ناشناس
Active member
چگونگي رفتار با اسب جوان و آموزش او
معمولا" سواركارها اسبهاي جوان سه يا چهار ساله ميخرند و از اين ميان فقط تعداد كمي موفق ميشوند كه خود اسب را آموزش داده وارد مسابقهها كنند. پس بايد تا اندازهاي با رفتار و آموزش اوليه اسب قبل از سوارشدن روي او آشنا شد.
من در اين كتاب بحث تغذيه را كنار گذاشته و فقط درباره آموزش و رفتار با اسب صحبت ميكنم. رفتار فعلي اسب بيانگر رفتار قبلي با اوست. برقراري رابطه با اسب جواني كه از لحظه تولد با انسان در ارتباط بوده، به مراتب راحتتر از اسبي است كه حتي كلگير به سرش نخورده و از مرتعي كمند شده و در عمرش كمتر با انسان سر و كار داشته است.
به هر حال من خود ترجيح ميدهم با اسبي از نوع دوم سر و كار داشته باشم. اگرچه اين دسته عصبيتر و نيازمند مراقبت بيشتري هستند ولي پس از جلب اعتماد، به مربي وابستهتر ميشوند.
آموزش دادن به اسبي كه قبلا" با نگهدارندهاي ناآشنا به رموز اسبداري در ارتباط بوده، زياد لوس شده، عضلاتش به خوبي رشد نكرده و تجربه تلخي از تمرينهاي قبلي خود داشته، كار چندان سادهاي نيست. مربي ميتواند بازآموزي كند ولي بايد بدانيم كه با اسب نبايد همانند انسان رفتار كرد. هرگز اسب را با سگ خانگي كه هماهنگيش با رفتار انسان بيشتر است اشتباه نگيريم.
جلب اعتماد اسبي كه خاطرات بدي از مربيهاي سابق خود داشته به مراتب مشكلتر است و اينگونه اسبها در مراحل مقدماتي نيازمند صرف وقت بيشتري هستند. ابتدا بايد بدانيم رفتارهاي ناهنجار كدامين و كجاي آموزش او غلط بوده است. گاز گرفتن، خجول بودن، لگدزدن و حركت خشك ناشي از انقباض عضلات نتيجه رفتار غلط است.
آموزش از كرهگي شروع ميشود. رفتار شايسته در كره ايجاد اعتماد به نفس ميكند كه در طول حيات ورزشي او اثر ميگذارد.
كره در حاليكه كلگير با اندازه مناسب به سر دارد و با طناب محكمي به قلاب بسته شده است. كره در اين حالت
درمييابد كه تلاش براي رهائي كاملا" بيهوده است.
شروع آموزش با كلگير زدن است و ميخواهيم به كره بياموزيم كه در صورت مقاومت فقط خودش را تنبيه ميكند. براي اثبات اين موضوع، كلگير مناسبي از نظر اندازه و استحكام، به سر كره زده و طناب يا زنجير مناسبي به آن بسته، سر آن را از حلقه تعبيه شده در ديوار عبور داده سر ديگرش را به دست ميگيريم تا هرگونه مقاومتي را در او خنثي كنيم.
مربي بايد سريع و قاطع باشد و هرگونه عدم قاطعيت و يا دودلي منجر به مقاومت كره خواهد شد. كره بايد به مربي احترام گزارده و او را باهوشتر از خود بداند. خشونتي در كار نيست. قاطعيت و احترام مغايرتي با هم ندارند كه مكمل يكديگرند و تشكيل دهنده بخشي از آموزش موفقيتآميز. اگر كره تسليم شد آرام گرفت و در كنار ما ايستاد. بند را كمي آزاد ميكنيم تا اعتماد او را جلب كنيم. همانگونه كه كلمات محبتآميز در صورت اطاعت او را مطيع و منقاد ميكند، حركتهاي عصبي، موجب گازگرفتن، لگد پراندن، و يا عدم اطاعت او ميشود.
كرهها بسيار كنجكاوند و از طريق گاز گرفتن اين حس را ارضاء ميكنند آنها همواره و هر چيزي اعم از كلگير، طناب كلگير، دم و يال مادر ، دست و بازوي مربي پرستا و يا ..... را به دندان ميگيرند و اگر ندانسته اين بازي بازي مجاز شمرده شده سر به سر كره گزارده شود، چندان دور از احتمال نيست كه كره جائي را گاز گرفته مجروح كند. متأسفانه اين حركت - گاز گرفتن - اغلب حركتي زشت تلقي شده و باعث ميشود مربي كره را تنبيه كند و با اين تنبيه اولين شاخههاي بدقلقي جوانه زده كره را عصبي و ترسو بار ميآورد. اسبداران خبره هرگز به اين بازي تن نداده همواره فاصله خود را با كره حفظ كرده و فقط هر از گاهي در طول مدت آموزش به او نزديك ميشوند.
كره، كلگير را قبول كرده و در چند هفته اول زندگي به آن خو ميكند. بهترين زمان نزديك شدن به كره به هنگام خستگي، استراحت و يا بعد از غذا است. از سمت چپ به او نزديك شويد. سر كره را زير بغل راست خود بگيريد و كلگير را با هر دو دست به سر او بزنيد. هرگز براي كلگير زدن روبروي او نايستيد كه او را ترسانده و پس ميزند. پس از زدن كلگير به كره صحبت كنيد و با كف دست ضربات ملايم به گردن او بزنيد. پس از چند دقيقه آن را از سرش باز كنيد. پس از چند جلسه تمرين به راحتي آن را قبول ميكند، و ميتوانيم آموزش را ادامه داده، كلگير زده، او را ببنديم و تيمارش كنيم.
هميشه در بستن كره مطمئن باشيد كه كلگير و طناب محكم هستند و گره طناب هم به اندازه كافي محكم است. پس از اينكه كره احساس كرد دربند است، تلاش او براي رهائي اجتناب ناپذير است. بايد از محكم بودن كلگير و طناب و گرههايش اطمينان داشته باشيد تا هرگونه مقاومتي از طرف كره را درهم بشكنيد.
اين تمرين هميشه بايد با نوازش همراه بوده و روزانه تا مدتي تكرار شوند. اگر امكان دارد، كره را نزديك آخور اخيه كنيد تا به اخيهشدن سر آخور عادت كرده در صورت اخيه شدن در بيرون از اصطبل با مشكل روبرو نشويد. فراموش نكنيد، كره نبايد از جلوي چشمان مادرش دور باشد تا مادر بيتابي نكند.
آموزش بعدي تيمار و بلند كردن دست و پاي كره است. آنها از حركت برس و قشوي نرم روي پوستشان خوششان ميآيد كرهها براي تشكر از مربي، با لبهايشان بدن مربي، پرستار و يا ..... را لمس ميكنند كه به تعبيري او را با لبان نيشگون ميگيرند. مربي در اين حالت بايد با گفتن قاطعانه كلمه "نه" و در عين حال با نگاه كردن در چشمانش، او را از اين كار منع ميكند كه پس از چندبار تكرار كره متوجه ميشود حركت او مؤدبانه نيست.
چگونگي كلگير زدن به كره
به زودي كره متوجه ميشود با درخواست مربي دست و پاي خود را بلند كند. مربي بايد در اين تمرين دست و پاي سبكتر را - آنكه كره وزن كمتري روي آن انداخته - نه اينكه زياد، بهطوري از زمين بلند كند كه تعادل كره به هم نخورد. بلند كردن كدامين دست و يا پا در ابتدا مهم نيست. به هنگام بلند كردن دست و پاها از كلمه "دست" يا "پا" استفاده شود. كره به حركت و صدا خو گرفته و در آينده با كوچكترين اشاره دست به دست و پاهايش و يا شنيدن فرمان "دست" و يا "پا" دست و پاي موردنظر را بلند ميكند.
