اصول‌ اوليه‌ تربيت‌

reihaneh

Member
اصول‌ اوليه‌ تربيت‌
اصولي‌ بر تربيت‌ اوليه‌ اسب‌ جوان‌ حاكم‌ است‌ كه‌ با اعتقاد به‌ آنها از آسيب‌هاي‌ جسمي‌ و رواني‌ او پيشگيري‌ مي‌كند. در آلمان‌ براي‌ تربيت‌ كنندگان‌ حرفه‌اي‌ اسب‌ آزمونهائي‌ وجود دارد تا همگان‌ بدانند چه‌ كسي‌ اسب‌ آنها را تربيت‌ مي‌كند. اين‌ آزمونها داراي‌ شش‌ بخش‌ است‌ كه‌ به‌ ترتيب‌ عبارتند از: انعطاف‌پذيري‌، آهنگ‌، تماس‌، تحرك‌، حفظ‌ راستا و تجمع‌. پيروي‌ از اين‌ اصول‌ تربيتي‌ درست‌ترين‌ روش‌ براي‌ پرورش‌ توانائيهاي‌ طبيعي‌ اسب‌ است‌. روند توسعه‌ دانش‌ اصول‌ تربيتي‌، بر مبناي‌ دانش‌ كلاسيك‌ سواري‌ نهفته‌ در قوانين‌ حاكم‌ بر سواره‌ نظام‌ آلمان‌ استوار است‌. اين‌ بخش‌ داراي‌ اهميت‌ بسزائي‌ است‌ چرا كه‌ تمام‌ اصول‌ تربيتي‌ اسب‌ بر روي‌ ستونهاي‌ آن‌ بنا مي‌شود.
مهم‌ترين‌ مسئله‌، تأثير گزاري‌ بر روي‌ حركت‌هاي‌ اسب‌ است‌. نه‌ اينكه‌ وقتي‌ خود را با حركتهاي‌ او هماهنگ‌ كرديم‌ كار را تمام‌ شده‌ بدانيم‌. من‌ به‌ (روش‌ طبيعي‌ تربيت‌ اسب‌) معتقد نيستم‌، چرا كه‌ در اين‌ روش‌ ما اجازه‌ دخالت‌ در كار اسب‌ نداريم‌ و بايد او را آزاد بگزاريم‌ تا با روش‌ طبيعي‌ خودش‌ حركت‌ كند. اگر همه‌ چيز به‌ خوبي‌ پيش‌ برود اين‌ روش‌ عالي‌ است‌، ولي‌ اگر مشكلي‌ پيش‌ آمد و اسب‌ به‌ مقاومت‌ برخواست‌ تكليف‌ چيست‌؟ من‌ طالب‌ اطاعت‌ محض‌ هستم‌. موقعيتي‌ كه‌ تحت‌ شرايط‌ تحرك‌پذيري‌ قرار دارد، اگر چه‌ جزئي‌ از آزمون‌ اصول‌ تربيت‌ اسب‌ نيست‌ ولي‌ مهم‌ترين‌ جزء روش‌ خود من‌ است‌. پس‌ از اينكه‌ اسب‌ به‌ مرحله‌ انعطاف‌پذيري‌ و حفظ‌ آهنگ‌ حركت‌ رسيد من‌ اين‌ مرحله‌ را شروع‌ مي‌كنم‌.
طبقه‌بندي‌ مراحل‌ تربيت‌ اسب‌ جوان‌
در اين‌ قسمت‌ مي‌خواهم‌ اصول‌ مربوط‌ به‌ طبقه‌بندي‌ مراحل‌ تربيت‌ اسب‌ جوان‌ و رابطه‌ آن‌ با اصول‌ ابتدائي‌ تربيت‌ اسب‌ را به‌ بحث‌ بگزارم‌.

حركت‌ آزادانه‌ شاداب‌ و طبيعي‌
ابتدا با توسعه‌ انعطاف‌پذيري‌ به‌ اين‌ معني‌ كه‌ اسب‌ تمام‌ عضلات‌ خود را بدون‌ هيچگونه‌ مقاومتي‌ در خدمت‌ اندام‌ خود قرار مي‌دهد - اسبي‌ كه‌ نرم‌ و راحت‌ است‌ - شروع‌ مي‌كنيم‌.
