خاطرات بچه های قزوین

Vagner

Member
دلاور جان شرمنده من خواستم خا طره تعریف کنم قصدم آبرو ریزی نبود تازه یادم رفت که بگم شلواری که برات گیر اوردیم یه 10سانتی کوتاه بود بی خود نیست که شدی دلاور ;D
 
دیگه بیخیال دلاور بشوید.
بنده خدا حسابی ابروش رفت ;D :D :)
Vagner گفت:
دلاور جان شرمنده من خواستم خا طره تعریف کنم قصدم آبرو ریزی نبود تازه یادم رفت که بگم شلواری که برات گیر اوردیم یه 10سانتی کوتاه بود بی خود نیست که شدی دلاور ;D
 
من با خاطرات سوارکاريم زندگی ميکنم. خاطره اي کهVagner تعريف کرد هم يکی از خاطرات جالب من تو سوارکاری هست. همه خاطراتم رو دوست دارم. ;) :)
 

Vagner

Member
مونامور گفت:
دیگه بیخیال دلاور بشوید.
بنده خدا حسابی ابروش رفت ;D :D :)
دلاور جان يکی از سوارکارای خوب و ماهر تو قزوين هستن مخصوصاً تو سواری آزاد، که مهارت خاصی تو اين قسمت از سوارکاری دارن. و با اين حرفای کوچيک آبروش نميره. بلکه به افتخاراتش افزوده ميشه. ;) :)
 
خیلی خوبه.
Vagner گفت:
دلاور جان يکی از سوارکارای خوب و ماهر تو قزوين هستن مخصوصاً تو سواری آزاد، که مهارت خاصی تو اين قسمت از سوارکاری دارن. و با اين حرفای کوچيک آبروش نميره. بلکه به افتخاراتش افزوده ميشه. ;) :)
 

mahsima

Member
♘ امیرحسین ♞ گفت:
کدوم دوست؟ دلاور؟
نه دلاور دنبال اسب رفت که اسبو بگیره و براش زحمت شد
منظورم نفر سومیه که اونجا بود وچون ممکنه از تعریف کردن این خاطره راضی نباشه به خاطر همین اسمشو نبردم.
 
بالا