لیدی برد یک مادیان دوخون{البته خون پرشی هلندی}بود که ظاهرا کسی به خانم فیروز هدیه کرده بود که با طاغان قزل یلدوز سیلمی را داده!
خاطره ای دردناک از مرگ لیدی برد:
لوییز فیروز این اواخر توسط آدم!!!! نزولخواری در فشار شدید قرار گرفته بود که عامل اصلی فوت خانم بود{بیش از سیروزکبدی ایشون} و بنابر این با مشاوره دوستی!!! اقدام به فروش مالهای درجه دو وسه خود کردند که بیش از ده مادیان وکره را ما ،مهندس حیدری،مهندس اژدری و آرتا بافکر خریدیم ولی لیدی برد را که سن بالایی داشت کسی نخرید، آن دوست مشاور!! با احتساب علوفه و غذایی که لیدی برد مصرف میکرد و با وجودی که در سلامت کامل بود و فقط جهت صرفه جویی مالی، اقدام به تزریق آمپول هوا به اون کرد،و اونو بردند بیرون از باشگاه خانم رها کردند ولی فردا صبح کارگرها با تعجب دیدند لیدی برد پشت در باکسها خوابیده و نیمه جانه، دوست مشاور!!! دوباره بهش هوا تزریق میکنه ولی تا دو ساعت بعد دوباره زنده بوده .سپس دوست مشاور!!! اقدام به بریدن سر لیدی برد میکنه!
لعنت بر ما پارسیان که چنین شده ایم...