هدف‌ توسعه‌ حركت‌ طبيعي‌ است‌ و قبل‌ از اينكه‌ اسبي‌ به‌ مرحله‌ انعطاف‌پذيري‌ نرسيده‌ باشد، ما نمي‌توانيم‌ كار بدن‌سازي‌ و يا آموزش‌ او را شروع‌ كنيم‌. براي‌ رسيدن‌ به‌ انعطاف‌پذيري‌ مي‌بايست‌ به‌ هنگام‌ خروج‌ اسب‌ از اصطبل‌ حركت‌ او را با حركتي‌ كه‌ در طبيعت‌ و به‌ هنگام‌ زندگي‌ در مزرعه‌ داشت‌ هماهنگ‌ كنيم‌. مي‌ بايست‌ درك‌ كنيم‌ اسبي‌ تازه‌ وارد به‌ اصطبل‌ از اين‌رو كه‌ عادت‌ ندارد 23 ساعت‌ از روز را در محيطي‌ بسته‌ بي‌حركت‌ بماند، عضلاتش‌ خشك‌ مي‌شود. اسب‌ در طبيعت‌ موجود رونده‌ (متحرك‌) است‌ و وقتي‌ ما او را در اصطبل‌ محبوس‌ مي‌كنيم‌، در محيط‌ غير طبيعي‌ قرار گرفته‌ و (خشك‌) مي‌شود. قبل‌ از اينكه‌ آموزش‌ او را شروع‌ كنيم‌، مي‌بايست‌ اين‌ (خشكي‌) را از بين‌ ببريم‌. اين‌ مفهوم‌ انعطاف‌پذيري‌ است‌.
كار حقيقي‌ پس‌ از دست‌يابي‌ به‌ انعطاف‌پذيري‌ شروع‌ مي‌شود. بيشتر سواركاران‌، دقت‌ زياد با تلاشي‌ كم‌ براي‌ دست‌يابي‌ به‌ مرحله‌ انعطاف‌پذيري‌ صرف‌ مي‌كنند. برداشت‌ آنها از انعطاف‌پذيري‌ غلط‌ است‌ چرا كه‌ اسب‌ روي‌ دست‌ها افتاده‌ و شفافيت‌ گام‌هاي‌ طبيعي‌ خود را از دست‌ مي‌دهد. بنابراين‌ وسواس‌ بيش‌ از حد در اين‌ مرحله‌ زنگ‌ خطر است‌.
آهنگ‌ (وزن‌) Rhythm نتيجه‌ منطقي‌ انعطاف‌پذيري‌، و مفهوم‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ اسب‌ با حفظ‌ وزن‌ (آهنگ‌) كه‌ عبارت‌ است‌ از تداوم‌ (حفظ‌ آهنگ‌)، صحيح‌ (منظم‌) در هرگام‌ كه‌ در آلمان‌ آن‌ را Takt مي‌گويند، حركت‌ مي‌كند. پس‌ از اينكه‌ حالت‌ انقباض‌ و خماري‌ ناشي‌ از استراحت‌ درون‌ اصطبل‌ از بين‌ رفت‌ و اسب‌ كمي‌ تنبل‌ به‌ نظر رسيد، مي‌توان‌ اثرها را به‌ اجرا گذاشت‌. حال‌ سواركار مي‌تواند بر اسبي‌ كه‌
منقبض‌ نيست‌ و پشت‌ او كاملا" نرم‌ است‌ و به‌طور طبيعي‌ حركت‌ مي‌كند، به‌ منظور دست‌يابي‌ به‌ حركت‌ طبيعي‌ موزون‌، تأثيرگزاري‌ را شروع‌ كند.
اسب‌ به‌طور طبيعي‌ به‌ سه‌ روش‌، قدم‌، يورتمه‌ و چهارنعل‌ حركت‌ مي‌كند. هريك‌ از اين‌ گام‌ها ترتيب‌ خاص‌ خود را دارند قدم‌ چهار مرحله‌، يورتمه‌ دو چهارنعل‌ سه‌ مرحله‌ دارند. دست‌يابي‌ به‌ گام‌هاي‌ طبيعي‌ يا به‌ عبارت‌ ديگر آهنگ‌ صحيح‌ گام‌ها (نظم‌) در حاليكه‌ به‌طور منظم‌ تكرار مي‌شوند، در آلمان‌ Takt گفته‌ مي‌شود. منظم‌ كردن‌ گام‌ها مهمترين‌ وظيفه‌ سواركار اسب‌ جوان‌ است‌. براي‌ دست‌يابي‌ به‌ اين‌ مرحله‌ سوار كار به‌ آرامي‌ با حركت‌ اسب‌ هماهنگي‌ كرده‌ او را كمك‌ مي‌كند كه‌ متعادل‌ شود. پس‌ سواركار براي‌ دست‌يابي‌ به‌ آهنگ‌ مداوم‌ صحيح‌ (Takt) بايد اسب‌ را متعادل‌ كند.
