ارس(اترک*آق بیکه)

که ببینیم واقعا حرفهای آقای یزدانی صحت داره یا نه...

خوب خیلی خرید و فروش انجام میشه در حد قولنامه بدون مراجعه به فدراسیون.
حتی در حد حرف و اعتماد طرفین به همدیگه.

این اسب مکانش که مشخص شده و بوده،آقای نیکوفرد میتونستن و میتونن اقدام کنند.
 
از جناب آقای نظری ممنون هستم که شفاف سازی کردن
این موضوع دیگر تهمت نیست واقعیت داره
حالا بازم بعضی از دوستان ازش طرفداری کنند.....
 
خوب خیلی خرید و فروش انجام میشه در حد قولنامه بدون مراجعه به فدراسیون.
حتی در حد حرف و اعتماد طرفین به همدیگه.

این اسب مکانش که مشخص شده و بوده،آقای نیکوفرد میتونستن و میتونن اقدام کنند.
اینو دیگه خود مالک اسب باید پیگیری کند، شاید هم از مکانش بی اطلاع بوده. در هر صورت خود دانند!!
 
داستان این اسب مظلوم زیاده اما یه مقداره کوتاهشو تعریف میکنم
آقای زمانی این اسب رو تو کاشان میبینه و چشمش اونو میگیره اما پولی نداشته که بخره
چند روز بعد پیغام میده به آقای نیکوفر که بخرش بفرست پول تو حسابته
آفای نیکوفر هم از همه جا بی خبر که چه خوابی براش دیده ارس رو میفرسته تهران
ارس از تهران میره همدان و بعدش قزوین
اما بعد از حدود 2 سال پولی هنوز واریز نشده یعنی از اولم قرار نبود واریز بشه
این داستان ادامه دارد.............................
 
داستان این اسب مظلوم زیاده اما یه مقداره کوتاهشو تعریف میکنم
آقای زمانی این اسب رو تو کاشان میبینه و چشمش اونو میگیره اما پولی نداشته که بخره
چند روز بعد پیغام میده به آقای نیکوفر که بخرش بفرست پول تو حسابته
آفای نیکوفر هم از همه جا بی خبر که چه خوابی براش دیده ارس رو میفرسته تهران
ارس از تهران میره همدان و بعدش قزوین
اما بعد از حدود 2 سال پولی هنوز واریز نشده یعنی از اولم قرار نبود واریز بشه
این داستان ادامه دارد.............................
جناب یزدانی لطف کردید، داستان جالبی بود، منتظر ادامه آن هستیم...
 
من به اتفاق آقایان کریمیان .میرزائی و دهکردی به همدان رفتیم برای دیدن ارس و چند روز بعد من ارس را خریدم و به مدت 3 ماه پیش من بود.
در این مدت همیشه یک حسی بهم میگفت که این اسب مشکل داره و من بعدش ارس و چندتا مادیان دادم و مارشال را خریدم.
شاید در آن زمان احساس کردم بازم سرم کلاه رفته ولی الان خدا رو شکر میکنم مال حرام وارد زندگیم نشده.
حالا متوجه میشم خدا چقدر دوستم داشته و داره
 
داستان این اسب مظلوم زیاده اما یه مقداره کوتاهشو تعریف میکنم
آقای زمانی این اسب رو تو کاشان میبینه و چشمش اونو میگیره اما پولی نداشته که بخره
چند روز بعد پیغام میده به آقای نیکوفر که بخرش بفرست پول تو حسابته
آفای نیکوفر هم از همه جا بی خبر که چه خوابی براش دیده ارس رو میفرسته تهران
ارس از تهران میره همدان و بعدش قزوین
اما بعد از حدود 2 سال پولی هنوز واریز نشده یعنی از اولم قرار نبود واریز بشه
این داستان ادامه دارد.............................

من اصلا دوست ندارم از کسی طرفداری کنم.حتی با این آقای خریدار مشکلاتی هم دارم...
ولی بنظر شما همچین چیزی امکان داره که بدون چک کردن حساب اقدام به فرستادن اسب کرده باشند؟؟؟؟
 
من اصلا دوست ندارم از کسی طرفداری کنم.حتی با این آقای خریدار مشکلاتی هم دارم...
ولی بنظر شما همچین چیزی امکان داره که بدون چک کردن حساب اقدام به فرستادن اسب کرده باشند؟؟؟؟
طرف اعتماد کرده به آقای خریدار و اصلا فکر نمی کرده کلاه به این بزرگی سرش بره
جالبه این که 2 برادر اصلا قبول ندارن کلاهبرداری کردن و میگن پاپوشه
روز دادگاه همه چیز معلوم میشه.حالا هی پیغام میفرستند بیائید حل کنیم
چرا قبلا جواب تلفن نمیدادی دکی جون
 
ولی ای کاش کار به جاهای باریک تر نکشه و ختم به خیر بشه، با این کارها جلوه اسب ترکمن هم بهم میخوره!!
 
خیلی حیف شد، امسال تصمیم داشتم مادیانمو با ارس کشش کنم، یعنی از اون روزی که تبلیغشو تو مجله دیدم این تصمیمو گرفتم.
 
بالا