دختر بلوط

ایستاد بر انگشتان نازک پایش
و گونه ام را بوسید.
اتاقی که در آن برف بارید و
در آن به عشق فرو شدیم و
تاختیم
در کشمکش عقربه ها و انگشتان
تا غلطید اسب خواستن

دختر بلوط!
چنگ در یال اسب مرده نزن!
به تاخت می رود این شهاب سنگ
تا آرزو ته نشین نشده در بطری فراموشی
دستانت را به من بده در شبِ بی خوابی
تا به قرص ماه
نگاه کنیم.

منبع:آرامشگاه
 
بالا