اسب‌ در طبيعت‌ متعادل‌ حركت‌ مي‌كند. ولي‌ وقتي‌ سواركار وزن‌ خود را به‌ او تحميل‌ مي‌كند، بيشتر اين‌ وزن‌ بر روي‌ دستهاي‌ او افتاده‌ و فشار بيش‌ از حدي‌ به‌ آنها وارد مي‌كند. وزن‌ تقسيم‌ شده‌ قابل‌ حمل‌تر است‌، و سواركار با تقسيم‌ صحيح‌ وزن‌ بر روي‌ اسب‌ او را متعادل‌ مي‌كند. كار طولاني‌ و سبك‌ با اسب‌ او را از حالت‌ انقباض‌ خارج‌ مي‌كند، ولي‌ وقتي‌ كمي‌ خسته‌ شد مي‌توان‌ او را متعادل‌ كرد. بايد پشت‌ اسب‌ را نرم‌ كرد و سواري‌ طولاني‌ و سبك‌ آسانترين‌ راه‌ رسيدن‌ به‌ آن‌ است‌ ولي‌ كار طولاني‌ و سبك‌ اسب‌ را از تعادل‌ خارج‌ مي‌كند و مفهوم‌ تعادل‌ اين‌ است‌ كه‌ وزن‌ به‌ درستي‌ روي‌ چهار دست‌ و پا تقسيم‌ شده‌ باشد.
اسب‌ بيشتر وزن‌ را روي‌ دست‌هايش‌ حمل‌ مي‌كند و ما با تمرين‌ به‌ تدريج‌ قسمت‌ عقب‌ را قوي‌ مي‌كنيم‌ تا تقسيم‌ وزن‌ را تعديل‌ كرده‌، اسب‌ وزن‌ بيشتري‌ را روي‌ آن‌ قسمت‌ تحمل‌ كند تا، قسمت‌ جلو (دستها) آزادتر شده‌ حركت‌ آزادانه‌تري‌ داشته‌ و بتواند گام‌هايش‌ را بكشد.
راه‌ انتخاب‌ شده‌ براي‌ متعادل‌ كردن‌ اسب‌ بسيار مهم‌ است‌. ابتدا سوار بايد تمام‌ توجه‌ خود را به‌ حركت‌ آزادانه‌ به‌ جلو معطوف‌ كرده‌ و حركت‌ها را موزون‌ كند، سپس‌ اثرهاي‌ دقيقي‌ به‌ اجرا بگزارد، تا پاهاي‌ اسب‌ بيشتر به‌ زير كشيده‌ و متعادل‌تر شود. اگر سواركار خيلي‌ زود توقع‌ خود را بالا ببرد گامها سريعتر مي‌شوند و اگر نشست‌ خود را سنگين‌ كند اسب‌ عقب‌ خود را پائين‌ مي‌كشد. در مراحل‌ اوليه‌ آموزش‌ احساس‌ طبيعي‌ سوار بسيار مهم‌ است‌. بنابراين‌ او همواره‌ خود را با اسب‌ هماهنگ‌ مي‌كند. براي‌ حفظ‌ توازن‌، اسب‌ بايد بياموزد وزن‌ سوار را در حالت‌ تعادل‌ حمل‌ كند تا بتواند به‌ راحتي‌ و آزادانه‌ به‌ جلو حركت‌ كند. وقتي‌ مي‌توان‌ گفت‌ حركت‌ اسب‌ بطور طبيعي‌ متعادل‌ است‌ كه‌ به‌ اين‌ مرحله‌ رسيده‌ تداوم‌ و آهنگ‌ صحيح‌ در حركت‌ او مشهود باشد.