مشكلترين قسمت اين آموزش هدايت كره با كلگير و بند است. در اين بخش به دو نفر مربي نياز است. اگر مادر جلوتر حمل شود، كره به راحتي و با اشتياِ مادر را تعقيب ميكند. ممكن است در حين حركت كره نسبت به بند حامل مقاومت نشان دهد. در اين حالت - مقاومت كره - اگر مربي بند را بكشد، كره وادار به مقاومت شده و خيره سري ميكند. زور بازوي مربي نه اينكه لازم نيست، كه خطرناك است و باعث ميشود كره به قدرتش پي ببرد كه همواره قويتر از انسان است. بهترين روش در اين حالت قرار گرفتن كنار كره و گرفتن خود كلگير است.
كره و مادرش در مرتع
در كشور آلمان به هنگام نمايش ماديانها، كره را به اين صورت به مادرش ميبندند. بايد به آرامي با كره صحبت كرد و بهطور متناوب با كف دست ضربات ملايكي به گردن او زد و او را براي حركت به جلو تشويق كرد. كسي كه ماديان را حمل ميكند مواظب است، فاصلهاش به كره آنقدر زياد نشود تا هر دو از دوري يكديگر نگران شوند. تجربه نشان داده كه نگاه به عقب و يا بهصورت كره او را خيرهسر ميكند.
مربي با تجربه از اينكه كرهاش به راحتي تن به تيمار ميدهد دستها و پاهايش را به موقع بلند ميكند و به راحتي با كلگير به هنگام لزوم به دنبال مربي راه ميرود، احساس رضايت ميكند. از كرهها بيش از اين نبايد خواسته شود.
آموزش اسب براي سواري دادن طولاني و مشكل است. اسبهاي يك تا دو ساله بايد اين شانس را داشته باشند كه رشد طبيعي آنها هرچه بيشتر باشد، و براي اين بايد بهطور دائم در مزرعه و يا پادوك رها باشند. مهمترين نكات عبارتند از: تغذيه مناسب، آموزش آگاهانه و مراقبت از دست و پاي او.
از چه سني بايد اسب را سوار شد
بعضيها اسبهاي يك تا دوساله را بهطور آزاد ميپرانند و يا او را در اين سنين تسمه گردان ميكنند من با هيچكدام از اين روشها موافق نيستم. اسبها در اين سنين مراحل رشد متفاوتي را طي ميكنند و كاركردن در اين سنين به روند رشد طبيعي آنها لطمه ميزند.
زماني آنها در قسمت جلو و زماني ديگر در قسمت عقب رشد ميكنند و همين موضوع باعث ميشود كه حفظ تعادل در اين مراحل برايشان مشكل باشد. من پي بردهام كه اغلب پرورش دهندگان با كرههاي خود كار ميكنند تا در حراجها آنها را به جاي اسبهاي سه ساله نوزين غالب كنند. اگر چه اسبهاي دونده دوساله وارد ميدان شده و در سه سالگي به مسابقههاي "دربي" راه پيدا ميكنند.
ولي به اعتقاد من مربيان مجرب اسبهاي ورزشي هرگز تا زمانيكه استخوانها مفاصل و تاندونهاي اسب جوان به مرحله حداكثر رشد خود نرسيده، بهطور جدي با آنها كار نميكنند. هيچ اسب خون گرمي نبايد قبل از سه يا سه و نيم سالگي بهطور جدي به كار گرفته شود.
خود من هرگز با اسبي زير چهار سال كار نميكنم. دليل من اين است كه كرهزايش بهار رشد بهتري دارد و ميتوانيم در بهار سه سال بعد او را به مدت چهار تا شش هفته با زين و برگ، محيط جديد، تسمه گردان و محوطه تمرين آشنا، و قبل از مرخصي تابستاني مدتي هم سوارش شد و از پائيز كار جدي را با او شروع كنيم.
اسبهاي زايش نيمه دوم سال فقط تسمهگردان شده و بعد به مرخصي تابستاني ميروند. از نظر من اينگونه اسبها قابليت كار جدي را پيدا نكرده و من فقط در پائيز پايان سه سالگي كار جدي سواره را با آنها شروع ميكنم.
تجربه به من نشان داده كه پيروي از اين برنامه موجب پيشرفت قابل قبول شده و به هنگام تمرينها به مشكلات كمتري برميخوريم. هيچ يك از اسبهاي مسابقههاي من قبل از اتمام سه سالگي به زير سواري كشيده نشدهاند. زمانيكه من « Winzerin وين زرين» را به سال 1956 خريدم 4 ساله بود و نوزين و من با اين ماديان در مسابقه سه روزه المپيك رم در سال 1960 شركت كردم. «آركاديوس Arcadius » را چهار ساله و نوزين خريدم و كار جدي را با او در 5 سالگي شروع كرده و در سال 1962 به همراه او در هفت سالگيش در رتردام هلند قهرمان اروپا شدم. «فابيولا Fabiola » را دوسال و نيمه خريدم، سال بعد سوارش شدم و به هنگاميكه شش ساله بود همراهش فاتح مسابقه در ساژ هامبورگ آلمان شدم. «آل ريج Ahlerich » را در چهار سالگي در حراج «وست فالن Westphalian » شهر «مونستر Munster » خريدم و در اواخر سال او را سوار شدم و فقط در يك مسابقه با او شركت كردم. او در شش سالگي فاتح ده مسابقه ردههاي متوسط و پيشرفته و در هفت سالگي نه مسابقه جايزه بزرگ را برد.
من معتقدم كه اگر اين اسبها را زودتر از موقع به كار كشيده بودم هرگز نميتوانستم اينگونه در مسابقهها بدرخشم. مربي بايد حوصله داشته و انتظار زماني را بكشد كه اسب، چه از نظر جسمي و چه از نظر روحي توانا شده و كارهائي كه از او خواسته ميشود انجام دهد. به نظر من با پيروي از اين برنامه زودتر به اهداف از پيش تعيين شده ميرسيم و بدون هيچ حادثهاي اسبي سالمتر خواهيم داشت.
انتقال اسب از مزرعه به اصطبل
پيشبيني رفتار اسبي چهار ساله كه براي شروع تمرينها به اصطبل آورده ميشود چندان آسان نيست. ابتدا لازم است دريابيم كه او چگونه و تحت چه شرايطي پرورش يافته و قبلا" از او چه خواستهاند، اگرچه كمتر ممكن است حقيقت بيان شود و معمولا" همگان بر اين باورند كه اسبشان كاملترين است. در اينجاست كه ميبايست ناباورانه به دنبال حقايق بود.
من دوست دارم حتي اگر تمام حقايق راجع به اسب را دريافتم، بازهم با احتياط كامل با او برخورد كنم. دوست دارم به هنگام ورود به جايگاهش مدتي در محوطه باشگاه قدم و يورتمه برده شود.
اطمينان حاصل ميكنم كه همه چيز آرام است و تماشاچيان كنجكاو را تا حد ممكن دور ميكنم تا اسب به راحتي با محيط جديد خود خو بگيرد.
اولين برداشتهاي اسب از محيط جديدش از اهميت خاصي برخوردار بوده و تأثير بسزائي در رفتار آتي او دارد. مطمئن ميشوم كه زير اندازش كاملا" ايدهآل و تميز بوده و پرستارش، تماشاگران را از آن اطراف دور كرده است.
