جایگاه اسب در هنر

« جایگاه اسب در نقاشیهای ایرانی »مقدمه :
نگاره های ایرانی یکی از منابع بزرگ و بسیار مهم می باشد که همچون یک فرهنگ نامۀ تصویری نکات آموزشی بسیاری را از لحاظ طراحی، ترکیب رنگها، ترکیب بندی، معماری، مناظر طبیعی، ابزار و ادوات ، ظروف ، فرشها و انواع حیوانات در دوره های مختلف را به ما نشان می دهد و مدرکی موثّق برای ما در زمینه هایی می باشد که متن یا نوشته ای موجود نیست.
اسب یکی ازحیوانات زیبا و نجیبی است که همواره در نگاره ها همگام با انسان در بیشتر تابلوها دیده می شود و در جنگها، بزمها و مراسم مختلف همواره در کنار انسان می باشد و از نظر فرم آناتومی بدن جای تحقیق دارد.به همین منظور به جایگاه اسب در نگاره های ایران در مکاتب مختلف پرداختم.


1- معانی اسب :
الف ) معانی اسب از نظر لغوی :
اسب از واژة پهلوي اسپ گرفته شده است چهارپايي از جانوران ذو حافر كه سواري و بار را بكار مي‌آيد. انواع اسبها در لغت نامه معاني متفاوتي دارند ، به طور مثال: اسعَف = اسب پيشاني سفيد ، كُميت = اسب سرخ ، شُرجَب = اسب نجيب ، عَوّا‌م = اسب راهوار و...
ب - معاني اسب از نظر سمبوليك:
آزادي، اندام زيبا، انرژي خورشيدي، بخشندگي، پايداري، پيروزي، تحمّل، حركت ،حس شنوايي، خيرخواهي، دانش، زمان، سپاسگزاري و قدرداني، سرعت، فراواني، فهميدگي ، نيرومندي، هوش و همچنين جنگ و خيره سري، سرسختي و لجاجت و غرور.
2- باورهاي قومي و اساطيري نسبت به اسب دركشورهاي مختلف:
درباورهاي قومي واساطيري اسبها را مركب خدايان ابر ،امواج باد ، برق، پرتو نور. در نشانهاي نجابت خانوادگي، آماده براي هر نوع خدمت در زمان جنگ يا صلح. در نزد عبريان، سمبل جنگ كه در مقابل آن الاغ مظهر صلح به شمار مي‌رفت. در منطقة البروج هند، اسب اداره كننده حَمَل است. گردونة « سوريا » توسط هفت اسب سبز رنگ به نشانة تجديد زندگي ابدي، رانده مي‌شد . در ژاپن ، حيوان مرتبط با ماه ، اولين ساعات روز و هفتمين علامت در منطقة ا لبروج. در اساطير نروژ، اسب همراه با صاحبش به خاك سپرده يا سوزانده مي‌شد و اعتقاد بر اين بود كه بدين طريق ، صاحب خود را از دالان دوزخ عبور مي‌دهد. ايرانيان براي تداوم گردش خورشيد در آسمان ، اسب را در پيشگاه خداي خورشيد قرباني مي‌كردند. چهار اسب تقديس شده خورشيد« ِانيك » Aenik )) ،« ِبنيك » Benik )) ، «سِنيك » Senik) ) ، « مِنيك» Menik) ) ناميده مي‌شدند.
* اسب چوبی: فریب و نیرنگ. مربوط به اسب چوبی « تِروا » که توسط یونانیها ساخته شد.آنها وانمود کردند که این هدیه ای برای پیشکشی به خدایان می باشد.« تروائی ها » (Trojans ) اسب را بداخل شهرخود بردند. شب هنگام، سربازان یونانی از مخفیگاه خود ، که در شکم اسب چوبی جاسازی شده بود، بیرون خزیده و جنگجویان« تِروا » (Trojans ) را کشته و دروازه های شهر را برروی یونانی ها گشودند.
3- اسب های افسانه ای و استثنایی و سوارهایشان :
الف – اسب حضرت محمد (ص ) به نام بُراق :
بُراق یا قاطر سفید ، نام مرکبی است که حضرت رسول(ص) در شب معراج بر آن سوارشده و به آسمان صعود کرد. تصاویر زیادی در نگارگری ایران به این موضوع اختصاص دارد که در کتاب معراج نامه هم تصویری از صحنۀ معراج وجود دارد که در آن حضرت محمّد (ص) به همراه مرکبش که با سرانسان و دم شیر و بدن اسب، در میان فرشتگان در عرش آسمان نقاشی شده است .