سوار اگر مي‌خواهد هرچه‌ بيشتر روي‌ حركت‌ اسب‌ اثر بگزارد، مي‌بايست‌ تا مي‌تواند خود را در خدمت‌ آموزش‌ او قرار دهد تا اسب‌ به‌ راحتي‌ به‌ اثرهاي‌ حركت‌ به‌ جلو، عقب‌ و جوانب‌ جواب‌ مساعد بدهد. تحرك‌ يعني‌ اسب‌ به‌ راحتي‌ به‌ اثرها جواب‌ دهد. پس‌ به‌ اسبي‌ متحرك‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ آزادانه‌ به‌ جلو حركت‌ كرده‌ انعطاف‌پذير باشد و به‌ اثرهاي‌ حركت‌ به‌ جلو، عقب‌ و جانبي‌ سوار كار به‌ راحتي‌ و با آرامش‌ جواب‌ مي‌دهد.
هرچه‌ مراحل‌ آموزش‌ اسب‌ پيشرفته‌تر مي‌شود، اثرها سبك‌تر به‌ اجرا گزارده‌ مي‌شوند. به‌ هنگام‌ آموزش‌ ممكن‌ است‌ اثرها به‌طور قابل‌ درك‌ به‌ اجرا گزارده‌ شوند، اما سوار مي‌بايست‌ توجه‌ داشته‌ باشد كه‌ اين‌ يكي‌ از مراحل‌ آموزش‌ است‌ و اثرها مي‌بايست‌ به‌تدريج‌ سبك‌ و سبكتر اجرا شوند.
در هريك‌ از مراحل‌ جديد آموزش‌ ممكن‌ است‌ اثرها با قدرت‌ اجرا شوند تا اسب‌ حداكثر تلاش‌ خود را بكند. به‌ اين‌ خشونت‌ نمي‌گويند. از شلاِ و مهميز كمك‌ گرفته‌ نمي‌شود. من‌ اگر احساس‌ كنم‌ اسب‌ سردرگم‌ شده‌ يك‌ درس‌ به‌ عقب‌ برمي‌گردم‌ ولي‌ خيلي‌ از سواركاران‌ به‌ هنگام‌ سردرگمي‌ اسب‌ از كوره‌ بدر رفته‌، عصباني‌ مي‌شوند و اسب‌ را تحت‌ فشار مي‌گزارند تا فرمان‌ را اجرا كند. عاقبت‌ ممكن‌ است‌ اسب‌ را خسته‌ كرده‌ و در آن‌ جلسه‌ به‌ خواسته‌ خود برسند، ولي‌ در جلسه‌ بعدي‌ هرگز. ما مي‌خواهيم‌ اسب‌ را تحت‌ انقياد درآوريم‌ ولي‌ نه‌ به‌ قيمت‌ خراب‌ كردن‌ او. وقتي‌ اسب‌ خسته‌ شده‌ تمرين‌ بايد قطع‌ شود، چرا كه‌ اسب‌ خسته‌ نمي‌تواند با تمام‌ وجود در خدمت‌ تمرين‌ و آموزش‌ باشد. اسب‌ خودرو نيست‌، اشبتاه‌ نكنيد. اصل‌ در اين‌ مرحله‌ از تمرين‌ ادغام‌ تحرك‌ و وقار است‌ كه‌ در آلماني‌ "Schwung" گفته‌ مي‌شود. اسبي‌ كه‌ در مزرعه‌ مشغول‌ چراست‌ مي‌تواند، چند گامي‌ حركت‌ موقرانه‌ (نزديك‌ به‌ خرامش‌) داشته‌ باشد. هدف‌ ما پرورش‌ عضلات‌ با استفاده‌ از روش‌ صحيحي‌ است‌ كه‌ اين‌ قوه‌ را به‌ فعل‌ درآورد، و تحرك‌ ايجاد شده‌ در عقب‌ را به‌ پشت‌ و گردن‌ اسب‌ منتقل‌ كند. ولي‌ هنگامي‌ به‌ اين‌ هدف‌ مي‌رسيم‌ كه‌ اسب‌ حركت‌ منظم‌ به‌ جلو داشته‌ و دستهاي‌ سوار با دهان‌ او تماس‌ داشته‌ باشد. اگر فشار بياوريم‌ اسب‌ بر سرعت‌ حركت‌ مي‌افزايد و نظم‌ در گامها را از دست‌ مي‌دهد. ممكن‌ است‌ خود هم‌ ميل‌ به‌ حركت‌ به‌ جلو داشته‌ باشد ولي‌ تحرك‌، همراه‌ با وقار نيست‌. شرايطي‌ كه‌ حركت‌ موقرانه‌ و به‌ جلو را ايجاد مي‌كند، فقط‌ تماس‌ دست‌ سوار كار از طريق‌ دستجلو با دهان‌ اسب‌ است‌. ابتدا بايد به‌ اسب‌ بياموزيم‌ كه‌ به‌ اثر دستجلوها جواب‌ بدهد و سپس‌ از آن‌ استفاده‌ كنيم‌.