اسب در اين هنگام درگير خوگيري با خانه جديدش بوده، با پرستار جديد خود آشنا ميشود. من بهعنوان مربي چهار، پنج روزي خود را از چشم او پنهان ميكنم. اگر امكانپذير باشد در چند هفته اول سعي ميكنم فقط يك پرستار مراقبت از اسب را عهدهدار باشد تا رفتارهايمغاير افراد مختلف روي سيستم عصبي او تأثير نامطلوب نداشته باشد. اگر پرستاري و تربيت اسب جواني را چند نفر عهدهدار شوند او عصبي شده نسبت به پرستار و مربي خود بدبين ميشود.
به مسئله تغذيه اسبي كه از مزرعه و چراگاه، به اصطبل و يا باشگاه براي تمرين منتقل شده بايد توجه خاصي مبذول شود. اسبي كه مستقيماً از چراگاه يا مزرعه - جائيكه تر ميچريده - منتقل ميشود ميبايست روزانه در حدود 4 تا 5 كيلو علف تر چرانده شودبراي برقراري تعادل غذائي ميبايست علوفه تازه همواره در دسترس، و زيرانداز اسب همواره نرم و خشك باشد و از دادن دو يا سه بار ميوه (هويج) دريغ نشود. در طول اين مدت مربي و پرستار ميبايست حداكثر وسواس را در تغذيه اسب جوان به خرج داده، براي تغيير رژيم
غذائي او با دامپزشك مشورت كنند.
تمرينهاي اسبي كه از چراگاه (مرتع) به اصطبل آورده شده از اهميت بسزائي برخوردار است. فراموش نميكنيم كه اسب يكي از قويترين پستانداران است. دكتر " Wilhelm Blendinger ويلهم بلندينجر" در كتاب خود ميگويد: "امروزه اسبها از كم كاري بيشتر رنج ميبرند تا پركاري." امكانپذير نيست اسبي كه از مرتع به اصطبل آورده شده همانقدر حركت داشته باشد كه به هنگام آزادي، و لزومي هم در اين كار ديده نميشود. ميتوانيم دو روز پس از ورود اسب جوان به اصطبل برنامه تمريني روزانه يك ساعت براي او تنظيم كنيم و بهتر است كه اين يك ساعت به نيم ساعت صبح و نيم ساعت بعد از ظهر تقسيم شود. ميتوان با كمال اطمينان اين تمرينها را به عهده پرستار گزارده و خود به تماشا بنشينم. چرا كه در اين صورت اسب پرستار خود را بيشتر درك كرده و اعتمادش بيش از پيش نسبت به او جلب ميشود بهتر است پانزده دقيقهاي او را در مانژ رها كنيم تا از شر انرژي اضافياش خلاص شود. در گردش بعد از ظهر با گام قدم در اطراف اصطبل و يا باشگاه اسب با محيط اطراف خود خو ميگيرد. ممكن است اسب با تيمار خو نگرفته باشد و حال بايد لذت تيمار و تميز كردن سمها را بچشد. ورود قاطعانه به اين مرحله از كار بسيار مهم است، و برنامه دقيقاً همان است كه در مرحله آموزش كره به آن اشاره كرديم. پرستار خبره به آرامي با اسبش صحبت ميكند و كلمات را مقطع و قاطعانه به كار ميگيرد (دست)، (پا)، (به ايست) و... .جملات براي اسب نامفهوم است و او را سر درگم ميكند.
اسبها از بيكاري رنج ميبرند چنانچه پانزده دقيقهاي آزادانه رها شود، خو پذيري او دراين انتقال از مرتع به اصطبل يا باشگاه و تمرين تسريع ميشود
زيرنظر گرفتن اسب
به هنگام به كار گرفتن اسب ميبايست كاملا" محتاط بود و رفتار ما با او نبايد همانگونه باشد كه با انسانها رفتار ميكنيم. اگر مرتب به او قند بدهيم خود را به زحمت انداختهايم. رفتار با اسب بايد برطبق اصولي باشد. نبايد او را لوس كرد. بايد موقعيت رواني او را كاملا" تحت نظر داشت. بررسي وضعيت دروني اسب از طريق چشمان، گوشها، وضعيت صورت، دم، صدا، فروفر، تعرِ و نحوه گام برداري امكانپذير است.
چشمان
از چشمان اسب ميتوان تا اندازهاي به شخصيت و خلق و خوي او پي برد، چشمان آرام و شفاف با نگاهي ملايم بيانگر موجودي مهربان است. چشمان كوچك با نگاهي نامهربون نشانة بدخلقي است. چشم سفيدي علامت پر تحركي و گاهي غيرقابل كنترل بودن است.
چشمان ناآرام علامت پريشاني است. غيرطبيعي نيست كه اسبي جابجا شده و هنوز به پرستار و محيط جديد خود نكرده باشد. اگر با چنين اسبي به درستي رفتار ميشود و همچنان پريشاني از چشمانش مشهود است بايد دردي داشته باشد در اين حالت بايد دامپزشك خبر كرد.
گــوشها
گوشهاي اسب مبين حال دروني اوست. گوشهاي زنده و جنبنده، نشان خوشحالي است. گوشهاي فعال كه كمي رو به عقب هستند نشان ميدهد كاملا" حواسش جمع است. گوشهاي كاملا" به عقب خوابيده علامت نارضايتي است كه از چنين اسبي بايد دوري كرد و مواظب گاز گرفتن و لگد زدنش بود. در اين حالت قاطعانه و كمي تند بايد به او نهيب زد.
وضعيت ظاهري صورت
در اولين نگاه به صورت اسب مشكل بتوان پي به كُنه ضمير او برد. اين علائم بسيار متنوع و شامل علائم لبها، منحزين و حالت چشمان اسب هستند. بايد با اسب زندگي كرد تا به اين علائم پي برد و اين زندگي بسيار شيرين است.
دُم
دمي كه به آرامي نوسان دارد نشان از آرامش و خوشحالي اسب است. اگر دم خيلي سيخ شده و يا كاملا" در ميان پاها قرار گرفته، نشان از انرژي زيادي و هيجان است كه غالباً با يكي دو لگد از سر شوخي همراه است. وقتي اسب انرژي اضافي را دفع ميكند دم حالت عادي به خود ميگيرد. اگر اسبي دم ميزند يعني پوست خيلي حساسي دارد و نبايد او را خيلي زود با مهميز سوار شد و بايد با حساسيت بيش از حد او كنار آمد.
اسبهاي دونده و يا اسبهاي جواني كه زير فشار كار بيش از حد قرار دارند دم ميزنند و اين علامت خستگي مفرط است.
صــدا
اسب صداهاي متفاوتي از خود خارج ميكند. بعضي اسبها بندرت شيهه رسا دارند. عدة ديگر با شيهاي رسا به ديگران پيام ميدهند. براي مثال مركوب المپك من (دوكس Dux ) هنگاميكه به جائي جديد ميرسيد، با شيههاي بلند توجه ديگران را به سوي خود جلب ميكرد. وقتي رفقاي اسبهاي جوان آنها را ترك ميكنند معمولا" شيهه بدرقه راهشان است. ميتوانيم به سادگي به اسب بياموزيم كه به هنگام رسيدن، با شيهه به ما سلام كند. هرگاه به سراغش ميرويم چيز خوشمزه، هويج، ميوهجات و .... به همراه داشته باشيم. اسبها وقتي خوراك از راه ميرسيد شيهه ميكشند. غرغر، فرياد و ناله علامت درد است و ناراحتي و به سرعت ميبايد به كمك او شتافت.
