مجله 40چراغ

mahsa

Member
با دختراني كه سواركاري پيشه آنها است غريزه اسبي نويسنده : ميمنت مژده «اسب‌سواري كه ورزش نيست، بچه پولدارها هوار تومان پول اسب مي‌دن، بعد هر چند روز يك بار مي‌رن ماشين‌هاي آخرين مدلشونو پارك مي‌كنن سوار اسب مي‌شن يه چند دوري بالا مي‌رن و پايين مي‌آن، بعد هم خداحافظ. اين‌كه ورزش نيست، اسب مي‌دوه و بالا و پايين مي‌پره اون وقت اونها اسم خودشونو مي‌ذارن ورزشكار؟ اسب‌سواري تفريح بچه پولدارهاست نه ورزش...» اين حرف احتمالاً نظر خيلي از آدم‌هاي كوچه و خيابان‌ است، اما آنهايي كه با اسب ارتباط جدي دارند، يعني سواركار حرفه‌اي محسوب مي‌شوند از شنيدن آنها خيلي شاكي مي‌شوند.
هفته گذشته تيم اسب‌سواري زنان و مردان ايران عازم مسابقات آسيايي هند شد،‌ ساناز شاپور داغ و مليكا غروي دو عضو اين تيم بودند، دختراني كه سال‌هاست اسب‌سواري مي‌كنند و جوري از اسب‌هايشان حرف مي‌زنند كه انگار محبت آنها در تك تك سلول‌هاي وجود آنها ريشه كرده است. اين دختران از قيمت‌هاي چند ميليون توماني اسب‌هايشان و هزينه ماهانه نيم ميليون توماني نگهداري آنها به عنوان «هزينه عشق» صحبت مي‌كنند و كلي تأكيد مي‌كنند كه اسب‌سواري يعني ورزش، هم ورزش جسمي و هم ورزش روحي آنها در هند نتيجه خيلي خوبي نگرفتند اما به هرحال حالا راه را براي حضورهاي بعدي باز كردند.

- چرا در بين اين همه رشته ورزشي شما جذب اسب‌سواري شديد؟

ساناز: انسان سراغ هر رشته ورزشي كه مي‌رود بايد به آن علاقه داشته باشد. بايد علاقه و ميلي وجود داشته باشد تا آدم به سمت چيزي كشيده شود، براي من به شخصه سواركاري جذابيت دارد، چون تو با يك موجود زنده سروكار داري و بايد حس همديگر را درك كنيد، يعني به حيوان حس بدهي و از آن حس بگيري و اين سواركاري را از ساير رشته‌هاي ورزشي متمايز مي‌كند.

مليكا: من كاملاً چون خيلي زياد حيوان دوست هستم، فكر مي‌كنم يكي از دلايلي كه به سمت سواركاري كشيده شدم همين دوست داشتن حيوانات بوده است.

- رابطه‌تان با اسب‌ها چطور است و چگونه با آنها ارتباط برقرار مي‌كنيد؟

ساناز: اول از همه بايد متوجه بشويد كه آن اسب شرايط روحي‌اش چگونه است، اسب‌ها هم درست مثل آدم‌ها هستند، بعضي‌هاشان خيلي آرام هستند و نسبت به بقيه نجيب‌تر هستند و همين آرام بودنشان به تو اجازه مي‌دهد سمتشان بروي، بغلشان كني و آنها را نوازش كني. ولي بعضي‌ها خشن‌تر هستند و سمتشان كه مي‌خواهي بروي، گوش را مي‌خواباند و بداخلاقي مي‌كند و يا به راحتي اجازه نمي‌دهد به طرفش نزديك شوي. تقريباً در همان برخورد اول كه اسب را مي‌بينيد متوجه مي‌شويد كه آيا اسبي هست كه بتوانيد باهاش راحت ارتباط برقرار كنيد يا نه بايد محتاط‌تر عمل كند... ممكن است چند لحظه يا چند ساعت يا حتي چند روز طول بكشد تا بتوانيد با اخلاقش آشنا شويد.