تماس‌ لازمه‌ تحرك‌ موقرانه‌ است‌ تا هر آنچه‌ اسب‌ در توان‌ دارد. به‌ نمايش‌ بگزارد. تماس‌ فقط‌ از طريق‌ دستجلوها نيست‌ بلكه‌ ساقها و وزن‌ سوار هم‌ مي‌بايست‌ در اين‌ امر مشاركت‌ داشته‌ باشند. براي‌ تفهيم‌ بيشتر اين‌ تماس‌ها به‌ اسب‌ بايد او را در حاليكه‌ تحرك‌ دارد و به‌ جلو حركت‌ مي‌كند تحت‌ آموزش‌ قرار بدهيم‌ كه‌ اين‌ دروس‌ شامل‌: نيم‌ توقف‌، اثر ساِ و اثرهاي‌ بازدارنده‌ است‌. اين‌ها مراحل‌ اوليه‌ آموزش‌ براي‌ برقراري‌ تماس‌ است‌.
اسب‌ مي‌بايست‌ به‌ اثرهاي‌ ساِ، دست‌ و وزن‌ سوار جواب‌ دهد. اين‌ اثرها بايد در هماهنگي‌ كامل‌ با يكديگر عمل‌ كرده‌ و به‌ اسب‌ بياموزد كه‌ به‌ جلو و جوانب‌ حركت‌ كرده‌ و يا حركت‌ انتقالي‌ معكوس‌ انجام‌ دهد. قبل‌ از اينكه‌ اسب‌ اين‌ اثرهاي‌ پايه‌ را نياموزد نمي‌توانيم‌ توقع‌ تحرك‌ موقرانه‌ و پس‌ از آن‌ تجمع‌ را از او داشته‌ باشيم‌. چرا كه‌ هنوز نتوانسته‌ايم‌ به‌ اندازه‌ كافي‌ روي‌ اسب‌ اثر گذاشته‌ باشيم‌.
اگر فقط‌ دستجلو را به‌ عقب‌ كشيده‌ و يا جمع‌ كنيم‌ مفهومش‌ تماس‌ نيست‌. تماس‌ زماني‌ قابل‌ درك‌ است‌ كه‌ تمام‌ وجود اسب‌ در كنترل‌ بوده‌ و بتواند تمام‌ قدرت‌ خود را به‌ بهترين‌ نحو به‌ نمايش‌ بگزارد و گام‌هايش‌ نظمي‌ قابل‌ قبول‌ داشته‌ باشند. اين‌ تعريف‌ تماس‌ است‌. ساِها، دستها، و وزن‌ سواركار اسب‌ را به‌ حالتي‌ درمي‌آورند كه‌ خود و سوار را به‌ راحتي‌ حمل‌ كند. پرورش‌ عضلات‌ باعث‌ تحرك‌ با بهره‌گيري‌ از حداكثر توان‌ اسب‌ است‌.
