نحوه جنگ دولت اشکانیان در مقابل دولت های آن زمان ونقش اسب

ناشناس

Active member
به رغم آگاهي اندك ما از تاريخ اشكاني ، نقش سپاه و سپاه گرداني در دوره اشكاني چنان بارز است كه سلسله اشكانيان را ميتوان سلسله نظاميان و چريك ها ناميد ، البته بدون خصلت هاي ميليتاريستي زمانه ما ! جالب است كه اشكانيان با اين خصلت به اصطلاح نظامي گري داراي يك ارتش منظم با يك فرماندهي منظم نبودند و نيروهاي رزمي آنها انعكاسي از اوضاع و احوال اجتماعي كشور بود و هر سردمدار بزرگي چريكهاي مخصوص خود را داشت . اشكانيان در طول فرماندهي 470 ساله خود هرگز نتوانستند از شيوه نبرد و آرايش جنگي و سپاه گرداني خاص خود كه الگويي سكايي داشت و با آن در آسياي مركزي خو گرفته بودند جدا شوند .

اين شيوه بسيارساده و بي نياز از تشكيلات منظم ، عبارت بود از به هم پيوستن سواران تير انداز چند سردمدار بزرگ و كوچك و تاختن ناگهاني بر دشمن ، براي رسيدن به هدفي مشترك ، كه ممكن بود به ناگهان و متاثر از شرايط روز پديد آمده باشد ،‌مانند برنامه يك شكار كه نيازي به زمينه سازي چندان ندارد! شاهان نخست اشكاني ، كه هنوز با شگردهاي فرمانروايي نا آشنا بودند ، نخست به تقليد از شيوه هاي نظامي سلوكيه سپاهيان سبك و سنگين پياده و سواره ضرور خود را به صورت مزدور به استخدام خود در آورند . اما ديري نپاييد ، شايد در زمان فرهاد ( 138 يا 137 تا 128 پيش از ميلاد ) كه به نقص بزرگ داشتن سرباز مزدور و غير قابل اعتماد پي بردند و از آن صرف نظر كردند و سپاه خود را براساس شيوه سنتي خود سازمان دادند.

به گزارش يوستين اشكانيان همواره سوار براسب اند ، با اسب به كارزار مي شتابند ، با اسب به مهماني مي روند ، با اسب به كارهاي اجتماعي و شخصي خود مي رسند و با اسب مي روند و مي ايستند و دادوستد مي كنند و با يكديگر سخن مي گويند. هنگامي كه كراسوس ، به رسم رومي ها ، پياده به نزد سورن سردار ايراني رفت ، سورن بانگ برآورد : عجب سردار رومي پياده و ما در اين بالا سوار بر اسب ؟ و دستور داد اسبي در اختيار كراسوس قرار بدهند .

كار سپاهيان ثابت معمولاً در پادگان هاي مرزي بود و تنها به هنگام ضرورت از مالكان بزرگ تقاضاي نيرو مي شد . ارتشي كه به اين ترتيب و تنها به هنگام جنگ فراهم مي آمد بيشتر سواره نظام بود . زيرا اشكانيان فقط وقتي سوار براسب بودند خود خويش را مي افتند . ظاهراً ، به رغم نقش بارز اسب در ايران ، در اين دوره استفاده از اسب در سپاه وارد مرحله نويني مي شود . قدرت اشكانيان در سواره نظام آنان بود كه به دو دسته مي شد : تير اندازان و زره پوشان كه به ترتيب با تير و نيزه مي جنگيدند .

وزن سلاح به قدري بود كه سوار بي ركاب قدرت نگه داشتن آن را داشت ، اما ديري نپاييد كه سواران سنگين اسلحه اشكاني موثرترين نيروي آسيايي شدند . سواران تير انداز مجهز به كماني بلند بودند و به آساني مي توانستند به دشمن گزندي گران برسانند . سپاه اشكانيان بيشتر از غير آزادان تشكيل مي شد ، اما اينان نيز ناگزير از آموختن سوار كاري بودند .

