پدر توسط یک طبیب سنتی از مرگ حتمی نجات یافت .(سرش رو چند روز با پوست تازه بز پوشاندند و اینکا باعث شده تا عفونت سرش راجذب کند ) اما پدرم الان هم وقتی از اسب تعریف می کند از خود بیخود می شود . آن اسب بی نظیر نه تنها در طایفه ما بلکه در شهر ما به یک اسطوره تبدیل شده و مردم به آن اسب , یل آتی یعنی اسب باد می گفتند .