هدف‌ نهائي‌ از تماس‌ برقراري‌ تعادل‌ بين‌ طرفين‌ دهان‌ اسب‌ و مستلزم‌ صرف‌ وقت‌ است‌. حتي‌ در اسبهاي‌ درساژ سطح‌ بالا هم‌ اسبهائي‌ با يك‌ طرف‌ خوب‌ و يك‌ طرف‌ دهان‌ بد ديده‌ مي‌شوند. اثر هر دو دست‌ همواره‌ بايد به‌ يك‌ اندازه‌ باشند تا اسب‌ به‌ خوبي‌ آموزش‌ ببيند. در مراحل‌ اوليه‌ تمرين‌ اگر يك‌ طرف‌ دهان‌ هم‌ خوب‌ باشد سوار بايستي‌ راضي‌ باشد. اگر سوار دقت‌ زيادي‌ در هماهنگي‌ تماس‌ دست‌ها داشته‌ باشد، اسب‌ در قسمت‌ جلوتر از جدوگاه‌ كاملا" نرم‌ مي‌شود. سوار نبايد فراموش‌ كند حركت‌ همواره‌ از عقب‌ به‌ جلو است‌. تماس‌ زماني‌ مفهوم‌ پيدا مي‌كند كه‌ اسب‌ تحركي‌ ايجاد شده‌ از قسمت‌ عقب‌ داشته‌ و همواره‌ از عقب‌ به‌ جلو حركت‌ كند و عضلات‌ قسمت‌ عقب‌ او پرورده‌ شده‌ و با به‌ اجرا گزاردن‌ اثرهاي‌ حركتي‌ اسب‌ در دست‌ قرار بگيرد و به‌ دهنه‌ شود. اغلب‌ اثر يك‌ دست‌ بيشتر از ديگري‌ است‌ كه‌ اگر دستها ثابت‌ نگه‌ داشته‌ شوند عاقبت‌ تماس‌ اصلاح‌ خواهد شد و اگر دستها دائماً تكان‌ بخورند اين‌ خطر وجود دارد كه‌ اسب‌ روي‌ دست‌ افتاده‌، آهنگ‌ نامنظمي‌ در حركت‌ ايجاد شده‌ و منبع‌ تحرك‌، از عقب‌ به‌ جلو منتقل‌ شود.
"Schwung" ادغام‌ تحرك‌ و وقار
با تماس‌ مي‌توان‌ "Schwung" را توسعه‌ داد. وقتي‌ قسمت‌ عقب‌ اسب‌ با تحرك‌ و جهش‌، اسب‌ و سوار را به‌ جلو مي‌راند اسب‌ در بهترين‌ حالت‌ تحرك‌ قرار دارد و انرژي‌ توليد شده‌ در قسمت‌ عقب‌ در يورتمه‌ و چهار نعل‌، در حاليكه‌ حالت‌ نوساني‌ دارد، به‌ جلو منتقل‌ شده‌ و موجب‌ تحرك‌ مي‌شود كه‌ مي‌گويند اسب‌ با تمام‌ وجود در حال‌ حركت‌ است‌ و اين‌ مفهوم‌ "Schwung" است‌.
هدف‌ درساژ دست‌يابي‌ به‌ نهايت‌ "Schwung" است‌ تا ما تعبير بيشتري‌ از تحرك‌ داشته‌ باشيم‌. منظور ما تقويت‌ گامهاي‌ طبيعي‌، متعادل‌ و متوازن‌ و موزون‌ كردن‌ آنهاست‌ تا گامها بدون‌ انقباض‌، يا هرز گزاردن‌ دست‌ها و پاها داراي‌ تعليق‌ بيشتري‌ باشند.
هريك‌ از دست‌ و پاها بايد قاطعانه‌ در جاي‌ خود قرار بگيرد. اين‌ حركت‌ را براي‌ لحظاتي‌ در حركت‌ اسب‌ در طبيعت‌ مي‌توان‌ ديد و منظور ما تقويت‌ اين‌ توانائي‌ طبيعي‌ از طريق‌ پرورش‌ عضلات‌ است‌، تا اسب‌ به‌ راحتي‌ حركت‌ را انجام‌ دهد. "Schwung" به‌ اسب‌ قدرت‌ مي‌دهد تا از توانائي‌هاي‌ طبيعي‌ خود در حركت‌ حداكثر بهره‌برداري‌ را بكند. بعضي‌ اسبها به‌طور طبيعي‌ خزيده‌ حركت‌ مي‌كنند و نبايد فراموش‌ كرد كه‌ هر آنچه‌ اسب‌ در قوه‌ دارد مي‌توان‌ به‌ فعل‌ تبديل‌ كرد و نه‌ بيشتر و بدين‌ معني‌ است‌ كه‌ او بايد هر چهار دست‌ و پا را با قدرت‌ به‌ حركت‌ درآورد و اين‌ ميسر نيست‌ مگر بهره‌گيري‌ از عضلات‌ پرورده‌ شده‌ قسمت‌ عقب‌ براي‌ به‌ حركت‌ درآوردن‌ پاها و حركت‌ دادن‌ آنها به‌ راحتي‌. خيلي‌ها فراموش‌ مي‌كنند كتف‌هاي‌ اسب‌ هم‌ مهم‌ هستند و نيايد خشك‌ باشند. آنها مي‌بايست‌ براي‌ حركت‌ آزادانه‌ به‌ جلو پرورانده‌ شده‌ باشند. درست‌ است‌ كه‌ انرژي‌ از عقب‌ توليد مي‌شود ولي‌ چگونه‌ مي‌تواند به‌ قسمت‌ جلو كه‌ همچنان‌ خام‌ هستند منتقل‌ شده‌ و كارآئي‌ داشته‌ باشد در اين‌ حالت‌ نمي‌توان‌ گفت‌ اسب‌ دومين‌ مرحله‌ از آموزش‌ را تكميل‌ كرده‌ است‌.
