آخه دختر یکی نیست بهت بگه تو که مریضی چرا میخوای بپری ؟؟؟؟روز قبل مسابقه قهرمان استانی قزوین از خواهرم آنفولانزای نوع a (خوکی)گرفتم روز مسابقه با تب 38 درجه رفتم که بپرم وقتی رقبام فهمیدن مریضم ازم خواستن نپرم ولی من با پر رویی تمام رو اسب نشستمو آماده پرش شدم تو مانژ تمرین کاملا احساس کردم حال مساعدی ندارم ولی به رو خودم نیاوردم تو مسابقه اسبم یه جورایی پرواز میکرد دمش گرم ولی مانهء یکی مونده به آخرو که پریدم احساس کردم دیگه نمیتونم نفس بکشم بعد سرم گیج رفت و مانه آخر رو تار دیدم دیگه نتونستم سرعت و اسب و بسنجم اسب با سرعت زیاد به سمت مانه میرفت وقتی نفسم جا اومد یه گام به مانه داشتم و فهمیدم که اگر با همین زاویه بپرم خط پایان رد نمیتونم رد کنم ولی دیر شده بود و اسب پرید من که دیدم دارم خط پایان رو از دست میدم دو راه به ذهنم رسید یکی اینکه از همونجا با یه پیچ تند برم سمت خط پایان دومی اینکه برم جلو دور بزنم برگردم و خط پایان رو رد کنک که در این صورت چهار خطا برام به وجود میومد من راه اول رو انتخاب کردم اسب رو کشیدم سمت پایان ولی اسب که سرعتش زیاد بودنتونست بپیچه و من خودم تنهایی خط پایان رو رد کردم و رو زمین یه غلط حسابی زدم.
نتیجهء اخلاقی: وقتی مریضی نپر.
روز قبل مسابقه قهرمان استانی قزوین از خواهرم آنفولانزای نوع a (خوکی)گرفتم روز مسابقه با تب 38 درجه رفتم که بپرم وقتی رقبام فهمیدن مریضم ازم خواستن نپرم ولی من با پر رویی تمام رو اسب نشستمو آماده پرش شدم تو مانژ تمرین کاملا احساس کردم حال مساعدی ندارم ولی به رو خودم نیاوردم تو مسابقه اسبم یه جورایی پرواز میکرد دمش گرم ولی مانهء یکی مونده به آخرو که پریدم احساس کردم دیگه نمیتونم نفس بکشم بعد سرم گیج رفت و مانه آخر رو تار دیدم دیگه نتونستم سرعت و اسب و بسنجم اسب با سرعت زیاد به سمت مانه میرفت وقتی نفسم جا اومد یه گام به مانه داشتم و فهمیدم که اگر با همین زاویه بپرم خط پایان رد نمیتونم رد کنم ولی دیر شده بود و اسب پرید من که دیدم دارم خط پایان رو از دست میدم دو راه به ذهنم رسید یکی اینکه از همونجا با یه پیچ تند برم سمت خط پایان دومی اینکه برم جلو دور بزنم برگردم و خط پایان رو رد کنک که در این صورت چهار خطا برام به وجود میومد من راه اول رو انتخاب کردم اسب رو کشیدم سمت پایان ولی اسب که سرعتش زیاد بودنتونست بپیچه و من خودم تنهایی خط پایان رو رد کردم و رو زمین یه غلط حسابی زدم.
نتیجهء اخلاقی: وقتی مریضی نپر.