اسب بالدار !

Dr_Ghaffari

Active member
مرضيه خانم بيتي از حافظ آوردند و مرا ياد اين داستان راستان انداختند كه :
اسبها تا زمان حضرت سليمان داود بالدار بوده اند و آن حضرت بالهاي اسبها را از روي شانه هايشان مي برد و بر مي دارد ! و از آن پس اسبها بدون بال شده اند .
كسي مي داند چه كسي شاخ اسبها را بريده است !؟
 

مرضیه

Member
ممنون دكتر، جالب بود.
مطلبي رو هم آقا سهراب راجع به افتادن بال اسبها در قسمت اسبان افسانه اي ذكر كردند ، كه اون هم جالب بود.
 

Dr_Ghaffari

Active member
در كتاب " از سير تا پياز " استاد باستاني پاريزي اشاره مي كند كه :
اگر يك غفلت حضرت سليمان ( هرچند غفلت نبايد بگويم كه به عصمت پيامبران لطمه وارد نشود ؛ بي احتياطي مي شود گفت !) اگر يك بي احتياطي حضرت سليمان نبود ؛ امروز شايد ما احتياج به ساختن هواپيما نداشتيم . نوشته اند در روزگار حضرت سليمان "... هزار اسپ ؛ با پر بود . كه در عالم مي پريدندي و در هر مرغزاري كه خوشتر بودي مي چريدندي ؛ سليمان داود هزار ديو را بفرستاد تا هر يكي موي پيشاني اسبي گرفته بيارند ؛ همچنان كردند ؛ و بر سليمان عرضه كردند و سليمان از دوستي اسپ ؛ در آن مشغول شد . تا آفتاب در غروب افتاد چنانكه نماز ديگر از وقت بخواست شد...
بفرمود تا اسپان را پي مي كردند و بسمل مي فرمود تا نهصد اسپ بر اين جمله بكشت جبرئيل در رسيد و گفت:
"يا سليمان دست از كشتن اين جانوران بدار تا ايزد تعالي آفتاب را از جهت تو باز بياورد ...( به آيه 32 از سوره "ص"رجوع فرماييد "...سليمان دست از كشتن اسپان بداشت ...پس سليمان از خداوند خواست تا پرهاي باقيمانده اسپها بستد ... و اصل اسپ تازي از ايشان است !
امروز ديگر تخم آن اسپان پردار گم شده است .
دوستان و استادان قابل و فاضل من تنها نوشته هاي استاد داستان و باستان را نقل كرده ام و آدرس هم داده ام تا شخصا برويد و ادامه دهيد تا ببينيد به كجا مي رسد..! چون صحبت از حضرت سليمان و قرآن و ... است به تفسير نرفتم مبادا ناخواسته و نادانسته گزافه گويي كنم كه چرا پس از كشتن 900 اسب جبرئيل آمد و خداوند خورشيد را باز گرداند يا اينكه چرا در مدتي كه 900 اسب را قرباني كرد نماز را به جاي نياورد و آيا چرا خداوند بال 100 اسب ديگر را بازپس گرفت ... اصلا گناه اسبهاي بينوا چه بود كه نماز حضرت سليمان از وقت گذشت ! ... دريغا من از بهشتي كه دوزخ كنارش باشد مي ترسم چه رسد به خود دوزخ !
 
سلام
دکتر جان همانطور که علامه طباطبايي دلايلي آورده موضوع کشتن اسب ها مطرح نبوده و معني نوازش کردن دست و گردن اسب ها را معتبر دانسته.
اما اگر داستان بالدار بودن اسب ها را که در طول تاريخ مطرح بوده به نوعي باور داشته باشيم (هر چند که در قرآن اشاره اي به پرواز آنها نشده)، نزديکترين چيزي که توانستم با آن تطبيق دهم شنيده اي از يکي از اسب شناسان خوب کشورمان بود.
ايشون مي گه سپاه سليمان (س) از اسبان عرب بود و خوب براي همين هم نمي تونست اسباني از همان نوع براش اونقدر جذاب باشه که نمازش قضا بشه. اون روز گله اي اسب جديد براي اون آوردن که از ديدن آنها تعجب کرد و محو تماشا شد و اين اسب ها، اسب هايي بودند که پرواز مي کردن. نه اينکه بال داشته باشند، نه بلکه منظور اسب هايي بوده که مثل آهو چابک و سبک بودند. اين اسب ها، اجداد همين ترکمن امروز ما بودند که از سرعت و چابکي بي مانند بودند و توجه سليمان نبي را به خود جذب کردند و خوب حالت افسانه اي به خود گرفتند و مثلا" بالدار فرض شده اند. ولي خوب عقلا چابکي و سبک بودن همخوان تره! همانطور که الان هم خيلي از ترکمن ها يا دو خون هايي که خون بالاي ترکمن دارند واقعا" از مانع پرش نمي کنند بلکه پرواز مي کنند و سبکي آنها مورد توجه است.
موضوع ديگه بحث نوع منشاء اين اسب هاست که اسب عرب را از باد ذکر کردند (که نماد صحراست) و اون اسبي که مي گن از آب آفريده شده همون ترکمنه که منظور بحر کاسپين است که منشا ترکمن بوده. اينا چيزايي بود که در اين دو مورد شنيدم و قابل قبول تره تا بقيه نقل ها.
ممنون از داستاني که ذکر کرديد
 
در عهد حضرت سليمان اسبها بر هوا مي پريدند و در مزارع و كشتزارها فرود مي آمدند و ميچرخيدند و به چشمه ساران آب مي خوردند در آن عهد بود كه جمعي از اهالي خراسان شكايت به آن حضرت آوردند و از خرابي احوال كشت زارها داستانها بيان كردند

حضرت سليمان ناراحت شد و ديوان فرمود تا اسبها را بگيرند و نزد او بياورند ديوان در گرفتن اسبها سعي كردند اما هيچ فايده اي نداشت و اسبها به سبب زور و قوت پرواز ميكردند و در بند ديوها نمي افتادند

ناگزير ديوها به فكر حيله اي افتادند و بعضي از چشمه ها كه اسبها از آن آب ميخورند آب آن را خالي و از شراب پر كردند وقتي اسبها از چشمه ساران آب خوردند مست شدند و طاقت پرواز نداشتند

ديوها قريب هزار اسب آوردند و سليمان اشاره به كشتن آنها كرد ناگهان فرمان خدا نازل شد كه اي سليمان دست از کشتن اين جانوران بردار كه نسل اين حيوان فوايد بسيار بر ادم دارد .

حضرت سليمان دعايي كرد به درگاه خداوند و در خواست كرد بالهای آنها بريده شود تا توان پرواز در آنها نماند

دعاي اسبان حضرت سليمان نيز به قدرت اجابت شد و به حكم الهي پرهاي اسبان فرو ريخت و اسبهای امروزی اكنون از نسل همان 100 اسب باقي مانده مي باشد.

تاریخ انبیا جلد دوم ص 233
 
بالا