حفظ‌ راستا يا حركت‌ روي‌ خط‌ مستقيم‌
هدف‌ به‌ حركت‌ درآوردن‌ اسب‌ روي‌ خط‌ مستقيم‌ است‌. تجربه‌ نشان‌ داده‌ تقريباً همه‌ اسبهاي‌ جوان‌ براي‌ حركت‌ روي‌ خط‌ مستقيم‌ مشكل‌ دارند. گفته‌ مي‌شود مشكل‌ در انحناء طبيعي‌ ستون‌ فقرات‌ است‌. همانگونه‌ كه‌ بيشتر انسانها راست‌ دست‌ هستند اسبها هم‌ سمت‌ چپ‌ قوي‌تري‌ دارند. موسلر معتقد است‌ اين‌ حالت‌ در اثر وضعيت‌ كره‌ در رحم‌ مادر به‌ وجود مي‌آيد. بنابراين‌ كار بر روي‌ هر دو دست‌ براي‌ ايجاد تعادل‌ و حركت‌ دستها و پاها كه‌ روي‌ خط‌ مستقيم‌ يكديگر را تعقيب‌ كنند ضروري‌ است‌. به‌ اين‌ مي‌گويند اسب‌ را مستقيم‌ كردن‌ يا واداشتن‌ او به‌ حركت‌ روي‌ خط‌ مستقيم‌.
در مرحله‌ اوليه‌ تمرين‌، دست‌يابي‌ به‌ "Schwung" با اهميت‌تر از مستقيم‌ كردن‌ است‌. اعتقاد بر اين‌ است‌ كه‌ اسب‌ در طبيعت‌ مستقيم‌ نيست‌ و ما او را وامي‌داريم‌ تا مستقيم‌ حركت‌ كند. اسب‌ ذاتاً داراي‌ انحناء در ستون‌ فقرات‌ است‌ و ما مي‌بايست‌ اين‌ نقيصه‌ را برطرف‌ كنيم‌. نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ مستقيم‌ بودن‌ طبيعي‌ است‌، بلكه‌ اسب‌ بايد حركت‌ مستقيم‌ داشته‌ باشد. چرا كه‌ خواسته‌ ما اين‌ است‌ كه‌ اگر اسب‌ مستقيم‌ باشد حركت‌ او بهتر است‌. براي‌ رفع‌ اين‌ نقيصه‌ مي‌توان‌ از همان‌ ابتدا روي‌ او كار كرد، تا در اثر تمرين‌هاي‌ مداوم‌ اسب‌ بتواند در مراحل‌ پيشرفته‌ آموزش‌ راستاي‌ حركت‌ را حفظ‌ كند. مستقيم‌ كردن‌ اسب‌ جوان‌ به‌ بهاي‌ تغيير حالت‌ حركت‌ او به‌ دست‌ مي‌آيد. ابتدا مي‌بايست‌ تماس‌ داشته‌ باشيم‌ و هرچه‌ راستاي‌ حركت‌ او را بيشتر اصلاح‌ مي‌كنيم‌. براي‌ اينكه‌ اسب‌ را كاملا" مستقيم‌ كنيم‌ بايد از اثرات‌ جانبي‌ استفاده‌ و اين‌ مسير نمي‌شود مگر اسب‌ را با اثرها آشنا كنيم‌. در صورتيكه‌ اسب‌ چهار مرحله‌ اوليه‌ آموزش‌ را با موفقيت‌ پشت‌ سر گزارده‌ باشد، مي‌توان‌ تمرين‌ حركت‌ روي‌ خط‌ مستقيم‌ را شروع‌ كرد.