صداهائي از قبيل فر و فر كوتاه و قيهه، نشان از حساسيت زياد پوست است و اين صداها وقتي به گوش ميرسد كه دو اسب با هم مغازله ميكنند. كه اين مغازله معمولا" با لگد و يا گازي دوستانه همراه ميشود. ماديانها به هنگام فصول جفتگيري صداهائي از اين قبيل از خود درميآورند.
فروفر علامت رضايت است و مبين اين است كه اسب كاملا" آرامش دارد. البته نبايد اين فر و فر را با بيماري خُرخُر كه فلج يكطرفه تارهاي صوتي است اشتباه كرد. گاهي اسبهاي تر و برد به هنگام چهار نعل و يا شنيدن صدائي غريب از دوردست و يا نزديك شدن غريبهاي، فر و فر ميكنند.
تعرقِ
اسب بهطور طبيعي به هنگام كار عرقِ ميكند و اين تعرق نشانگر ميزان تلاشي است كه ما از او ميخواهيم و ميبايست بر مبناي ميزان تعرقِ مقدار كار را تنظيم كنيم.
به هنگام درد، به عنوان مثال دل درد، بدن اسب عرِق ميزند. اسبهاي جوان در به هيجان آمدن عرقِ ميكنند و ضربان قلبشان بالا ميرود.
گام برداري
گامبرداري اسب مظهر توان و ظرفيت اوست و ميبايست بطور اخص مورد توجه قرار بگيرد. براي اسب جواني كه اصطبل را ترك ميكند طبيعي است كه كمي خشك و منقبض گام بردارد. او كه در مرتع همواره از اين طرف به آن طرف حركت آزادانه داشته حال ميبايست در فضائي محدود حركتي مختصر داشته باشد و او ميبايست خود را با اين عدم تحرك اجباري وفق دهد. كمي بعد او به زندگي جديد خو گرفته و ميتوان چگونگي گام برداري او را مورد مطالعه قرار داد. بعنوان مثال، مشاهده حركت چهارنعل آزادانه او در عرض محوطه تمرين و ميزان تعادلش، ترسيم كننده چگونگي حركت چهارنعل سوارة او در آينده است. دربارة حركت آزادانه اسب در محوطه تمرين، و كمكي كه اين نحوه حركت به آينده آموزشي او ميكند، ميتوان كتاب نوشت، چرا كه اين نحوه حركت اسب به سوار ميگويد كه به هنگام سواري چه نوع حركتي زير نشيمن خود احساس ميكند.
عادت دادن به زين و برگ
تاكنون اسب فقط به كلگير و بند عادت داشته و حال ميبايست او را به زين و برگ و ديگر ابزار كمكي عادت داد. مسئول اين امور پرستار و يا مربي است كه اسب به او اطمينان كرده است. با اسبهائي كه مشكل ميشود كنار آمد ميتوان حقههائي به كاربرد. وسائل جديد را ميتوان همزمان با خوراك به داخل باكس برد. اسب را اخيه كرده و طبق معمول خوراك داد. در اين حال پرستار به عنوان مثال، تنگ و رشو و يا مچ بندها را ميبندد. يا اينكه پس از تيمار خارج از باكس ميتوان وسائل را استفاده كرد. به هنگام اولين جل كردن و يا تنگ و رشو بستن بايد كاملا" احتياط كرد، ممكن است اسب خود را به زمين بياندازد.
من براي اسبهاي جوانم از بانداژ و سپس روي آن از مچ بند استفاده ميكنم. به هر حال مچبندهاي راحتتر تميز ميشوند. باندها را بايد مرتب شست.
بعضي از مربيها معتقدند اسبهاي جوان را بايد بدون مچبند و بانداژ به تمرين برد تا، نازنازي بارنيايند. آنها معتقدند كه اسب ميبايست مراقبت از دستها و پاهايش را عهدهدار باشد و طرفداران پر و پا قرص اين فرضيه معتقدند مراقبتهاي زيادي در ابتداي كار از دست و پاي اسب موجب كاهش رشد و استحكام طبيعي آن ميشود.
تنگ و رشو مخصوص تسمهگردان، بانداژ و مچبندها
من نميخواهم درباره اين موضوع به جدل بپردازم و از ديدگاه من نميشود با مسائل در ارتباط با طبيعت به مخالفت برخاست، ولي از آنجا كه از قرهقوش چندان دل خوشي ندارم براي جلوگيري از آن اسبهايم را با بانداژ و مچ بند تسمهگردان كرده و سوار ميشوم و فقط هم براي دستها از آنها استفاده كرده و پاها را آزاد ميگزارم. امكان ضربات منجر به قرهقوش در پاها اندك است بنابراين در اين مورد من پيرو قانون طبيعت هستم. من هرگز آنقدرها هم ملايمت نميكنم. اگر اسب حركت مستقيم به جلو داشته باشد خطر ضربات منجر به قرهقوش كم ميشود.
چگونه به درستي آبخوري بزنيم
به هنگام خوراك آبخوري زدن به اسب چندان ساده نيست. تجربه من ميگويد بهترين زمان پس از خوراك است. من خود به هنگام كار با اسبهاي جوان از آبخوري ساده و رودماغي يكسره استفاده ميكنم و استفاده از آنها را تا سالها ادامه ميدهم. ولي بسياري از اسبهاي جوان را ميتوان ديد كه انواع ديگر آبخوري و .... را به دهان دارند. رودماغي يكسره براي بسته نگه داشتن دهان اسب و قبول آبخوري روي زبان به دليل بيحركت كردن فك زيرين است. رودماغي پوزهبند مكزيكي فشار بيشتري روي دماغ اسب وارد ميكند.
كاملا" واضح است كه آبخوري با اندازه مناسب و به درستي تنظيم شده اسب را وا ميدارد كه آن را قبول كرده و از مشكلات احتمالي دهان اسب درآينده جلوگيري ميكند. تقاضا ميكنم به اين مورد خيلي توجه كنيد و لازم است تذكر دهم كه اغلب رودماغيها خيلي تنگ بسته ميشوند.
آبخوريهاي تأييد شده بوسيله LOP آلمان كه بطور معمول مورد استفاده قرار ميگيرند.
رديف بالا از چپ به راست آبخوري ساده متحرك از جنس فلز و يا لاستيك آبخوري شاخدار آبخوري يك تكه.
رديف پائين از چپ، آبخوري دي، آبخوري تخممرغي.
بطور معمول، بين رودماغي و پوزه اسب بايد دو انگشت فاصله باشد تا اسب نه فشاري احساس كند و نه بتواند دهانش را باز كند. اگر رودماغي را تنگ ببنديم، دهان اسب را به مقاومت واداشته و از تنفس عادي او كه فقط از بيني نفس ميكشد جلوگيري ميكنيم و اسب احساس ميكند تحت فشار قرار گرفته است. از طرف ديگر حساسيت دهان اسب را از بين برده و ديگر به اثرهاي دستجلو جواب نميدهد. گاهي براي اينكه اسب زيان خود را بيرون نياورد رودماغي را كمي تنگتر ميكنيم كه اين كار نميتواند تداوم داشته باشد. بخصوص كه اسب به آن عادت كرده و با استفاده از هوش ذاتي خود زبان را خارج ميكند و ميبايست رودماغي را تنگتر كرد. من اين مشكل را به طريق ديگر حل كردهام. يا رودماغي را خيلي گشاد ميبندم، يا اينكه اصولا" آن را از روي كلگير آبخوري برميدارم.