مليكا: درست است. آدم هر اسبي را كه مي‌بيند نبايد برود سمتش، چون اگر اسب دوست نداشته باشد گاز مي‌گيرد يا لگد مي‌زند. اسب‌هاي مسابقه هم چون خشن‌تر هستند (چون فشار كار روي آنها زياد است) يك مقداري عصبي‌تر هستند. به خاطر همين بايد حواسمان را بيشتر جمع كنيم و دقت بيشتري داشته باشيم.

- خيلي‌ها معتقد هستند كه سواركاري ورزش نيست. چون اين اسب است كه در تكاپو و تحرك است، در واقع اسب ورزش مي‌كند نه سواركار؟

[هر دو با هم مي‌خندند و مي‌گويند: غلط مي‌كنند!]
مليكا: ببينيد اگر شما بررسي كنيد متوجه مي‌شويد كه سواركاري يكي از ورزش‌هايي است كه بيشترين كالري را مي‌سوزاند، چون ما هم همراه اسب تحرك داريم و انرژي صرف مي‌كنيم. آنهايي كه اين حرف را مي‌زنند بيايند و يك قدم اسب‌سواري كنند بعد با هم صحبت مي‌كنيم.

ساناز: نظر من هم همين است، چون با يك موجود زنده طرف هستيم سخت‌ترين ورزش است. زيرا بايد نهايت هماهنگي بين سواركار و اسب به وجود بيايد تا اين‌كه انسان بتواند يك سواركاري خوب از خودش ارائه بدهد و در مسابقه برنده و موفق باشد. خيلي مهم است كه انسان بتواند با اسبي كه دارد مسابقه مي‌دهد يك ارتباط خوب داشته باشد، آن قدر به آن حس بدهد و با آن تمرين كند تا بتواند آن هماهنگي را به وجود بياورد. شما خودتان به عنوان يك كسي كه سواركار نيستيد يك روز به طور امتحاني سوار اسب بشويد، ببينيم چه كار مي‌خواهيد بكنيد.

- من هيچ‌وقت چنين ريسكي نمي‌كنم
!
ساناز: خيلي دوست دارم ببينم آنهايي كه اين حرف را مي‌زنند براي اولين بار نه، حتي براي دهمين باري كه سواري مي‌كنند، چه كنترلي روي اسب خواهند داشت. مطمئناً كوچك‌ترين كنترلي نمي‌توانند روي اسب داشته باشند به خصوص در مرحله پرش.

- ورزش و حركات جسماني خودتان چقدر است؟! غير از سواركاري ورزش ديگري انجام مي‌دهيد؟

مليكا: در سواركاري كل بدن درگير است، ورزش خاص ديگري ندارم، چون ما روي خود اسب ورزش مي‌كنيم كه بدنمان نرم شود و تعادلمان را حفظ كنيم. يعني ورزش‌هاي مخصوص ما هم روي اسب است.

ساناز: البته خيلي خوب است كه قبل از سواركاري يك زمان كوتاهي سواركار يك نرمش و ورزش كوتاهي انجام بدهد بعد سواركاري كند كه بدون نرم شود.
- سواركاري را از چه زماني شروع كرديد؟!

ساناز: من سواري را به طور حرفه‌اي و كلاسيك كه در باشگاه سواركاري شروع كردم و برمي‌گردد به سن 15 سالگي. ولي از بچگي سوار اسب مي‌شدم تقريباً از 2، 3 سالگي روي اسب عكس دارم.

مليكا: من از 10-11 سالگي اين ورزش را شروع كردم.

- مشوقي براي اين كار داشتيد؟!

