بیکار یک نفس ننشستیم تا سحر
شاعر:مرتضی امیری اسفندقه
فرشی به زیر ِپای تو از سبزه زار بود
من بودم و تو بودی و فصل ِبهار بود
افتاده بود، ماه در آغوش جویبار
خیره، نگاه ما به دل جویبار بود
زلفت نمی گذاشت ببینم تو را درست
! من تازه کار بودم و او کهنه کار بود
از من هزار پرسش ِپوشیده داشتی
انگار...