♘امیرحسین♞
♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
اسب سبزخنگ . (منتهی الارب ). اسب سبزه که کثرت موهای سپید بر کثرت موهای سیاه او غالب باشد. (غیاث اللغات ). اسب که سپیدی بر او غلبه دارد. خنگ . (ربنجنی ) (مهذب الاسماء). و فی الصراح سبزخنگ . (مؤید الفضلاء). سبز. (زوزنی ). اسب کبود. اسب چرمه . (دستوراللغة).اسب چرمه یعنی اسب کبود. (فرهنگ خطی ). || گلگون یعنی سرخ فام ، کذا فی الدستور. (مؤید الفضلاء).میگون . (ارموی ) :
زودا که داغ حکمت خواهد گرفت یکسر
از گوش صبح اشهب تا نعل شام ادهم .
انوری .
اشهب روز و ادهم شب را
پیشه خاییدن لگام تو باد.
انوری .
تو ابروار برآهخته خنجری چون برق
فرشته وار نشسته بر اشهبی چو براق .
خاقانی .
سوده و بوده شمار اشهب میمونْش را
سوده قضا را رکاب بوده قدر در عنان .
خاقانی .
چه میگفتم و در چه پرداختم
کجا بودم اشهب کجا تاختم .
نظامی .
آن یکی اسبی طلب کرد از امیر
گفت رو آن اسب اشهب را بگیر.
زودا که داغ حکمت خواهد گرفت یکسر
از گوش صبح اشهب تا نعل شام ادهم .
انوری .
اشهب روز و ادهم شب را
پیشه خاییدن لگام تو باد.
انوری .
تو ابروار برآهخته خنجری چون برق
فرشته وار نشسته بر اشهبی چو براق .
خاقانی .
سوده و بوده شمار اشهب میمونْش را
سوده قضا را رکاب بوده قدر در عنان .
خاقانی .
چه میگفتم و در چه پرداختم
کجا بودم اشهب کجا تاختم .
نظامی .
آن یکی اسبی طلب کرد از امیر
گفت رو آن اسب اشهب را بگیر.