نویسنده:رینر کلیمکه
مترجم:مهدی جمشید خانی
معمولا" سواركارها اسبهاي جوان سه يا چهار ساله ميخرند و از اين ميان فقط تعداد كمي موفق ميشوند كه خود اسب را آموزش داده وارد مسابقهها كنند. پس بايد تا اندازهاي با رفتار و آموزش اوليه اسب قبل از سوارشدن روي او آشنا شد.
من در اين كتاب بحث تغذيه را كنار گذاشته و فقط درباره آموزش و رفتار با اسب صحبت ميكنم. رفتار فعلي اسب بيانگر رفتار قبلي با اوست. برقراري رابطه با اسب جواني كه از لحظه تولد با انسان در ارتباط بوده، به مراتب راحتتر از اسبي است كه حتي كلگير به سرش نخورده و از مرتعي كمند شده و در عمرش كمتر با انسان سر و كار داشته است.
به هر حال من خود ترجيح ميدهم با اسبي از نوع دوم سر و كار داشته باشم. اگرچه اين دسته عصبيتر و نيازمند مراقبت بيشتري هستند ولي پس از جلب اعتماد، به مربي وابستهتر ميشوند.
آموزش دادن به اسبي كه قبلا" با نگهدارندهاي ناآشنا به رموز اسبداري در ارتباط بوده، زياد لوس شده، عضلاتش به خوبي رشد نكرده و تجربه تلخي از تمرينهاي قبلي خود داشته، كار چندان سادهاي نيست. مربي ميتواند بازآموزي كند ولي بايد بدانيم كه با اسب نبايد همانند انسان رفتار كرد. هرگز اسب را با سگ خانگي كه هماهنگيش با رفتار انسان بيشتر است اشتباه نگيريم.
جلب اعتماد اسبي كه خاطرات بدي از مربيهاي سابق خود داشته به مراتب مشكلتر است و اينگونه اسبها در مراحل مقدماتي نيازمند صرف وقت بيشتري هستند. ابتدا بايد بدانيم رفتارهاي ناهنجار كدامين و كجاي آموزش او غلط بوده است. گاز گرفتن، خجول بودن، لگدزدن و حركت خشك ناشي از انقباض عضلات نتيجه رفتار غلط است.
آموزش از كرهگي شروع ميشود. رفتار شايسته در كره ايجاد اعتماد به نفس ميكند كه در طول حيات ورزشي او اثر ميگذارد.
كره در حاليكه كلگير با اندازه مناسب به سر دارد و با طناب محكمي به قلاب بسته شده است. كره در اين حالت
درمييابد كه تلاش براي رهائي كاملا" بيهوده است.
شروع آموزش با كلگير زدن است و ميخواهيم به كره بياموزيم كه در صورت مقاومت فقط خودش را تنبيه ميكند. براي اثبات اين موضوع، كلگير مناسبي از نظر اندازه و استحكام، به سر كره زده و طناب يا زنجير مناسبي به آن بسته، سر آن را از حلقه تعبيه شده در ديوار عبور داده سر ديگرش را به دست ميگيريم تا هرگونه مقاومتي را در او خنثي كنيم.
مربي بايد سريع و قاطع باشد و هرگونه عدم قاطعيت و يا دودلي منجر به مقاومت كره خواهد شد. كره بايد به مربي احترام گزارده و او را باهوشتر از خود بداند. خشونتي در كار نيست. قاطعيت و احترام مغايرتي با هم ندارند كه مكمل يكديگرند و تشكيل دهنده بخشي از آموزش موفقيتآميز. اگر كره تسليم شد آرام گرفت و در كنار ما ايستاد. بند را كمي آزاد ميكنيم تا اعتماد او را جلب كنيم. همانگونه كه كلمات محبتآميز در صورت اطاعت او را مطيع و منقاد ميكند، حركتهاي عصبي، موجب گازگرفتن، لگد پراندن، و يا عدم اطاعت او ميشود.
كرهها بسيار كنجكاوند و از طريق گاز گرفتن اين حس را ارضاء ميكنند آنها همواره و هر چيزي اعم از كلگير، طناب كلگير، دم و يال مادر ، دست و بازوي مربي پرستا و يا ..... را به دندان ميگيرند و اگر ندانسته اين بازي بازي مجاز شمرده شده سر به سر كره گزارده شود، چندان دور از احتمال نيست كه كره جائي را گاز گرفته مجروح كند. متأسفانه اين حركت - گاز گرفتن - اغلب حركتي زشت تلقي شده و باعث ميشود مربي كره را تنبيه كند و با اين تنبيه اولين شاخههاي بدقلقي جوانه زده كره را عصبي و ترسو بار ميآورد. اسبداران خبره هرگز به اين بازي تن نداده همواره فاصله خود را با كره حفظ كرده و فقط هر از گاهي در طول مدت آموزش به او نزديك ميشوند.
كره، كلگير را قبول كرده و در چند هفته اول زندگي به آن خو ميكند. بهترين زمان نزديك شدن به كره به هنگام خستگي، استراحت و يا بعد از غذا است. از سمت چپ به او نزديك شويد. سر كره را زير بغل راست خود بگيريد و كلگير را با هر دو دست به سر او بزنيد. هرگز براي كلگير زدن روبروي او نايستيد كه او را ترسانده و پس ميزند. پس از زدن كلگير به كره صحبت كنيد و با كف دست ضربات ملايم به گردن او بزنيد. پس از چند دقيقه آن را از سرش باز كنيد. پس از چند جلسه تمرين به راحتي آن را قبول ميكند، و ميتوانيم آموزش را ادامه داده، كلگير زده، او را ببنديم و تيمارش كنيم.
هميشه در بستن كره مطمئن باشيد كه كلگير و طناب محكم هستند و گره طناب هم به اندازه كافي محكم است. پس از اينكه كره احساس كرد دربند است، تلاش او براي رهائي اجتناب ناپذير است. بايد از محكم بودن كلگير و طناب و گرههايش اطمينان داشته باشيد تا هرگونه مقاومتي از طرف كره را درهم بشكنيد.
اين تمرين هميشه بايد با نوازش همراه بوده و روزانه تا مدتي تكرار شوند. اگر امكان دارد، كره را نزديك آخور اخيه كنيد تا به اخيهشدن سر آخور عادت كرده در صورت اخيه شدن در بيرون از اصطبل با مشكل روبرو نشويد. فراموش نكنيد، كره نبايد از جلوي چشمان مادرش دور باشد تا مادر بيتابي نكند.
آموزش بعدي تيمار و بلند كردن دست و پاي كره است. آنها از حركت برس و قشوي نرم روي پوستشان خوششان ميآيد كرهها براي تشكر از مربي، با لبهايشان بدن مربي، پرستار و يا ..... را لمس ميكنند كه به تعبيري او را با لبان نيشگون ميگيرند. مربي در اين حالت بايد با گفتن قاطعانه كلمه "نه" و در عين حال با نگاه كردن در چشمانش، او را از اين كار منع ميكند كه پس از چندبار تكرار كره متوجه ميشود حركت او مؤدبانه نيست.
چگونگي كلگير زدن به كره
به زودي كره متوجه ميشود با درخواست مربي دست و پاي خود را بلند كند. مربي بايد در اين تمرين دست و پاي سبكتر را - آنكه كره وزن كمتري روي آن انداخته - نه اينكه زياد، بهطوري از زمين بلند كند كه تعادل كره به هم نخورد. بلند كردن كدامين دست و يا پا در ابتدا مهم نيست. به هنگام بلند كردن دست و پاها از كلمه "دست" يا "پا" استفاده شود. كره به حركت و صدا خو گرفته و در آينده با كوچكترين اشاره دست به دست و پاهايش و يا شنيدن فرمان "دست" و يا "پا" دست و پاي موردنظر را بلند ميكند.