ساناز: بله، من پدرم خيلي مشتاق بودند و در اين زمينه خيلي به من كمك كردند.
مليكا: من خودم به شخصه مشوق بقيه در خانه بودم، در واقع من خيلي از اسب‌سواري مي‌گفتم و سعي مي‌كردم اين ورزش را به همه معرفي كنم. يادم مي‌آيد وقتي بچه بودم هر وقت مسافرت - به خصوص شمال- مي‌رفتيم، هر اسب، الاغ يا خري كه كنار جاده مي‌ديدم دوست داشتم سوار آن شوم و حتماً هم بايد من را سوار مي‌كردند. وقتي بزرگ‌تر شدم پدرم تصميم گرفت براي من اسب بخرد.
- همان «خيلي‌هايي» كه قبلاً گفتم، اين‌بار مي‌گويند كه سواركاري ورزش بچه پولدارهاست!


ساناز: خب برعكس آن يك حرف با اين يكي تا حدودي موافقم به خاطر اين‌كه مسئله كساني كه سواركاري را به طور حرفه‌اي انجام مي‌دهند با كساني كه فقط براي تفريح چند بار در طول سال بيشتر نمي‌آيند كاملاً متفاوت و از هم جداست. چون شكي بر اين نيست براي سواركاري حرفه‌اي بايد اسب شخصي داشته باشيد و اگر اسب نداشته باشيد نمي‌توانيد پيشرفت كنيد. كسي كه اسب ندارد مي‌تواند ماهي يك‌بار بيايد مثلاً مربي‌اش بهش لطف كند (واقعاً مي‌شود گفت لطف!) و اسبي بدهد تا بتواند پرشي داشته باشد. چون اكثر اسب‌هاي مربي در واقع صاحب دارند. ممكن است خيلي از صاحب اسب‌ها دوست نداشته باشند كه اسب‌هايشان را غير از مربي كس ديگري سوار شود و مسابقه دهد. جدا از هزينه خريد اسب نگهداري اسب هم هزينه‌هايي مخصوص خودش را دارد كه خيلي‌ها برايشان توجيهي ندارد كه بخواهند همچين هزينه‌اي را بپردازند و اسب نگه دارند.

مليكا: وقتي بخواهيد حرفه‌اي بشويد و پرش انجام دهيد، بايد اسب شخصي و خصوصي داشته باشيد. شايد كسي بخواهد آزاد حركت كند و حالا شايد هم چندتايي پرش انجام دهند، ولي كسي كه مي‌خواهد به صورت حرفه‌اي كار كند و در مسابقه شركت كند، بايد اسبي داشته باشد و اسب خوبي هم داشته باشد.

- قيمت اسب‌ها چقدر است؟!

ساناز: بستگي به كارايي اسب دارد. اسب‌هاي مسابقه مسلماً گران‌تر هستند. مثلاً ما اسب مسابقه زير 5 ميليون تومان نداريم. در واقع مي‌توانم بگويم قيمت اسب از 5 ميليون تومان شروع مي‌شود تا 100 ميليون تومان.

مليكا: اين تازه در ايران است، در خارج اسب‌هاي مسابقه خوب زير يك ميليون يورو پيدا نمي‌شود. كمترين و بي‌ارزش‌ترينشان اين قيمت است.

- و هزينه نگهداري اسب‌ها در ماه چقدر است؟!

ساناز: سرانگشتي بخواهم حساب كنم بين 500 تا 700 هزار تومان در ماه. البته بستگي دارد، چون در فصل مسابقات هزينه اسب بالاتر مي‌رود، به خاطر اينكه در فصل مسابقات كار از اسب بيشتر گرفته مي‌شود و انرژي بيشتري مصرف مي‌كند. به همين خاطر غذايش بيشتر مي‌شود و حتماً بايد ويتامينه بشوند. يا اين‌كه در فصل تابستان به علت گرما و عرق كردن زياد داروهايي بايد به آنها بدهيم تا اين كمبود آب بدن جبران شود.

- مي‌شود زير اين هزينه 500 – 700 هزار تومان.

ساناز: پانسيون و نگه‌داري، پول غذا، پول دكتر و درمان و داروها و حالا خرج‌هاي اضافه ديگر.

- اين هزينه‌ها براي خودتان توجيه شده است؟!