ظاهراً ارتش اشكانيان از آرايش و سنت هاي نظامي هخامنشيان برخوردار نبود و ارتش را بيشتر نيروهاي پراكنده سران قبايل و مناطق تشكيل مي داد كه به هنگام لزوم فرا خوانده مي شدند . ثروت يك نجيب زاده با تعداد سواراني كه به هنگام جنگ احتيار شاه مي گذاشت سنجيده مي شد . اين سواران از فرمانده اشرفي خويش بيشتر فرمان مي بردند تا از شاه . قدرت اشكانيان در حمله ناگهني سواره به دشمن و به محض احساس آسيب پذيري فرار از برابر دشمن بود . اين شيوه كه روميان آن را خدنگ پارتي مي ناميدند و شيوه اي آسيايي بود ، از ميزان احتياط دشمن مي كاست . سواران اشكاني علاوه بر اسبي كه سوار بودند اسب ديگري را نيز يدك مي كشيدند تا به محض خسته شدن اسبشان از اسب يدك استفاده كنند .

جنگ با نواختن طبل پيكار آغاز مي شد . سواره نظام اشكاني به خاطر سنگيني اسلحه و همچنين براي تسلط بيشتر به ميدان نبرد از شتر نيز استفاده مي كرد . در جنگ اردوان پنجم با روميان ، چون روميان از بارش تير و نيزه هاي شتر سواران اشكاني تلفات زيادي را متحمل شدند ، ناگزير با افشاندن گلوله هاي خاردار حركت شتر ها را غير ممكن كردند .

اشكانيان به جنگ تن به تن يا محاصره دشمن بهاي چنداني مني دادند و چون از سپر استفاده نمي كردند خود و اسبشان را با زره مي پو شاندند. با اينكه زره پوش كردن اسب از زمان هخامنشيان معمول بود ، اشكانيان كه نقاب بر صورت مي كشيدند و خود و اسبشان را زره پوش مي كردند ، با درخششي كه جلوي نور خورشيد مي يافتند رويين تن به چشم مي آمدند و هراس خاصي بر دل دشمن مي افكندند. از اين شيوه نخست روميان و تقريباً همزمان با آنان چينيان و عرب ها تقليد كردند . پروكوپيوس در مقايسه سواران رزمنده اشكاني با جنگاوران پياده مي نويسد ، سواران آزموده اشكاني در حالي كه بر پشت اسب مي تازند كمان خود را به هر سو مي گردانند و بر دشمن تير مي بارند و اين روش بسيار متفاوت از شيوه هاي گذشته است . همين شيوه بود كه كم كم شيوه جنگ در امپراتوري روم شد .

اشكانيان براي يك جنگ دراز مدت از بردباري كافي برخوردار نبودند و گاهي درست در گرما گرم جنگ دست از نبرد مي كشيدند و پا به فرار مي گذاشتند ، اما دوباره قواي خود را جمع مي كردند و آماده دفاع مي شدند . ارتش اشكانيان به طور كلي ارتشي تدافعي بود و براي جنگ تهاجمي تربيت نشده بود و از فن محاصره بهره اي كافي نداشت و به همين دليل در زير ديوار دژهاي دشمن عجز خود را نشان مي داد .

تير وكمان ، سلاح هميشگي اشكانيان بود و شاهان سكايي خود پيكان تيرهايشان را تيز مي كردند . كمان اشكانيان از همان ابتدا « ابرويي » بود كه همراه تير در كماندان حمل مي شد .

پياده نظام ضعيف و كم اعتبار دانسته مي شد و فقط مسلح به تير و كمان بود . افراد سواره نظام نيز اغلب تير وكمان داشتند ، پيراهني كمر دار و شلواري گشاد مي پوشيدند و تشكيل نيرويي سبك اسلحه را مي دادند . اين سواران ، سواراني را در كنار داشتند كه سر تا پا زره پوش بودند . سرزمين اصلي زره ، سرزمين سواران آسياي ميانه بود . سربازان اشكاني نه تنها خودشان را ، اسب هايشان را نيز با زره مي پوشاند . علاوه بر تير وكمان از نيزه بلند نيز استفاده مي شد . در ميان سواران نيزه دار اشكاني گروهي نيز نيزه دو پيكان داشتند ، كه سلاحي بسيار خطرناك بود و سوار كار مي توانست به هنگام نبرد ، در آن واحد بر دو شدمن حمله برد. به عبارت ديگر، با يك نيزه از پهلو به يكديگر دوخته مي شدند!