مشكلترين قسمت اين آموزش هدايت كره با كلگير و بند است. در اين بخش به دو نفر مربي نياز است. اگر مادر جلوتر حمل شود، كره به راحتي و با اشتياِ مادر را تعقيب ميكند. ممكن است در حين حركت كره نسبت به بند حامل مقاومت نشان دهد. در اين حالت - مقاومت كره - اگر مربي بند را بكشد، كره وادار به مقاومت شده و خيره سري ميكند. زور بازوي مربي نه اينكه لازم نيست، كه خطرناك است و باعث ميشود كره به قدرتش پي ببرد كه همواره قويتر از انسان است. بهترين روش در اين حالت قرار گرفتن كنار كره و گرفتن خود كلگير است.
كره و مادرش در مرتع
در كشور آلمان به هنگام نمايش ماديانها، كره را به اين صورت به مادرش ميبندند. بايد به آرامي با كره صحبت كرد و بهطور متناوب با كف دست ضربات ملايكي به گردن او زد و او را براي حركت به جلو تشويق كرد. كسي كه ماديان را حمل ميكند مواظب است، فاصلهاش به كره آنقدر زياد نشود تا هر دو از دوري يكديگر نگران شوند. تجربه نشان داده كه نگاه به عقب و يا بهصورت كره او را خيرهسر ميكند.
مربي با تجربه از اينكه كرهاش به راحتي تن به تيمار ميدهد دستها و پاهايش را به موقع بلند ميكند و به راحتي با كلگير به هنگام لزوم به دنبال مربي راه ميرود، احساس رضايت ميكند. از كرهها بيش از اين نبايد خواسته شود.
آموزش اسب براي سواري دادن طولاني و مشكل است. اسبهاي يك تا دو ساله بايد اين شانس را داشته باشند كه رشد طبيعي آنها هرچه بيشتر باشد، و براي اين بايد بهطور دائم در مزرعه و يا پادوك رها باشند. مهمترين نكات عبارتند از: تغذيه مناسب، آموزش آگاهانه و مراقبت از دست و پاي او.
از چه سني بايد اسب را سوار شد
بعضيها اسبهاي يك تا دوساله را بهطور آزاد ميپرانند و يا او را در اين سنين تسمه گردان ميكنند من با هيچكدام از اين روشها موافق نيستم. اسبها در اين سنين مراحل رشد متفاوتي را طي ميكنند و كاركردن در اين سنين به روند رشد طبيعي آنها لطمه ميزند.
زماني آنها در قسمت جلو و زماني ديگر در قسمت عقب رشد ميكنند و همين موضوع باعث ميشود كه حفظ تعادل در اين مراحل برايشان مشكل باشد. من پي بردهام كه اغلب پرورش دهندگان با كرههاي خود كار ميكنند تا در حراجها آنها را به جاي اسبهاي سه ساله نوزين غالب كنند. اگر چه اسبهاي دونده دوساله وارد ميدان شده و در سه سالگي به مسابقههاي "دربي" راه پيدا ميكنند.
ولي به اعتقاد من مربيان مجرب اسبهاي ورزشي هرگز تا زمانيكه استخوانها مفاصل و تاندونهاي اسب جوان به مرحله حداكثر رشد خود نرسيده، بهطور جدي با آنها كار نميكنند. هيچ اسب خون گرمي نبايد قبل از سه يا سه و نيم سالگي بهطور جدي به كار گرفته شود.
خود من هرگز با اسبي زير چهار سال كار نميكنم. دليل من اين است كه كرهزايش بهار رشد بهتري دارد و ميتوانيم در بهار سه سال بعد او را به مدت چهار تا شش هفته با زين و برگ، محيط جديد، تسمه گردان و محوطه تمرين آشنا، و قبل از مرخصي تابستاني مدتي هم سوارش شد و از پائيز كار جدي را با او شروع كنيم.
اسبهاي زايش نيمه دوم سال فقط تسمهگردان شده و بعد به مرخصي تابستاني ميروند. از نظر من اينگونه اسبها قابليت كار جدي را پيدا نكرده و من فقط در پائيز پايان سه سالگي كار جدي سواره را با آنها شروع ميكنم.
تجربه به من نشان داده كه پيروي از اين برنامه موجب پيشرفت قابل قبول شده و به هنگام تمرينها به مشكلات كمتري برميخوريم. هيچ يك از اسبهاي مسابقههاي من قبل از اتمام سه سالگي به زير سواري كشيده نشدهاند. زمانيكه من « Winzerin وين زرين» را به سال 1956 خريدم 4 ساله بود و نوزين و من با اين ماديان در مسابقه سه روزه المپيك رم در سال 1960 شركت كردم. «آركاديوس Arcadius » را چهار ساله و نوزين خريدم و كار جدي را با او در 5 سالگي شروع كرده و در سال 1962 به همراه او در هفت سالگيش در رتردام هلند قهرمان اروپا شدم. «فابيولا Fabiola » را دوسال و نيمه خريدم، سال بعد سوارش شدم و به هنگاميكه شش ساله بود همراهش فاتح مسابقه در ساژ هامبورگ آلمان شدم. «آل ريج Ahlerich » را در چهار سالگي در حراج «وست فالن Westphalian » شهر «مونستر Munster » خريدم و در اواخر سال او را سوار شدم و فقط در يك مسابقه با او شركت كردم. او در شش سالگي فاتح ده مسابقه ردههاي متوسط و پيشرفته و در هفت سالگي نه مسابقه جايزه بزرگ را برد.
من معتقدم كه اگر اين اسبها را زودتر از موقع به كار كشيده بودم هرگز نميتوانستم اينگونه در مسابقهها بدرخشم. مربي بايد حوصله داشته و انتظار زماني را بكشد كه اسب، چه از نظر جسمي و چه از نظر روحي توانا شده و كارهائي كه از او خواسته ميشود انجام دهد. به نظر من با پيروي از اين برنامه زودتر به اهداف از پيش تعيين شده ميرسيم و بدون هيچ حادثهاي اسبي سالمتر خواهيم داشت.
انتقال اسب از مزرعه به اصطبل
پيشبيني رفتار اسبي چهار ساله كه براي شروع تمرينها به اصطبل آورده ميشود چندان آسان نيست. ابتدا لازم است دريابيم كه او چگونه و تحت چه شرايطي پرورش يافته و قبلا" از او چه خواستهاند، اگرچه كمتر ممكن است حقيقت بيان شود و معمولا" همگان بر اين باورند كه اسبشان كاملترين است. در اينجاست كه ميبايست ناباورانه به دنبال حقايق بود.
من دوست دارم حتي اگر تمام حقايق راجع به اسب را دريافتم، بازهم با احتياط كامل با او برخورد كنم. دوست دارم به هنگام ورود به جايگاهش مدتي در محوطه باشگاه قدم و يورتمه برده شود.
اطمينان حاصل ميكنم كه همه چيز آرام است و تماشاچيان كنجكاو را تا حد ممكن دور ميكنم تا اسب به راحتي با محيط جديد خود خو بگيرد.
اولين برداشتهاي اسب از محيط جديدش از اهميت خاصي برخوردار بوده و تأثير بسزائي در رفتار آتي او دارد. مطمئن ميشوم كه زير اندازش كاملا" ايدهآل و تميز بوده و پرستارش، تماشاگران را از آن اطراف دور كرده است.