ب – مرکب حضرت علی به نام دُلدُل :
ماده اَستری شَهباء که از آن پیغامبر اسلام بوده است . نام ماده استر سپید به سیاهی مایل که حاکم اسکندریه به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرستاده بود ، آن حضرت به امیر المؤمنین بخشیده برای سواری،
ج – اسب خسرو پرویز به نام شبدیز:
شبدیز به معنی سیاه ، شب رنگ ، سیاه فام و مانند شب درسیاهی نام اسب خسرو پرویز پادشاه ساسانی بوده گویند چون رنگ آن سیاه بوده شبدیز نامیده شد و گویند از همۀ اسبان چهار وجب بلندتر بود و آنرا از روم آورده بودندگویند هر طعامی که خسرو خوردی او را نیز خورانیدی و چون شبدیز بمرد خسرو او را کفن و دفن کرد و صورت او را فرمود برسنگ نقش کردند و هرگاه که بدان نگریستی بگریستی و صورت شبدیز که خسرو بدان سوارمی شد در کرمان است». هموگويدكه پادشاه سالار مردانست و اسب سالارچهارپايان».
د – اسب سیاوش
سیاوش که در پهلوی و گاهی درفارسی سیاوخش گویند در اوستا سیا و روشن آمده سیاو ، سیاه + ارشن ، اسب نر- یعنی دارندۀ اسب سیاه که این اسب همانطور كه در( تصوير3 ) مي بينيد همراه صاحبش با شجاعت تمام از ميان آتش عبور مي كند و رفيق نيمه راه نيست و تا پاي جانش او را همراهي مي كند.
4- اسب در كارنامه ايران باستان:
نامهاي شهرياران داستاني و پادشاهان تاريخي و ناموران ايران كه با اسب تركيب يافته بسيار است و اين به خوبي مي‌رساند كه ايرانيان از روزگار بسيار كهن با اين چهارپا آشنا بودند.
نام گروهي از اينان كه با اسب تركيب يافته و در اوستا و كتيبه ‌هاي آشور و بابِل و سنگ نبشته ‌هاي هخامنشيان و آثار نويسندگان يونان از آن ياد شده، چند تن را يادآور مي‌شويم:
كَرساسب [ كرساسپه ] ، گَرشاسب يعني دارنده اسب لاغر، تُوماسپ [ توماسپه ] تَهماسب ، دارنده اسب فربه يا داراي اسب زورمند. نام چهار نفر از 14 تن از نیاکان زرتشت هم ترکیبی از کلمه دیگری همراه با اسب ( اسپ ) می باشد ، ازقبیل پورشَسب لفظاً یعنی دارنده اسب پیر که نام پدر زرتشت بوده در اوستا پتیر اسب در مروج الذّهب نیای پیغمبر است و اورودسب ، دارنده اسب تندرو ، درمروج الذّهب و هَچدسب در مروج الذّهب ، چهارمین نیای زرتشت است.
5- اسب در دوران اسلامی:
اسب این ارمغان ایرانی ، پس از اسلام نیز اهمیت خاصّی داشت تا آن جا که پیامبر اکرم (ص) دربارۀ آن فرموده اند: « از عزیزترین مکانها در دنیا پشت اسب میباشد». همچنین در آیات مختلفی از قرآن کریم به اسب سوگند یاد شده است: « سوگند به اسب هایی که در صحنه کارزار بر اثر برخورد سمهایشان با سنگ آتش می افروزند» . همچنین وجود احادیث فراوان درخصوص توجّه ، َتفکّر و توصیه دربارۀ اسب، نشان دهندۀ اهمیّت اسب در این دوران است.
6- رنگ اسبها:
ايرانيان رنگ اسب را يكي از عمده‌ترين ملاك ارزشيابي آن قرار مي‌دادند، چون معتقد بودند که رنگ حیوان ویژگیها و تواناییهای جسمانی او را مشخص می ساخته است.
