش را نمیتوان تمرین گذاشت.
پس همیشه به این فکر باشید که تمرینات را پیش ببرید تا اینکه به فکر سرعت یادگیری باشید.
رمز ششم :
اسبها تحسین کردن شما را کاملاً درک میکنند :
قبل از هر چیز باید با اسب یک رابطه عاطفی برقرار کنید تا جلب رضایت شما برای او مهم باشد.
بنابراین نتایجی که شما از ناز و نوازش اسب خواهید گرفت بسیار قابل توجه است. اگر چه این تنها زبان برای برقراری ارتباط با اسب نیست ولی اسبها میتوانند یاد بگیرند که چطور از این پاداشها لذت ببرند.
بهترین لذت وقتی است که شما فشار را از روی اسب برمیدارید که این کار خودش بزرگترین پاداش برای او به حساب میآید. اگر شما پس از اینکه اسبتان از پس انجام حرکت مشکلی برآمد از آن پیاده شوید و «تنگ» او را شل کنید آن حرکت به عنوان یک حرکت خوب در ذهن او حک خواهد شد.
تشویق در عمل :
در دوران مسابقات آماتور، پرش با اسب به دو اسب مسابقهای سرکش برخوردم که همه به من میگفتند این دو هرگز نخواهند پرید. ولی حدس بزنید بعداً چه اتفاقی افتاد.
با وجود اینکه شش روز در هفته با آنها به سواری میرفتم. روزهای تعطیل هم دوست داشتم به سواری بروم. وقتی اسب اولی را چهار نعل به طرف بستههای شاخ و برگ درختها هدایت کردم خیلی راحت و بدون دردسر از روی آنها عبور کرد.
دفعه بعدی دو مرتبه همین اتفاق تکرار شد اما این بار از اسب پیاده شدم و به خانه برگشتیم.
به مدت پنج هفته یکشنبهها من این کار را تکرار میکردم و هر دفعه نسبت به قبل پیشرفت کمی حاصل میشد تا اینکه یک روز بالاخره موفق شد از روی نردههای کوتاه حصیری به راحتی عبور کند. دیگر وقت آن رسیده بود که آن را به دست حرفهایها بسپارم.
در اولین مسابقهاش برنده شد. آن روز خیلیها ناراحت شدند چون هیچکس روی آن اسب شرط نسبته بود. البته هیچکس هم نپرسید چطور این اسب از تمرینهای یکشنبه ناگهان به یک اسب پرشی تبدیل شد. من هم هیچ وقت راجع به آن حرفی نزدم.
رمز هفتم :
اسبها نسبت به لمس شدن بسیار حساس هستند :
اسبها با نوازش یکدیگر برای برقراری رابطه دوستی استفاده میکنند.
تحریکات حسی در اسبها از اهمیت ویژهای برخوردار است. یک اسب میتواند مزاحمت یک مگس را روی پوستش حس کند و به راحتی آن را دور کند، اما بسیاری از انسانها با اسبها رفتار خشنی دارند و ظاهراً اسب را با تراکتور اشتباه گرفتهاند.
«لندا تلینگتن جونز» تحقیقات بسیار جالبی بر روی تحریکات حسی اسبها انجام داده که اشاره به آنها در اینجا مقدور نیست.
حتی یک مربی معمولی هم باید به حساسیت اسب نسبت به تحریکات حسی و لذتی که اسب از این تحریکات میبرد توجه داشته باشد (رابطه بین فیزیولوژی و روانشناسی).
از جمله این روابط حسی میتوان به آرامشی که اسب از پایین آوردن سرش بدان دست مییابد اشاره کرد.
رمز هشتم :
برداشت اسبها از غذا نسبت به برداشتی که حیوانات درنده از غذا به عنوان پاداش دارند کاملاً متفاوت است :
پاداش غذایی در مورد حیوانات وحشی چون سگها و ماهیها و خرسها اثر مطلوبی دارد چرا که این حیوانات طبیعتی شکارگر دارند و همواره در کمین غذا نشستهاند و چنانچه موفق به شکار نشوند با گرسنگی مواجه خواهند شد.
حیوانی مثل اسب که همیشه در طبیعت نقش طعمه را داشته هرگز مثل حیوانات شکارگر غذا و پاداش را به هم مرتبط نمیداند.
غذا همیشه در اطرافش وجود داشته و هیچ وقت در کمین علوفه نبوده و یا اینکه بخواهد به دنبال علوفه بدود.
ممکن است استفاده از غذا برای فرستادن اسب گرسنه به داخل اصطبل یا گرفتار کردن آن جواب بدهد ولی اگر نتوانیم در نبود. غذا آن را به داخل اصطبل هدایت کنیم حاکی از این مطلب است که تعلیمات، تأثیر مفیدی بر روی حیوان نداشته است.