اسب در اين هنگام درگير خوگيري با خانه جديدش بوده، با پرستار جديد خود آشنا ميشود. من بهعنوان مربي چهار، پنج روزي خود را از چشم او پنهان ميكنم. اگر امكانپذير باشد در چند هفته اول سعي ميكنم فقط يك پرستار مراقبت از اسب را عهدهدار باشد تا رفتارهايمغاير افراد مختلف روي سيستم عصبي او تأثير نامطلوب نداشته باشد. اگر پرستاري و تربيت اسب جواني را چند نفر عهدهدار شوند او عصبي شده نسبت به پرستار و مربي خود بدبين ميشود.
به مسئله تغذيه اسبي كه از مزرعه و چراگاه، به اصطبل و يا باشگاه براي تمرين منتقل شده بايد توجه خاصي مبذول شود. اسبي كه مستقيماً از چراگاه يا مزرعه - جائيكه تر ميچريده - منتقل ميشود ميبايست روزانه در حدود 4 تا 5 كيلو علف تر چرانده شودبراي برقراري تعادل غذائي ميبايست علوفه تازه همواره در دسترس، و زيرانداز اسب همواره نرم و خشك باشد و از دادن دو يا سه بار ميوه (هويج) دريغ نشود. در طول اين مدت مربي و پرستار ميبايست حداكثر وسواس را در تغذيه اسب جوان به خرج داده، براي تغيير رژيم
غذائي او با دامپزشك مشورت كنند.
تمرينهاي اسبي كه از چراگاه (مرتع) به اصطبل آورده شده از اهميت بسزائي برخوردار است. فراموش نميكنيم كه اسب يكي از قويترين پستانداران است. دكتر " Wilhelm Blendinger ويلهم بلندينجر" در كتاب خود ميگويد: "امروزه اسبها از كم كاري بيشتر رنج ميبرند تا پركاري." امكانپذير نيست اسبي كه از مرتع به اصطبل آورده شده همانقدر حركت داشته باشد كه به هنگام آزادي، و لزومي هم در اين كار ديده نميشود. ميتوانيم دو روز پس از ورود اسب جوان به اصطبل برنامه تمريني روزانه يك ساعت براي او تنظيم كنيم و بهتر است كه اين يك ساعت به نيم ساعت صبح و نيم ساعت بعد از ظهر تقسيم شود. ميتوان با كمال اطمينان اين تمرينها را به عهده پرستار گزارده و خود به تماشا بنشينم. چرا كه در اين صورت اسب پرستار خود را بيشتر درك كرده و اعتمادش بيش از پيش نسبت به او جلب ميشود بهتر است پانزده دقيقهاي او را در مانژ رها كنيم تا از شر انرژي اضافياش خلاص شود. در گردش بعد از ظهر با گام قدم در اطراف اصطبل و يا باشگاه اسب با محيط اطراف خود خو ميگيرد. ممكن است اسب با تيمار خو نگرفته باشد و حال بايد لذت تيمار و تميز كردن سمها را بچشد. ورود قاطعانه به اين مرحله از كار بسيار مهم است، و برنامه دقيقاً همان است كه در مرحله آموزش كره به آن اشاره كرديم. پرستار خبره به آرامي با اسبش صحبت ميكند و كلمات را مقطع و قاطعانه به كار ميگيرد (دست)، (پا)، (به ايست) و... .جملات براي اسب نامفهوم است و او را سر درگم ميكند.
اسبها از بيكاري رنج ميبرند چنانچه پانزده دقيقهاي آزادانه رها شود، خو پذيري او دراين انتقال از مرتع به اصطبل يا باشگاه و تمرين تسريع ميشود
زيرنظر گرفتن اسب
به هنگام به كار گرفتن اسب ميبايست كاملا" محتاط بود و رفتار ما با او نبايد همانگونه باشد كه با انسانها رفتار ميكنيم. اگر مرتب به او قند بدهيم خود را به زحمت انداختهايم. رفتار با اسب بايد برطبق اصولي باشد. نبايد او را لوس كرد. بايد موقعيت رواني او را كاملا" تحت نظر داشت. بررسي وضعيت دروني اسب از طريق چشمان، گوشها، وضعيت صورت، دم، صدا، فروفر، تعرِ و نحوه گام برداري امكانپذير است.
چشمان
از چشمان اسب ميتوان تا اندازهاي به شخصيت و خلق و خوي او پي برد، چشمان آرام و شفاف با نگاهي ملايم بيانگر موجودي مهربان است. چشمان كوچك با نگاهي نامهربون نشانة بدخلقي است. چشم سفيدي علامت پر تحركي و گاهي غيرقابل كنترل بودن است.
چشمان ناآرام علامت پريشاني است. غيرطبيعي نيست كه اسبي جابجا شده و هنوز به پرستار و محيط جديد خود نكرده باشد. اگر با چنين اسبي به درستي رفتار ميشود و همچنان پريشاني از چشمانش مشهود است بايد دردي داشته باشد در اين حالت بايد دامپزشك خبر كرد.
گــوشها
گوشهاي اسب مبين حال دروني اوست. گوشهاي زنده و جنبنده، نشان خوشحالي است. گوشهاي فعال كه كمي رو به عقب هستند نشان ميدهد كاملا" حواسش جمع است. گوشهاي كاملا" به عقب خوابيده علامت نارضايتي است كه از چنين اسبي بايد دوري كرد و مواظب گاز گرفتن و لگد زدنش بود. در اين حالت قاطعانه و كمي تند بايد به او نهيب زد.
وضعيت ظاهري صورت
در اولين نگاه به صورت اسب مشكل بتوان پي به كُنه ضمير او برد. اين علائم بسيار متنوع و شامل علائم لبها، منحزين و حالت چشمان اسب هستند. بايد با اسب زندگي كرد تا به اين علائم پي برد و اين زندگي بسيار شيرين است.
دُم
دمي كه به آرامي نوسان دارد نشان از آرامش و خوشحالي اسب است. اگر دم خيلي سيخ شده و يا كاملا" در ميان پاها قرار گرفته، نشان از انرژي زيادي و هيجان است كه غالباً با يكي دو لگد از سر شوخي همراه است. وقتي اسب انرژي اضافي را دفع ميكند دم حالت عادي به خود ميگيرد. اگر اسبي دم ميزند يعني پوست خيلي حساسي دارد و نبايد او را خيلي زود با مهميز سوار شد و بايد با حساسيت بيش از حد او كنار آمد.
اسبهاي دونده و يا اسبهاي جواني كه زير فشار كار بيش از حد قرار دارند دم ميزنند و اين علامت خستگي مفرط است.
صــدا
اسب صداهاي متفاوتي از خود خارج ميكند. بعضي اسبها بندرت شيهه رسا دارند. عدة ديگر با شيهاي رسا به ديگران پيام ميدهند. براي مثال مركوب المپك من (دوكس Dux ) هنگاميكه به جائي جديد ميرسيد، با شيههاي بلند توجه ديگران را به سوي خود جلب ميكرد. وقتي رفقاي اسبهاي جوان آنها را ترك ميكنند معمولا" شيهه بدرقه راهشان است. ميتوانيم به سادگي به اسب بياموزيم كه به هنگام رسيدن، با شيهه به ما سلام كند. هرگاه به سراغش ميرويم چيز خوشمزه، هويج، ميوهجات و .... به همراه داشته باشيم. اسبها وقتي خوراك از راه ميرسيد شيهه ميكشند. غرغر، فرياد و ناله علامت درد است و ناراحتي و به سرعت ميبايد به كمك او شتافت.