هماهنگي سواره نظام سبك و سنگين اشكانيان كه مكمل يكديگر بودند از ويژگي هاي شناخته شده ارتش اشكانيان است : پس از اين كه باران تير كمان داران سواره نظام سبك عرصه را بر دشمن تنگ مي كرد ، زره پوشان سوار بر قلب نيروي پياده دشمن مي تاختند و آن ها را به كاي از پاي در مي آوردند . سورن ، فاتح كرخه ( هران ) اين تاكتيك را به حد كمال رسانيد . به گزارش اغراق آميز پلوتارك سورن يك نيروي هزار نفري زره پوش داشت كه از رعايا و بنده هاي خود او تشكيل شده بود و 1000 شتر تيرهاي اين سواران را حمل مي كرد ، تا هرگز به هنگام نبرد دچار كمبود تير نشوند . در سپاه اشكاني پياده نظام كاربرد چنداني نداشت . با اين همه در نبردهاي مناطق كوهستاني صرف نظر كردن از نيروي پياده غير ممكن بوده است . گزارش شده است كه بلاش سوم در جنگ با آلان ها از 20 هزار سپاهي پياده استفاده كرده است .

جنگ در نظراشكانيان بيشتر به مجموعه اي از نبردهاي فردي اطلاق مي شد و هر كس به تنهايي سهمي مستقيم در جنگ داشت . بزرگترين ضعف اشكاني فرار لگام گسيخته از برابر دشمن ,به هنگگام كشته شدن فرمانده سپاه بود. البته اين حالت ، كم و بيش ، در سپاه هخامنشيان و ساسانيان نيز معمول بود. اين امر از آن جا ناشي مي شد كه ارتش فاقد مهارت خودگرداني بود. مردم به جنگ مي رفتند . چون اميران و شاهك هاي محلي به فرمان شاه نيروهايي را به صحنه ي نبرد خوانده بودند . اين اميران توجهي به مهارت افراد نداشتند. با كشته شدن سردار ، چون در اعضاي سپاه توانايي انتخاب سرداري جديد نبود، بي درنگ افراد زير فرمان بي هدف و درمانده پا به فرار مي گذاشتند . سود و زيان جنگ نيز با شاه بود و جنگجويان تنها در اين حد علاقه به سرنوشت جنگ داشتند كه امكان به دست آوردن سهمي از غنائم مي رفت .

اشكانيان نيز مانند هخامنشيان در نبردهاي خود از نيرو هاي كم و بيش بيگانه ، مانند سكاها ، يعني توراني هاي آن سوي آمودريا ، استفاده مي كردند . يكي ديگر از شگرد هاي اشكانيان براي ايجاد وحشت در دل دشمن استفاده از پرچم هايي با تصوير اژدها بود .

اين پرچم ها را از جنسي سبك مي ساختند تا هنگام وزش باد مانند مارهايي بسيار بزرگ به جنبش در آيند . روميان پس از آشنايي با اين روش در لژيون هاي خود از آن تقليد كردند و همواره در سپاه خود افرادي را به حمل اين پرچه ها مي گماردند . اشكانيان در فصل زمستان معمولاً از پرداختن به جنگ پرهيز مي كردند .

به خاطر كمبود نگاره از زمان اشكانيان ، آگاهي ما از زره جامه اينان بسيار اندك است . با اين همه به كمك طرحي بسيار ساده اما گويا كه از يك سوار اشكاني در معبد دورا به دست آمده است با پوشش عمومي يك سوار اشكاني به خوبي اشنا مي شويم اين طرح نيز با كيفيت استثنايي خود، مانند تنديس بلند پايه اشكاني كه معبد شمي به دست امده است ، به سمبل اشكانيان بدل شده است . در اين طرح نقاب و رزه سوار كار و زره اسب كه تقريباً تمام بدن اسب را پوشانده است به خوبي نمايانده شده است . شباهت غافل گير كننده نيم تنه كوتاه و شلوار سوار كار كه از قسمت زانو به پايين تنگ است با شلوار سواركاران امروز جالب توجه است . زره سوار و اسب ظاهراً از تيغه هاي گرد فلزي به شكل فلس ماهي ساخته شده است . به كمك اين طرح تصور هيبت يك سوار اشكاني به هنگام نبرد يا شكار به آساني ميسر است .

منبع: محسن زرقامي
__________________


زندگی شهد گلیست که زنبور زمان می خوردش ، آنچه باقیست عسل خاطره هاست
 

پیوست ها

  • Parthian_1.jpg
    Parthian_1.jpg
    41.2 کیلوبایت · بازدیدها: 9
  • Parthian_1.jpg
    Parthian_1.jpg
    41.2 کیلوبایت · بازدیدها: 10
بالا