«.. اسب سفيد وحشى با نعل نقره وار/ بس قصهها نوشته به طومار جادهها/ بس دختران ربوده ز درگاه غرفهها/ خورشيد بارها به گذرگاه گرم خويش/ از اوج قله بر کفل او غروب کرد / مهتاب بارها به سراشيب جلگهها / بر گردن سطبرش پيچيد شال زرد/ کهسار بارها به سحرگاه پر نسيم/ بيدار شد ز هلهله سم او ز خواب/ اسب سفيد وحشى اينک گسسته يال/ بر آخور ايستاده غضبناک/ سم مىزند به خاک/ گنجشکى گرسنه از پيش پاى او/ پرواز مىکنند/ ياد عنان گسيختگىهاش/ در قلعههاى سوخته ره باز مىکنند ...»
سطرهايى از معروفترين شعر منوچهر آتشى است که تصويرى از اسب را در آن برجسته مىکند چنانکه عباس صفارى گفته است؛ من دو اسب مىشناسم؛ يکى اسب آتشى و ديگرى هم؛ اسب آتشي.
منبع:چراغ هاي رابطه :: "منوچهر آتشی"اسب سفيد وحشى ( 29 آبان سالروز مرگ منوچهر آتشي شاعر معاصر ایران)
سطرهايى از معروفترين شعر منوچهر آتشى است که تصويرى از اسب را در آن برجسته مىکند چنانکه عباس صفارى گفته است؛ من دو اسب مىشناسم؛ يکى اسب آتشى و ديگرى هم؛ اسب آتشي.
منبع:چراغ هاي رابطه :: "منوچهر آتشی"اسب سفيد وحشى ( 29 آبان سالروز مرگ منوچهر آتشي شاعر معاصر ایران)