دقت‌ كنيم‌ كه‌ به‌ هنگام‌ حركت‌ مستقيم‌، قسمت‌ جلو و يا جدگاه‌ او انحراف‌ نداشته‌ باشد. نبايد از پرورش‌ عضلات‌ جلوي‌ جدگاه‌ غفلت‌ كرد چرا كه‌ عضلات‌ پرورانده‌ شده‌ هر دو طرف‌ گردن‌ اسب‌ به‌ شدت‌ مورد نياز هستند. دست‌ جلوها همواره‌ بايد قاطعانه‌ با دهان‌ تماس‌ داشته‌ باشند چرا كه‌ اگر دستجلو راست‌ را جمع‌ كنيم‌ اسب‌ سر و گردن‌ را به‌ راست‌ متمايل‌ كرده‌، به‌ راست‌رو مي‌كند بدون‌ اينكه‌ انحناء قسمت‌ جلو او صحيح‌ باشد و شانه‌ چپ‌ او متمايل‌ به‌ خارج‌ حركت‌ مي‌كند. دستجلوها در دست‌ سوار، همانند دسته‌ دوچرخه‌ هستند در دستان‌ دوچرخه‌سوار.
آموزش‌ اصول‌ اوليه‌ با شروع‌ آموزش‌ تجمع‌ تمام‌ مي‌شود. پرورش‌ عضلات‌ اسب‌ و ايجاد انگيزه‌ حركت‌ به‌ جلو و آزادانه‌ هدف‌ دروس‌ اوليه‌ است‌. منظور از تجمع‌، توانائي‌ اسب‌ در حركت‌هاي‌ انتقالي‌ معكوس‌ و قدرت‌ تقسيم‌ متعادلانه‌ وزن‌ است‌. تجمع‌ يعني‌ قدرت‌ تحمل‌ وزن‌ بيشتري‌ روي‌ قسمت‌ عقب‌ از طريق‌ پائين‌تر بردن‌ آن‌ و به‌ زير كشيده‌ترشدن‌ مفاصل‌ خرگوشي‌ به‌ خاطر استفاده‌ هرچه‌ بيشتر از قدرت‌ طبيعي‌. تحمل‌ هرچه‌ بيشتر وزن‌ روي‌ پاها باعث‌ آزادي‌ هرچه‌ بيشتر دست‌ها و تمايل‌ مركز ثقل‌ به‌ عقب‌تر است‌. اين‌ نكته‌ نه‌ فقط‌ براي‌ اسب‌ درساژ كه‌ براي‌ اسب‌ پرش‌ و سه‌ روزه‌ هم‌ حائز اهميت‌ است‌. به‌عنوان‌ مثال‌ مي‌توان‌ به‌ قدرت‌ جهيدن‌ اسب‌ از نقطه‌ جهش‌ براي‌ عبور از مانع‌ اشاره‌ كرد.
در آموزش‌ اصول‌ اوليه‌ هيچگاه‌ زيادخواهي‌ و زياده‌روي‌ نمي‌كنيم‌. آموزش‌ بايد كامل‌ باشد نه‌ اينكه‌ بيش‌ از ظرفيت‌، چرا كه‌ دروس‌ پيشرفته‌ و تخصصي‌تر مكمل‌ دروس‌ اوليه‌ هستند. هرچه‌ آموزش‌ پيش‌تر برود مي‌توان‌ دقيق‌تر شد و سطح‌ توقع‌ را بالا برد. براي‌ اسب‌ مهم‌ است‌ كه‌ بدون‌ تحمل‌ فشاري‌ در تمرين‌ها مفهوم‌ آموزش‌ اوليه‌ را درك‌ كند، و بر مربي‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ اين‌ موضوع‌ وارد جزئيات‌ نشده‌ و تأكيدي‌ هم‌ نداشته‌ باشد كه‌ اسب‌ حتماً بايد هر آنچه‌ از او خواسته‌ شده‌ انجام‌ دهد. اصول‌ را مي‌بايست‌ در قالب‌ كل‌ طرح‌ آموزشي‌ در نظر گرفت‌ و توجه‌ داشت‌ كه‌ با پيشرفت‌ در آموزش‌ اسب‌ توانائي‌ خود در زمينه‌اي‌ كه‌ استعدادش‌ را داراست‌ به‌ نمايش‌ خواهد گزارد

منبع:کتاب اصول اولیه تربیت اسب های جوان
نویسنده:رینر کلیمکه
مترجم:مهدی جمشید خانی
 
بالا