الف ) اسب سفيد يا خِنگ برتر از همه شناخته مي‌شد. « خنگ» كنايه از آفتاب است و نماد مهر نزد مهرپرستان نيز بوده است. ايرانيان به پاكي و نجابت اسبان سفيد اعتقاد داشتند و از اين روي اسبان اساطيري و همچنين اسب مقدسین و بزرگان ، سفید بوده است.
ب - اسب سياه :
اسب قهرمانان و دلاوران شاهنامه غالباً به رنگ سياه بوده اسب گشتاسب نيز سياه رنگ بود و « بهزاد » نام داشت. گشتاسب آنرا به پسر خود اسفنديار بخشيد و سرانجام آن چنانكه فردوسي آورده است، اسفنديار سوار بر اين اسب سياه به دست رستم كشته مي‌شود.
ج- اسب ابلق :
اسب ابلق يا« خِنگ شباهنگ » ، به معني سياه و سفيد است كه تركيب وصفي است و كنايه از قمر است در ادب فارسي اسب سياه و سفيد را به سپيده دم كه هنوز هوا نيمه روشن و تاريك است ، تشبيه نموده‌اند.
د- اسب سرخ :
يكي از محبوبترين رنگها براي اسب، رنگ « كُميت » است كه در فرس نامه‌ها ،آن را اسب سرخ يال و دم سياه گفته اند و درجاتی دارد و بر اساس تنوع رنگ نامهای متفاوت بر آن نهاده اند « کرنگ » « خرماگون » « کهر » « رنگ ورد » ( گل سرخ ) و « میگون » که یال و دم سیاه دارد و نسبت به کمیت از سیاهی آن کاسته شده است از دیگر اسبهای سرخ رنگ « سمند » است و آن سرخی کامل نیست و در اندامش موهای سیاه مایل به سرخی دیده می شود اسب سمند هم درجاتی دارد که از انواع آن « سیاه سمند ، زرد سمند و سمور سمند » را می توان نام برد .
هـ - اسب ابرش :
« ابرش » را شاید بتوان در حوزه رنگهای سفید طبقه بندی کرد و اسب ابرش در اصل سپید است ولی لکه ها و نقطه هایی به رنگ دیگر بر آن افتاده است بعضی آن را سرخ و سفید درهم معنی کرده اند و اگر دارای لکه های آبی باشد آن را « نیله ابرش » نام اند .
و- اسب بور : اسب سرخ روشن است .
ی - اسب زرد :
زردی اسب باید به رنگ شعله ی آتش زرده تخم مرغ یا زردی گل نیلوفر باشد . اسبی که دارای یال و دم زرد است را « اصفر » می نامند .
7- نژادهای اسب :
در مورد نزاد های اسبها پُولاک که در سالهای بین 1851 تا 1860 میلادی در ایران می زیسته، اسبهای ایران را به پنج گروه تقسیم کرده است: 1- اسب عربی خالص،2- اسب ترکمن،3- اسب کردی، 4- اسب قره باغ، 5- اسبهای بومی
4- تزئینات ، آرایش و پوشش اسبها :
1-4 تزئینات:
قبل از اینکه بخواهیم در مورد تزئینات اسب صحبت کنیم باید جزء به جزء توضیح دهیم که
به طورکلی تزئینات اسبها شامل: 1- ستام و یراق و کلگی،2- دهنه یا لگام،3- رکاب ، 4- زین ،
5- تازیانه می شوند
2-4و3-4 آرایش و پوشش اسبها:
به طورکلی اسبها در دوران های مختلف دارای آرایش خاصّی برای یال و دم و پوششهای خود داشتند که آنها را از دیگراسب های سپاه دشمن مجزا می نموده به طورمثال در دوره هخامنشی موی یال را کوتاه می کردند و موی کاکل را با حلقه ای می بستند . مجموعۀ پوشش هایی که براسب گذاشته می شود را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
1-رواندازهای مرتبط با زین روزینی – روکپلی : روزینی نقش کوسن و بالش را دارد و زیرزینی برای پوشش کپل و پشت اسب که اولی برای راحتی سوار و دومی برای راحتی اسب. روکپلی یا همان زیرزینی از زیرزین تا نزدیک دم ادامه دارد.
