به کسی که اسبش در باتلاق گیر کرده کمک نکنید

ناشناس

Active member
خشونت آقا محمد خان

آورده اند كه: گاهي آقا محمد خان غش مي كرد و در آن وقت هوش و حواسش را از دست داده و بيهوش مي شد. اتفاقاً روزي در اطراف كرمان و در حين شكار از جماعت دور افتاده و اسبش در باتلاقي فرو رفت و در اين هنگام دچار غش شد.

در همين وقت يكي از غلامان او سر رسيد و خان را از گل بيرون كشيد و بالاي سرش ايستاد تا به هوش آمد. آقا محمد خان چون به هوش آمد ابتدا از ديدن وي بالاي سرش دچار هراس شد، اما وقتي متوجه موضوع شد، از وي تشكر كرده وعده ي انعام به او داد. و به وعده ي خود نيز وفا كرد. اما گويا غلام آن پاداش را در برابر آن خدمت ناچيز دانسته و براي همين هر وقت به حضور شاه مي رسيد مدام به صورت خان نگاه مي كرد. تا بالاخره خان غضبناك شد و دستور داد تا چشمهاي وي را كور كردند. اما بعد از كرده پشيمان شد و دستور داد تا حقوق وي را دو برابر كردند و براي بقيه ي عمر نيز او را از خدمت معاف كردند.

ايران در دوره سلطنت قاجار، علي اصغر شميم، صفحه 51.
 

پیوست ها

  • 53gi29w.jpg
    53gi29w.jpg
    95.4 کیلوبایت · بازدیدها: 42
  • 53gi29w.jpg
    53gi29w.jpg
    95.4 کیلوبایت · بازدیدها: 41

mahsima

Member
جالب بود ولی به نظر من کسی که کور شد حقش بود چون اون انعام گرفته بود و باز ناراحت بود این نشون میده که این کار رو به خاطر حس انسانیت انجام نداده و شاه رو به خاطر پول و انعام و خودشیرینی نجات داده.
 

parisa

Member
بابا مشکل از اون بیچاره نبوده از این آقا محمد خان بوده که احتمالا دو تخته کم داشته چون سابفه این آفا محمد خان اساسی خراب می باشد
 

ET

Member
حقش بوده من اگه بودم گردنشو میزدم چون
آیناز گفت:
جالب بود ولی به نظر من کسی که کور شد حقش بود چون اون انعام گرفته بود و باز ناراحت بود این نشون میده که این کار رو به خاطر حس انسانیت انجام نداده و شاه رو به خاطر پول و انعام و خودشیرینی نجات داده.
 
بالا