اسب نیله پدر بزرگ

atila

Member
سلام
از دوستان خواهشمندم خاطرات قدیمی پدران و پدر بزرگ ها و مادر بزرگ هارو که با اسب دارند اینجا بیارند
 

atila

Member
من خاطرات زیادی از قدیمی ها با اسبهاشون دارم که شنیدنشون خالی از لطف نیست بعضی از اون خاطرات واقعا آدمو به وجد میاره اگه دوستان مایل باشند و استقبال کنند ادامه بدیم .
 

atila

Member
برای شروع :
پدر بزرگم که جمعی سواره نظام گارد مرزی بود اسبی بزرگ جثه و قوی به رنگ نیله داشت که تا امروز تعریفش بر سر زبانهاست
در وقایع سال 1325 و ورود نیروهای روسی و فدائییان کمونیست روزی پدر بزرگم در مسیر بین پاسگاههای مرزی منطقه خدافرین
به نیروهای روسی فراری که قصدفرار از طریق رود ارس داشتند برخورد کرده و درگیر می شود به خاطر اینکه اسب خوبش دست دشمن نیفتد شلاقش می زند تا فرار کند اما اسب با وفا شیهه زده و نمی رود تا اینکه پدر بزرگم زخمی می شود و اسبش او را به پشت تخته سنگی می کشاند تا رسیدن قوای کمکی از گلوله دوشمن در امان باشد .
 

♘امیرحسین♞

♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
اسب پدربزرگتان کره نداشته؟
عکس پدربرزگتون رو بگذارید
نژادش قره باغ بوده؟
 

atila

Member
پدر بزرگم اسبشو از یکی خریده بود که می گفتند از قره باغ آورده اما توصیف قد و هیکلش با اسب قره باغ تطابق ندارد اسب به رنگ نیله با قد حدودا 170 و بسیار تنومند خصوصا از ناحیه کپل . سرو گردن افراشته بسیار پر نفس با سرعت زیاد و میل زیادی برای پریدن داشت من نتونستم نژادشو حدس بزنم ممنون میشم دوستان نظر بدند . متاسفانه عکس پدربزرگم با اسبش فقط در کتابی به نام (دروازه های ایران قفل است )چاپ شده من نتونستم اون کتاب رو پیدا کنم . به خاطر اینکه پدرم سوار اسب میشده و زمین می خورده پدر بزرگم اسبشو فروخته بود به مترجم زبان روسی مرزبانی . و متاسفانه ازش کره نگرفته بودند . مترجم صبح خروس خوان از مرزبانی خدافرین با اسب به طرف تبریز حرکت کرده و گرگ و میش غروب از تبریز تلگراف زده بود که رسیده و تا آخر عمرش اسب رو تو تبریز نگه داشته بود و بعد از مرگش بعد از کفن کردن دفن کرده بود و قبرش هم مشخص بود . آن زمان فاصله تبریز تا خدافرین حدودا 230 کیلومتر بود به نظر دوستان طی چنین مسافتی در حدود 14 ساعت با اسب ممکن است؟
 

♘امیرحسین♞

♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
متوسط قد قره باغ کمتره, شاید یک دوخون قره باغ با نژاد روسی(اولو تروتر orlov trotter) باشه؟
 

پیوست ها

  • orlov.JPG
    orlov.JPG
    41.9 کیلوبایت · بازدیدها: 15
  • orlov1.JPG
    orlov1.JPG
    21.7 کیلوبایت · بازدیدها: 13
  • orlov2.JPG
    orlov2.JPG
    42.6 کیلوبایت · بازدیدها: 12

atila

Member
ندامت و نجابت
روزی پدرم برای درست کردن تله برای گرفتن پرنده که از تار موی دم اسب درست میشده میخواسته استفاده کنه که چون بی خبر و نا غافل این کارو می کرده اسب نیله پدر بزرگ یک لگد جانانه به کله پدر می زنه و ایشون غرق در خون و بیهوش به زمین می افته اسب بعد از اینکار شیهه کنان به سمت عمویم که در آنطرف باغ بوده میدوه و با هزار ترفند عمو رو به بالا سر پدر میاره که بعد سوار اسب میشه و پدرو به شهر میاره در آن زمان هم دوا و دکتر درست حسابی نبوده پدر در شرایط وخیمی بوده و از زخم سرش هم کزاز میگیره و.... اسب نیله 3 روز لب به غذا و آب نمی زنه تا اینکه پدر بزرگم اسب رو قشو می کنه و از پیشانیش میبوسه بعد اسب تشنه آب می خوره پدر بزرگم میگفت و قتی از پیشانی اسب بوسیدم گریه کرد . خود من هم وقتی این داستان رو شنیدم بغض تو گلوم حلقه زد.
 

atila

Member
پدر توسط یک طبیب سنتی از مرگ حتمی نجات یافت .(سرش رو چند روز با پوست تازه بز پوشاندند و اینکا باعث شده تا عفونت سرش راجذب کند ) اما پدرم الان هم وقتی از اسب تعریف می کند از خود بیخود می شود . آن اسب بی نظیر نه تنها در طایفه ما بلکه در شهر ما به یک اسطوره تبدیل شده و مردم به آن اسب , یل آتی یعنی اسب باد می گفتند .
 

mahsima

Member
مادیان ها اصلا اینطوری نیستن خیلی دوست دارم یه نریان اصیل داشته باشم اون ها با معرفت ترند.
 

atila

Member
می گویند که مادیان ها نسبت به نریانها آرام ترند ولی من مادیانهایی دیدم که از تمام نریانهایی که دیدم خطرناکتر و وحشی تر بود.
می تونید یک نریان بین یک و دو سال بخرید و خودتان تربیت کنید تا زیاد به شما وابسته باشد این طوری رابطه شخص با اسبش خوب می شه .
 
بالا