2- جُل اسب :
کلمۀ جُل به معنی پوشاک و پوشش جُل علاوه برگرم نگه داشتن اسب، لباس مهمانی او نیز است در مجالس عروسی و یا اعیاد ملّی دید و بازدید های رسمی همان طوری که سوار ظاهر خود را می آراید به آرایش اسبش نیز می پردازد او را با بهترین جُلها تزئین می کند. این رسم هنوز در بین عشایر است در گذشته بین شاهان و اشراف معمول بوده است.
3- زینپوش یا غاشیه :
زینپوش را وقتی که از اسب پیاده می شوند روی اسب می اندازند تا زین از گزند و غبار و باران درامان بماند و هم زین بی سوار موجب تداعی های ناگوار نگردد.
نتیجه گیری کلّی و بررسی فرم طراحی اسب در مکاتب مختلف هنری :
همانطورکه قبلاً نیز اشاره شد ایران یکی از سرزمین هایی بوده است که قدمت وجود اسب در آن زیاد بوده و از دوران غارنشینی در این سرزمین« اسب نگاره » وجود داشته است و پادشاهان ایرانی هم برای این حیوان نجیب اهمیت زیادی قائل می شدند. بطوریکه کورش در آن زمان مجموعه قوانینی مدون وضع نموده است، برای حمایت از حیوانات و بخصوص اسب و برای عدم رعایت آن تنبیهات سختی را در نظرگرفته است. به طورمثال : مجازات زخم زدن به اسب و گاو 150 ترکۀ مسی به همراه خرج معالجه از کتاب« قوانین دامپزشکی» می باشد. در چنین سرزمینی که به این اندازه به این حیوان توجه می شده ، مشخص است که باید در نگاره های آن هم در تمامی دوران ها نقش اسب وجود داشته باشد. در حالات بدن، طراحی و آناتومی اسب از دوران سلجوقی تا پایان دورۀ تیموری سیر صعودی داشتیم و در دورۀ صفوّیه کمی کارها ضعیف تر از تیموری شد. در ابتدا ، فرم های ابتدایی سلجوقی دارای طراحی ضعیف بوده و اسبهایی از نظر طراحی غیر استاندارد دیده می شود و فرم ها خشک است ولی هر چه پیش می رویم، حرکت دم، طبیعی بودن حالت چهره و صورت زیبا به شکل واقعی (رئال) کار شده تزئینات اسبها در همه دوران ها بوده است، ولی در دورۀ تیموری اوج داشته همیشه اسب شاهان و بزرگان از همه نظر مثل رنگ و پوشش و نژاد و تزئینات برتر بوده و برای کارگزاران معمولاً از استر استفاده می شده است.
اسبهای شاخص پاهای سفید یا پیشانی سپید داشتند. اسب حضرت محمد (ص) به نام براق که با صورت انسان طراحی شده و مرکب حضرت علی (ع) از نمونه های بارز « اسب نگاره ها » می باشند .
* به طورکلی در تمام دوران ایرانی ها به اسب اهمیت می داده اند. ایران غیر از آثار زیبای تصویری که در این زمینه دارد، یکی از کشورهایی بوده که در قدیم ابزار و آلات اسبی را به کشورهای دیگر صادر می کرده است . به طور مثال: برای یک سگک ، حلقه یا زنجیر و لگام چه تزئینات ظریفی روی فلز و چرم انجام داده، که این خود غیر از صنعت یک نوع کار هنری است ، وابسته به اسبها که برای ایرانیان کسب درآمد می کرده است.
در طول دوره های مختلف ، فرم قرارگرفتن اسبها در تصاویر از نظر ترکیب بندی تفاوت پیدا می کند. در دوره تیموری 2 یا 3 و 4ردیف سر اسب پشت سر هم دیده می شود. در دوره مغول اسبهایی با سرهای روی هم با حرکات مختلف گردن دیده می شود. در همه دوران ها اسب با بدن نیمه در نقاشی ها وجود دارد، ولی این نشان دهندة این نمی باشد که قدرت طراحی آنها را نداشته اند. بلکه نشانۀ این است که می خواستند ترکیبی زیباتر بیآفرینند. مثلا ً: در جنگها دو سِری اسب به شکل بدن نیمه یعنی فقط سر وگردن، دو سپاه را در کنار صفحه، و چندین اسب کامل در وسط تصویر نمایان است.

منبع:گروه هنر راهنمایی - جایگاه اسب در هنر
 
بالا