ساناز: بله به نظر من پول عشق است، پول لذت بردن، ولي به طور كل شما وقتي حيواني مثل سگ و گربه داريد نمي‌توانيد به آن بي‌اهميت باشيد. بالاخره آدم يك احساس مسئوليتي نسبت به آن حس مي‌كند، ديگر چه برسد به همچين حيواني با اين جثه بزرگ كه اين قدر هم زحمت مي‌كشد. كلاً طبيعت حيوان اين است كه آزاد باشد. حالا تصور كنيد ما اين جثه عظيم را 23 ساعت در يك اتاقك كوچك نگه مي‌داريم و يك ساعت ديگر را هم دائماً ازش كار مي‌كشيم و تمرين مي‌كنيم، پس بايد بهش رسيدگي كنيم.

- حس شما حالا كه تقريباً اولين شركت‌كننده‌ها در مسابقات آسيايي بوديد چيست؟

ساناز: براي من حس خيلي جالبي بود. چون من تجربه قبلي نداشتم و بعد هم اين‌كه من قرار نبود بروم، به هر حال تجربه اول بود براي همين حس جالبي داشتم. اميدوارم كه نتيجه‌مان هم بد نباشد.

مليكا: همان‌طور كه ساناز مي‌گويد براي من هم جالب بود، چون تا حالا ما نمي‌توانستيم برويم و در مسابقات قرضي آقايان كه قوي‌تر هستند اعزام مي‌شدند ولي اين بار ما هم رفتيم.

- نظر شما درباره قرنطينه بودن اسب‌هايتان چيست؟! مشكلي برايتان پيش نمي‌آيد؟!

مليكا:‌ خوشبختانه اين مسابقه مدلش اسب قرضي است، حتي كشورهايي كه مشكل قرنطينه نداند بايد اسب قرض بگيرند. در واقع شرايط براي همه يكسان است.

- اين مسئله چقدر روي نتيجه گرفتن شما تأثير داشت؟!

ساناز: خيلي، مخصوصاً براي ما خانم‌ها، براي اين‌كه آقايان اكثراً در مقام مربيگري هستند و ممكن است پيش بيايد كه با 5-6 اسب گوناگون تمرين پرش داشته باشند و مسيرهاي كاملي را طي كنند. در واقع تمرينشان 5 – 6 برابر ما خانم‌ها است. ما تعداد اسب‌هايمان كمتر است و در نتيجه تمرين كمتري هم داريم. چون واقعاً همه چيز بستگي به تمرين دارد. اگر ما هم به اندازه آنها تمرين داشتيم، شايد مي‌توانستيم در هر رده‌اي پا به پاي آنها باشيم، ولي در كل شرايط ما هم بد نيست
.
مليكا: در اين مسابقات همه چيز بستگي به اسب دارد، تمرين زياد و دقت و تلاش ما جاي خود را دارد. ولي اگر اسبي نخواهد حركت بكند ديگر هيچ چيز دست ما نيست! در واقع شانس هم خيلي مهم است. چون مسلماً بين آن همه اسب خيلي‌ها بهتر هستند و خيلي‌ها هم ضعيف‌تر، براي همين اين‌كه چه اسبي دست تو بيايد ديگر بستگي به شانس دارد.

- در تقسيم اسب‌ها پارتي بازي هم مي‌شود؟!

ساناز: نه، فكر نمي‌كنم، چون قرعه‌كشي مي‌شود.

- شما مي‌توانيد قبل از مسابقه با اسب‌ها تمرين كنيد؟!

ساناز: يك مدت زمان كوتاه فقط!

مليكا: به ما 3 تا اسب مي‌دهند و ما مي‌توانيم در 20 دقيقه يكي از آن اسب‌ها را انتخاب كنيم كه با كدامشان مسابقه دهيم.

- خودتان را در قياس با آقايان چگونه مي‌بينيد؟! چقدر بالاتر هستيد يا چقدر پايين‌تر؟!

