اسب سفید کیش،وشاه سیاه مات

هزار گلم اگرم هست،هر هزار تویی / گلند اگر همه اینان،همه بهار تویی
دلم هوای تو دارد،هوای زمزمه ات / بخوان که جاری آواز جویبار تویی
به کار دوستی ات بی غشم،بسنج مرا / به سنگ خویش که عالی ترین عیار تویی
سواد زیستنم را،ز نقش تذهیبت / به جلوه آر که خورشید زرنگار تویی
برای من تو زمانی.نه روز و شب ،آری / که دیگران گذرانند و ماندگار تویی
تو جلوه ابدیت به لحظه می بخشی / که من هنوزم و در من همیشه وار تویی
یک بوم خط خطی، دو سه طرح سیاه و مات / پیوست عاشقانه ی ما هم به خاطرات
این روزهــــا دوباره دلم تنـگ می شود / این روزهـــا دوبــاره غزل گفته ام برات
از وزن شــعرهــای تو بیــرون نمــی زنـــم / مفعول و فاعــلات و مفاعیل و فاعــلات
ذهنم حیــاط خلـوتِ افکارِ گرگ و میش / روحم اسیـــر کشمکش ذهن بی ثبــات
شطرنج چشم هــای تو دل را تبــــاه کرد / اسب سفید کیش، وشاه سیـــاه، مــات
یک بوم خط خطی، دو سه طرح سیاه ومات / این آخرین نگاه به دنیاست، مرگ، کات

نرگس کاظمی زاده


منبع:?? ??? (??????)
 
بالا