بعضی اوقات اسبهایی را دیدهایم که پس از گرفتن غذا چند قدم به عقب میروند.
غذا دادن میتواند خوی گاز گرفتن و رفتارهای هلدادن را نیز در مورد اسب تقویت کند. از طرف دیگر غذا دادن به عنوان وسیلهای برای ایجاد ارتباط و همبستگی میتواند مفید واقع شود همچنین میتوان از آن به عنوان وسیلهای برای ایجاد حواسپرتی در اسب استفاده کرد. این روش بخصوص در هنگام فیزیوتراپی وقتی که میخواهیم اسب گردنش را برگرداند بسیار مفید واقع میشود.
رمز نهم :
اسبها از زبان اندامی واضح و قابل فهم (کپیبرداری) استفاده میکنند که مانتی آن را Equus ایکاس (ارتباط برقرار کردن) مینامد :
فرض کنید به فرانسه برویم و مردم آنجا را وادار کنیم با ما انگلیسی صحبت کنند چنین رفتاری نه تنها بیادبانه است بلکه ممکن است باعث شود در نظر آنها فردی خودخواه جلوه کنیم.
مسلماً در پی چنین رفتاری نخواهیم توانست ارتباط گرمی با آنها برقرار کنیم. در مورد اسبها هم چنین است. در تاریخ ششهزار ساله سوارکاری همیشه از اسبها انتظار میرفته که از چیزی که ما میخواستیم به آنها بفهمانیم سر دربیاورند. آیا وقت آن نرسیده که ما هم کمی به خودمان سختی بدهیم یا آنچه آنها سعی میکنند. به ما بفهمانند را درک کنیم؟
بعضی اوقات وقتی در ارتباط با اسبها به مشکل برمیخورم به یاد کتاب پرفروش «مردان مریخی و زنان ونوسی» میافتم که نویسندة آن بر این باور است که در یک رابطه هر دو طرف باید سعی کنند تا همدیگر را درک کنند.
زبان اسب، زبانی کاملاً قابل پیشبینی، قابل تشخیص و تأثیرگذار است.
وظیفه ماست تا جایی که امکان دارد این زبان را یاد بگیریم.
رمز دهم :
کافیست سه مرتبه یک حرکت را به اسب نشان دهید تا آنرا یاد بگیرد :
برای اسبها مهم است که بدانند چه چیزهایی برایشان خطرآفرین است تا بتوانند به موقع از آنها فرار کنند و گرفتار نشوند. البته این مسأله تا حدودی یک توانایی ذاتی است. به همان اندازه که احساس خطر در اسبها اهمیت دارد درک موقعیتهای بیخطر هم برایشان مهم است. در غیر این صورت اسب تا آخر عمر از خشخش برگهایی که سر راهش افتاده است فرار خواهد کرد.
به طور طبیعی در دنیای وحش حیوانات کم سن و سالتر با الگوبرداری از عکسالعمل مادر و دیگر اعضای گله نسبت به محرکها هدایت میشوند. آنها بسیار سریع اینگونه عکسالعملها را یاد میگیرند و در زندگی آینده خود به کار میگیرند.
یادگیری مورد بحث ما با یادگیری که به طور طبیعی در دنیای وحش اتفاق میافتد زمین تا آسمان فرق میکند و منظور از آن چیزهایی است که اسب از بدو تولد تا موقعی که از آن سواری گرفته شود یاد میگیرد.
اسبهای تحت تعلیم که آمادگی یادگیری را داشته باشند معمولاً بعد از سه بار تکرار تمرین حرکت مورد نظر را از بر میشوند.
اگر اسب مورد تعلیم بعد از سه مرتبه حرکت مورد نظر را یاد نگرفت به احتمال زیاد شما حرکت را به درستی به آن نشان ندادهاید و شاید هم لازم شود در روش تعلیم خود تجدیدنظر کنید.
این مسأله در مورد یادگیری انسان هم صدق میکند. خوشبختانه مربیان سوارکاری گذشته که فقط با فریاد کشیدن سعی داشتند سوارکار را آموزش دهند جای خود را به مربیان جدیدی نظیر «ماری و انلس» دادهاند که به خوبی میدانند با تغییر روش آموزش میتوان سوارکارهای خوبی را تربیت کرد.
اغلب مردم فکر میکنند که اگر از روشی برای انجام کاری استفاده کردند و نتیجه مثبت گرفتند، بدون توجه به تغییر شرایط انتظار دارند آن روش همیشه برایشان نتیجهای مطلوب به بار آورد.
تدوین : حسن انصاری