مليكا: ما خودمان را دست‌كنم نمي‌گيريم، ولي به دليل اين‌كه در ايران اكثر آقايان مربي هستند تمرين‌هايشان بيشتر است و ممكن است در روز 10 بار پرش داشته باشند. ولي ما در روز حداكثر ممكن است 2 يا 3 پرش داشته باشيم. آن هم يك‌روز داريم و روز بعد به دليل استراحت اسب‌ها نمي‌توانيم داشته باشيم.

ساناز: يك اسب را كه در هفته بيشتر از 2 بار نمي‌توان پرش داد، ولي آنها روزي چند اسب زيردستشان است. در واقع فقط تمرين‌هايشان بيشتر است، وگرنه ما از آنها چيزي كم نداريم. چون در اين ورزش برتري نه به قدرت بدني است و نه چيز ديگري..
.
- شما اولين اعزامي‌هاي خانم هستيد؟!

مليكا: نه، ما يك‌بار هم قطر رفتيم، ولي مسابقات بين‌المللي مثل اين دفعه نبود و فقط ايراني‌ها بودند كه ما اسب‌هاي قطري‌ها را گرفتيم و خودمان با خودمان مسابقه داديم، ولي خانم‌ هاله نكويي براي مسابقات آسيايي قبلاً اعزام شده‌اند.

-مشكلات شما شامل چه مواردي است؟

مليكا: مشكل اساسي‌مان تنها اين است كه نمي‌توانيم اسب‌هايمان را از ايران خارج كنيم و با خودمان ببريم. اگر ما مي‌توانستيم به كشورهايي قتل تركيه و دبي با اسب‌هاي خودمان برويم خيلي بهتر بود، چون ما الان در ايران همان‌طور مانديم و محدود شديم. در عين حال در حال حاضر احتياج به يك مربي خارجي داريم، چون اسب‌هاي خوبي هم داريم، ولي جاي يك مربي خوب خالي است كه با ما بيشتر كار كند. البته اين در صورتي است كه بخواهند كه درها به روي ما باز شود و بخواهيم پيشرفت كنيم. اگر بخواهيم همين‌طوري كه الان هستيم باقي بمانيم كه نه، مربي‌هاي خودمان خوب هستند.

ساناز: اگر مي‌توانستيم به كشورهاي ديگر برويم، انگيزه‌هاي بيشتري پيدا مي‌كرديم.

- ما در ايران مربي خانم هم داريم؟

مليكا: ما خودمان الان در باشگاه‌ها كار مي‌كنيم، ولي به طوري كه رسمي باشد و اسب دستمان بدهند نه.
ساناز: خانم‌ها با كساني كه تازه مي‌خواهند شروع كنند كار مي‌كنند

غريزه اسبي
 
ممنون مهسا جان از بابت این مقاله 40چراغ، جالب بود.
یه زمونی که وقت آزاد داشتم این مجله رو زیاد می خوندم اما مدتهاست که نمی گیرمش.
نمی دونم نظر دوستان در مورد این پرسش پاسخها چیه؟
اما کاش واقعیت، همه اون جوابهایی که باشه داده شده .........
 
"اما کاش واقعیت، همه اون جوابهایی که باشه داده شده ........." يعني چي؟

واقعيت چيه؟
 
"اما کاش واقعیت، همه اون جوابهایی که باشه داده شده ........." يعني چي؟

واقعيت چيه؟

خب گاهی واقعیت ها اصلا" به زبان هم نباید بیان، چون با بیان اونها چه موقعیت هایی که به خطر نمی افته و چه دردسرهایی که درست نمیشه و ........
زمان، بزرگترین و شفاف ترین آیینه واقعیت است.
 

mahsa

Member
خب گاهی واقعیت ها اصلا" به زبان هم نباید بیان، چون با بیان اونها چه موقعیت هایی که به خطر نمی افته و چه دردسرهایی که درست نمیشه و ........
زمان، بزرگترین و شفاف ترین آیینه واقعیت است.

ای کاش میشد گفت تا انقدر مردم به اشتباه نمی افتادن