صداهائي از قبيل فر و فر كوتاه و قيهه، نشان از حساسيت زياد پوست است و اين صداها وقتي به گوش ميرسد كه دو اسب با هم مغازله ميكنند. كه اين مغازله معمولا" با لگد و يا گازي دوستانه همراه ميشود. ماديانها به هنگام فصول جفتگيري صداهائي از اين قبيل از خود درميآورند.
فروفر علامت رضايت است و مبين اين است كه اسب كاملا" آرامش دارد. البته نبايد اين فر و فر را با بيماري خُرخُر كه فلج يكطرفه تارهاي صوتي است اشتباه كرد. گاهي اسبهاي تر و برد به هنگام چهار نعل و يا شنيدن صدائي غريب از دوردست و يا نزديك شدن غريبهاي، فر و فر ميكنند.
تعرقِ
اسب بهطور طبيعي به هنگام كار عرقِ ميكند و اين تعرق نشانگر ميزان تلاشي است كه ما از او ميخواهيم و ميبايست بر مبناي ميزان تعرقِ مقدار كار را تنظيم كنيم.
به هنگام درد، به عنوان مثال دل درد، بدن اسب عرِق ميزند. اسبهاي جوان در به هيجان آمدن عرقِ ميكنند و ضربان قلبشان بالا ميرود.
گام برداري
گامبرداري اسب مظهر توان و ظرفيت اوست و ميبايست بطور اخص مورد توجه قرار بگيرد. براي اسب جواني كه اصطبل را ترك ميكند طبيعي است كه كمي خشك و منقبض گام بردارد. او كه در مرتع همواره از اين طرف به آن طرف حركت آزادانه داشته حال ميبايست در فضائي محدود حركتي مختصر داشته باشد و او ميبايست خود را با اين عدم تحرك اجباري وفق دهد. كمي بعد او به زندگي جديد خو گرفته و ميتوان چگونگي گام برداري او را مورد مطالعه قرار داد. بعنوان مثال، مشاهده حركت چهارنعل آزادانه او در عرض محوطه تمرين و ميزان تعادلش، ترسيم كننده چگونگي حركت چهارنعل سوارة او در آينده است. دربارة حركت آزادانه اسب در محوطه تمرين، و كمكي كه اين نحوه حركت به آينده آموزشي او ميكند، ميتوان كتاب نوشت، چرا كه اين نحوه حركت اسب به سوار ميگويد كه به هنگام سواري چه نوع حركتي زير نشيمن خود احساس ميكند.
عادت دادن به زين و برگ
تاكنون اسب فقط به كلگير و بند عادت داشته و حال ميبايست او را به زين و برگ و ديگر ابزار كمكي عادت داد. مسئول اين امور پرستار و يا مربي است كه اسب به او اطمينان كرده است. با اسبهائي كه مشكل ميشود كنار آمد ميتوان حقههائي به كاربرد. وسائل جديد را ميتوان همزمان با خوراك به داخل باكس برد. اسب را اخيه كرده و طبق معمول خوراك داد. در اين حال پرستار به عنوان مثال، تنگ و رشو و يا مچ بندها را ميبندد. يا اينكه پس از تيمار خارج از باكس ميتوان وسائل را استفاده كرد. به هنگام اولين جل كردن و يا تنگ و رشو بستن بايد كاملا" احتياط كرد، ممكن است اسب خود را به زمين بياندازد.
من براي اسبهاي جوانم از بانداژ و سپس روي آن از مچ بند استفاده ميكنم. به هر حال مچبندهاي راحتتر تميز ميشوند. باندها را بايد مرتب شست.
بعضي از مربيها معتقدند اسبهاي جوان را بايد بدون مچبند و بانداژ به تمرين برد تا، نازنازي بارنيايند. آنها معتقدند كه اسب ميبايست مراقبت از دستها و پاهايش را عهدهدار باشد و طرفداران پر و پا قرص اين فرضيه معتقدند مراقبتهاي زيادي در ابتداي كار از دست و پاي اسب موجب كاهش رشد و استحكام طبيعي آن ميشود.
تنگ و رشو مخصوص تسمهگردان، بانداژ و مچبندها
من نميخواهم درباره اين موضوع به جدل بپردازم و از ديدگاه من نميشود با مسائل در ارتباط با طبيعت به مخالفت برخاست، ولي از آنجا كه از قرهقوش چندان دل خوشي ندارم براي جلوگيري از آن اسبهايم را با بانداژ و مچ بند تسمهگردان كرده و سوار ميشوم و فقط هم براي دستها از آنها استفاده كرده و پاها را آزاد ميگزارم. امكان ضربات منجر به قرهقوش در پاها اندك است بنابراين در اين مورد من پيرو قانون طبيعت هستم. من هرگز آنقدرها هم ملايمت نميكنم. اگر اسب حركت مستقيم به جلو داشته باشد خطر ضربات منجر به قرهقوش كم ميشود.
چگونه به درستي آبخوري بزنيم
به هنگام خوراك آبخوري زدن به اسب چندان ساده نيست. تجربه من ميگويد بهترين زمان پس از خوراك است. من خود به هنگام كار با اسبهاي جوان از آبخوري ساده و رودماغي يكسره استفاده ميكنم و استفاده از آنها را تا سالها ادامه ميدهم. ولي بسياري از اسبهاي جوان را ميتوان ديد كه انواع ديگر آبخوري و .... را به دهان دارند. رودماغي يكسره براي بسته نگه داشتن دهان اسب و قبول آبخوري روي زبان به دليل بيحركت كردن فك زيرين است. رودماغي پوزهبند مكزيكي فشار بيشتري روي دماغ اسب وارد ميكند.
كاملا" واضح است كه آبخوري با اندازه مناسب و به درستي تنظيم شده اسب را وا ميدارد كه آن را قبول كرده و از مشكلات احتمالي دهان اسب درآينده جلوگيري ميكند. تقاضا ميكنم به اين مورد خيلي توجه كنيد و لازم است تذكر دهم كه اغلب رودماغيها خيلي تنگ بسته ميشوند.
آبخوريهاي تأييد شده بوسيله LOP آلمان كه بطور معمول مورد استفاده قرار ميگيرند.
رديف بالا از چپ به راست آبخوري ساده متحرك از جنس فلز و يا لاستيك آبخوري شاخدار آبخوري يك تكه.
رديف پائين از چپ، آبخوري دي، آبخوري تخممرغي.
بطور معمول، بين رودماغي و پوزه اسب بايد دو انگشت فاصله باشد تا اسب نه فشاري احساس كند و نه بتواند دهانش را باز كند. اگر رودماغي را تنگ ببنديم، دهان اسب را به مقاومت واداشته و از تنفس عادي او كه فقط از بيني نفس ميكشد جلوگيري ميكنيم و اسب احساس ميكند تحت فشار قرار گرفته است. از طرف ديگر حساسيت دهان اسب را از بين برده و ديگر به اثرهاي دستجلو جواب نميدهد. گاهي براي اينكه اسب زيان خود را بيرون نياورد رودماغي را كمي تنگتر ميكنيم كه اين كار نميتواند تداوم داشته باشد. بخصوص كه اسب به آن عادت كرده و با استفاده از هوش ذاتي خود زبان را خارج ميكند و ميبايست رودماغي را تنگتر كرد. من اين مشكل را به طريق ديگر حل كردهام. يا رودماغي را خيلي گشاد ميبندم، يا اينكه اصولا" آن را از روي كلگير آبخوري برميدارم.
نویسنده:رینر کلیمکه
مترجم:مهدی جمشید خانی